سرویس سیاسی فردا؛ محسن مهدیان: واقعا روحانی نماینده اصلاح طلبان است؟ بعید است کسی چنین ادعایی داشته باشد. واقعیت این است که میان این دو تفاوت بسیاری است که مهمترین تفاوت در "شعار" و "بدنه اجتماعی" اش است.
اصلاح طلبی داری بدنه اجتماعی است و یک مطالبه مردمی است اما اعتدالی ها اساسا بدون پایگاه اجتماعی اند و وامدار اصلاح طلبی اند و تنها یک طبقه از مدیران تکنوکرات هستند که برای یک هدف دور هم جمع شدند.
اشکال چه وقت ایجاد می شود؟ زمانیکه تکنوکرات ها بخواهند سر این بدنه اجتماعی اصلاح طلبی به شکل تصنعی و دست ساز قرار بگیرند.
هدف این دو نیز کاملا متفاوت است. جریان اصلاحات، دارای شعارهای مشخصی شبیه آزادی های اجتماعی و کنار آمدن با مظاهر غربی است ولی جریان اعتدال به هیچ وجه به این مطالبات فکر نمی کند.
امروز اگر احساس کند جماعت اصلاح طلب او را به قدرت می رساند همراهی می کند و اگر فردا ببیند موتلفه ای ها کمک حال اویند جلب آنجا می شود.
نمونه اش وعده دولت برای حصر. آیا کاری انجام شد؟ تلاشی صورت گرفت؟ تلاش برای آزادی سیاسی خاتمی صورت گرفت؟ حتی یک گام هم برداشته شد؟ وعده به کار گرفتن شجریان در محافل رسمی و رسانه ملی چه شد؟
کارگزاران جز به قدرت به چیز دیگری فکر نمی کند. لازم باشد با علی لاریجانی هم می نشینند؛ نشد با موتلفه اسلامی. نشد با خاتمی. سراغ مراجع هم می روند. در جمع خانواده های شهدا هم انقلابی سخن می گویند.
اما این نشست و برخاست های سیاسی همیشگی نیست. یک وقت هایی هم این ظاهر تکنوکرات را نمی توانند پنهان کنند. یکباره چندین روزنامه را تعطیل می کنند. به خبرنگار توهین می کنند. به منتقد فحش و ناسزا می گویند. کارگر را به کتک زدن تهدید می کنند.
اشتباه جریان اصلاحات این است که سالهاست "از سرناچاری" رای می دهد.
رای اصلاح طلبان همیشه بین بد و بدتر بوده است. پیروزی مهم است ولو اینکه چند جوان 20 و چندساله بجای افراد خبره و با تجربه وارد مجلس شوند. یکدفعه بجای طرح و پیشنهاد تخصصی، "به نام خدای رنگین کمان" دربیاد.
اما غافل از اینکه این از سر ناچاری رای دادن در نهایت باعث می شود جریان قدرت طلب آنها را مدیریت کند. آینده این از سرناچاری رای دادن دستان خالی با انبوهی آرزو و وعده است که خرج قدرت تکنوکرات ها شده است.
مساله این است که تکنوکرات ها تنها بی اعتنا به شعار اصلاح طلبان نیستند؛ مقابله هم می کنند. اساسا جنس تکنوکراتی مقابل اصلاح طلبی است.
مهمترین شعار اصلاح طلبی را تکنوکرات ها تاب نمی اورند چون جدی ترین تهدید برای قدرت آنهاست. تکنوکرات های وطنی قوی ترین جریان مدافع وضع موجود است. اساسا با هر نوع تغییری مخالف اند.
آزادی وقتی خوب است که به نفع استقرار آنها عمل می کند. به محض بهم زدن شرایط، "آزادی" بی ارزش ترین تعبیر سیاسی می شود.
اما این خصلت فقط در روش و منش سیاسی نیست. این ویژگی سبک زندگی آنهاست. محافظه کار ترین افراد در حوزه زندگی فردی، کارگزارنی ها هستند.
آرام صحبت می کنند. صدایشان هیچ جا بلند نمی شود. هرجا حق و ناحقی شود سریع عبور می کنند. خیلی به دعواهای اطراف خود توجه نمی کنند.
در شلوغی ها بی طرفند و معمولا به سفر زیارتی- سیاحتی می روند که در معرکه نباشند.
اگر کسی گوشه خیابان افتاده باشد و به کمک نیاز داشته باشد برایش دعا می کنند و عبور می کنند.
اسم جنگ که می آید اذیت می شوند و معتقدند باید از جنگ گریزان بود. فرقی هم ندارد حق کجا باشد. دوران جنگ هم کمک هایشان به پشت جبهه می رسید اما هیچ وقت خودشان همراه کمپوت هایشان نرفتند.
این جریان معتقد است با اوباش و قداره کش محله شان می توانند مذاکره کنند، نشود هم محله شان را عوض می کنند.
در دعوای روحانی مسجد و مطرب خانه همجوارش، قائل به خویشتنداری و صلح اند. و البته هم در مجلس روضه مسجد دیده می شوند و هم در سور و سات مطرب خانه.
یقه بسته اش هیچ وقت باز نمی شود مگر اینکه سکونش بهم بریزد. وضع موجود برای او بهترین وضعیت است مگر تغییر تدریجی برای بهتر شدن شرایطش. برای تحلیل رفتار سیاسی تکنوکرات ها باید از زندگی فردی شان شروع کرد.
این جریان قابل اعتماد نیست؛ برای همین بازهم جهانگیری بهتر است از روحانی.