مجتمع تجاری و اداری نور، واقع در تقاطع خیابان طالقانی و ولیعصر (عج) به مقصد کسبه پلاسکو تبدیل شد. مجتمعی که چندین سال از ساخت آن میگذرد و بیرونقی و بیرمقی آن، سالهاست که تعجب رهگذران را برمیانگیزد.
سرویس اجتماعی فردا؛ عماد صادقی نسب: آوار شدن پلاسکو در کنار آنکه خسارات جانی داشت، از لحاظ مالی نیز خیلیها را زمینگیر کرد و کاسبیهایی که میتوانست در آستانه سال نو به رونق برسد را با رکودی بیسابقه مواجه ساخت. پس از ویرانی پلاسکو، چند صد فروشگاه و تولیدی عمده پوشاک، بیجا و مکان مانده و متضرر و دستخالی توانی برای اجاره مکانی جدید برای ادامه فعالیت خود نمییافتند. ده پانزده روز بعد از وقوع این حادثه دلخراش، خبرهای خوشی به گوش رسید. قرار شد بنیاد مستضعفان به عنوان مالک اصلی ساختمان پلاسکو، تا پیش از آغاز خریدهای شب عید، محلی را برای استقرار کسبه آسیبدیده پلاسکو در نظر بگیرد تا شاید اندک مرحمی باشد بر زخمهای عمیقشان.
نهایتا مجتمع تجاری و اداری نور، واقع در تقاطع خیابان طالقانی و ولیعصر (عج) به مقصد کسبه پلاسکو تبدیل شد. مجتمعی که چندین سال از ساخت آن میگذرد و بیرونقی و بیرمقی آن، سالهاست که تعجب رهگذران را برمیانگیزد. جز چند فروشگاه در طبقه همکف و زیر همکف، از کسب و کار در دیگر طبقات این مجمتع عظیم خبری نبود و همین مسئله به مجمتع نور کمک کرد که به بهترین گزینه برای میزبانی از کسبه پلاسکو تبدیل شود. مجتمع نور، با بیش از ۱۰۰۰ واحد تجاری جایگرفته در ۷ طبقه، ۴ طبقه پارکینگ و امکانات رفاهی و ایمنی بیشمار، بیشک یکی از بهترین سازههای تجاری کشور به شمار میرود و این روزها، با ورود کسبه پلاسکو به آن، میتواند به رونقگرفتن امیدوار باشد.
۱۹ بهمن؛ روز انتقال
انتقال کسبه پلاسکو به مجتمع نور تهران واقع در تقاطع خیابانهای طالقانی و ولیعصر (عج) از روز ۱۹ بهمن ماه آغاز شد و همان روز، مجتبی درودیان، رییس اتحادیه پیراهندوزان و پیراهنفروشان با اعلام این خبر، به تسنیم گفت: «تمام کسبه پلاسکو اعم از پیراهندوزان قرار است که از امروز در پاساژ نور تهران مستقر شوند و باید منتظر ماند و دید که بعد از جابجایی چقدر رضایت این فعالان جلب میشود.» بر اساس اخبار و اطلاعات به دست آمده، تمام کسبه پلاسکو در مجتمع نور جانمایی شدهاند و هیچیک بیجا و مکان نماندهاند. روند انتقال کسبه طوری طرح ریزی شده که مغازه جدید تنها به صاحب مغازه پلاسکو تحویل داده میشود و پس از آن، مالک، فروشگاه جدید در مجمتع نور را به مستاجر خود تحویل میدهد. گرچه خبرهایی از عدم تحویل مغازه به مستاجرها منتشر شد، اما این تخلفات در میان خیل عظیم مغازهداران پلاسکو و روند جابهجایی آنها، به قطرهای در دریا شباهت داشت و به نظر میرسد که عدم استمرار انتشار چنین خبرهایی، نمایانگر خاتمه این تخلفات و اختلافات باشد.
۴ ماه بدون اجاره!
به سراغ مدیر مجتمع نور تهران رفتم تا پیگیر نحوه انتقال و جانمایی کسبه پلاسکو به این پاساژ باشم. مشخص شد که مدیر مجتمع در این انتقال نقشی نداشته و شرکت «معین پارسیان» متولی اصلی انتقال و تحویل مغازه به کسبه پلاسکو است. بر اساس اطلاعات کسب شده، شرکت معین پارسیان وابسته به بانک پارسیان بوده و با کمک چند بانک و موسسه مالی دیگر، این روند انتقال را عهدهدار شده است. مغازهها، فارغ از متراژ و محل قرارگیری، تا اردیبهشت سال آینده به صورت رایگان در اختیار کسبه پلاسکو قرار میگیرد. پس از آن، مطابق آنچه که به مغازهدارها اعلام شده، آنها تا دو سال – احتمالا تا زمان ساخت پلاسکوی جدید – مهمان مجتمع نور خواهند بود و به ازای هر متر مربع، ۴۵ هزار تومان اجاره دریافت خواهد شد. اجارهبهایی که نسبت به طبقه و میزان پاخور بودن مغازه تغییر نمیکند و برای همه کسبه پلاسکو یکسان خواهد بود. ارائه این تسهیلات اگرچه برخی را راضی نکرده، اما به نظر میرسد که میتواند تا حدی ذهن آشفته کسبه آسیبدیده پلاسکو را آرام کند و به آنها فرصت کافی برای جبران خسارات مالی را بدهد.
بوی رونق به مشام میرسد
مجتمع نور تهران، همانطور که پیشتر بیان شد، سالها به شکلی نیمه فعال در گوشهای از خیابان پرتردد ولیعصر خودنمایی میکرد و اندک مغازههای فعال در آن نیز که عمدتا از صنف رایانه هستند، همواره از کسب و کار بیرونق خود گله میکردند. حالا، زمانی که در پاساژ نور قدم میگذاریم بوی رونق به مشام میرسد. از یک سو صدای تعمیرات و تغییرات در مغازهها به گوش میرسد و از سویی نیز افرادی در حال چیدن ویترین و مهیا شدن برای کسب سهم خود از بازار نوروز هستند. یکی در حال نصب شیشه میرال است و فرد دیگری آن سو تر، دست در جیب ایستاده و به سیستم اطفاء حریق مجتمع نور چشم دوخته؛ همان سیستمی که اگر در پلاسکو هم وجود داشت، آنها امروز مجبور به جابهجایی نبودند و میتوانستند در محل کسب همیشگی خود، مردم را نونوار کنند. به سراغ او میروم، از او میپرسم «آیا شما هم از کسبه پلاسکو هستید؟» آهی میکشد و میگوید: «بودم!» میپرسم: «وضعیت اینجا رو چطور میبینید؟» میگوید: «فعلا که خبری نیست. چون بچهها تازه اومدن و خیلیها هنوز مستقر نشدن. پلاسکو آخر دیماه ویران شد، تا جایی برای ما پیدا بشه و مستقر بشیم، زمان زیادی سپری شده و الان که تقریبا به نیمه اسفند رسیدیم، خیلیها هنوز موفق نشدن فعالیتشون رو شروع کنن.» از او در مورد آینده پاساژ نور میپرسم، میگوید: «به آینده کاری ندارم. فعلا میخوام شرایط طوری باشه که دست کم چند درصدی از ضرر و زیان مالی رو جبران کنم و شب عید دست خالی به خونه نرم. خدا بزرگه. آینده هم درست میشه.» تشکر میکنم و راهی دیگر طبقات میشوم.
گرچه در طبقه همکف و زیر همکف نیز جسته و گریخته فروشندگان پیراهن و شلواری را میبینید که بیتناسب با کسبه صنف رایانه، پشت یک میز نشسته و به در چشم دوختهاند تا یک مشتری وارد شود، اما اکثر کسبه پلاسکو، در طبقه ۱ تا ۴ تجاری جانمایی شدهاند و آنجا شده پاتوق پلاسکوهایی. مغازهها یکی در میان فعالاند، تعدادی مشغول کارهای تعمیرات و دکوراسیون و برخی مغازهها نیز کلا خالی مانده است. در طبقه زیرهمکف، در گوشهای از راهرو، به سراغ شلوارفروشی میروم که چند مانکن نیمتنه را شلوارپوش کرده و باقی اجناس را تازده و روی زمین، جلوی خودش چیده است. میگوید مستاجر بوده و مالک مغازهاش در پلاسکو به محض دریافت این مغازه، آن را به او تحویل داده است. از او وضعیت را جویا میشوم، به نظر میرسد منتظر بوده که یکی بیاید و او حرف دلاش را بزند. درنگ نمیکند، فورا شروع میکند به شرح وضعیتاش: «اینجا از نظر امکانات واقعا خوب است. بانکهای مختلف دارد. چند طبقه پارکینگ دارد. اما خب ساماندهی خوب نیست. مثلا طرف طبقه اول پلاسکو بوده، مغازه ۴۰ متری داشته؛ الان در پشت مغازههای طبقه ۴ اینجا، مغازه ۱۵ متری گرفته است. حدود ۶۰۰ مغازه و کاسب در پلاسکو وجود داشتند، کاری نداشت که چند ساعتی وقت میگذاشتند و مغازهها را بر اساس پلاکبندیهای سابقشان مستقر میکردند.» میپرسم: «اجاره هم میدهید؟» میگوید: «فعلا خبری نیست. اما گفتند برج دو سال بعد شروع میشود. من از ساخت پلاسکوی جدید خبر ندارم. مستاجر بودم و مالک مغازهمان در پلاسکو اینجا را تحویل گرفته و به ما تحویل داده.»
علی آقا ادامه میدهد: «کسب و کارمان فعلا خوب نیست. من طبقه ۱۴ پلاسکو بودم. اما رونقاش از اینجا بیشتر بود. امیدوارم اینجا طوری شود که از صبح تا شب به انتظار ورود یک مشتری، چشم به در ندوزیم.» از او تشکر میکنم و برایاش رونق در کسب و کار را آرزو میکنم.
ناامید از آینده!
اینجا خیلیها اظهار ناامیدی میکنند و به حال کسب و کار پررونقشان با محوریت پلاسکو، افسوس میخورند. خیلیهایشان حرف نمیزنند و ترجیح میدهند که تا وقتی بوی رونق به مشام نرسیده و پای مشتریها به مجتمع نور باز نشده، سکوت پیشه کنند و هیچ نگویند. یکی دیگر از کسبه پلاسکو که حالا در گوشهای از طبقه دوم مغازه دارد، خود را رضا معرفی میکند و با حسرت از مغازه زیرهمکفاش در پلاسکو میگوید؛ همان مغازهای که «پاخور بود و در همین زمان از سال، دستکم روزی ۵ میلیون تومان دخل داشت!»
رضا ناراضی است، میگوید: «احساس میکنم برخی مغازهها که موقعیت بهتری داشتهاند را به ما ندادهاند تا چند ماه بعد از طریق آنها و رونقی که به وجود آمده کسب درآمد کنند.»
ادامه میدهد: «این پاساژ بیرمق است. چند سالیست که کسب و کار چشمگیری در آن وجود نداشته. اینجا ابزار رونق ندارد و قول میدهم که خیلیها که آمدهاند اینجا، سال آینده ناامید از وضعیت، جنس و بارشان را جمع کنند و بروند سراغ یک راه چاره دیگر.»
بر اساس پیگیریها، تقریبا نیمی از کسبه جانمایی شده پلاسکو، به سراغ پاساژ نور نیامدهاند و برای گرفتن مغازهها اقدامی نکردهاند. رضا میگوید: «آنهایی که نیامدهاند، آینده نگرند و میدانند که وقتی کسب و کارشان نچرخد، دارند از جیب هزینه میکنند.»
او ادامه میدهد: «امیدوارم اگر قرار است اینجا اتفاقات بهتری بیافتد و رونق بگیرد، اجاره آن بر اساس عرف و ضوابط رشد کند، نه اینکه دچار افزایش ناگهانی اجارهبها بشویم.» حرف آخر را میزند و بیحوصله به چیدن باقی اجناس مشغول میشود: «ما ماهیهایی بودیم که در دریا شنا میکردیم، حالا ما رو انداختن داخل یک تنگ آب!»
امیدی که سوخت
قضاوت در مورد آینده کسبه پلاسکو در مجتمع نور، کار آسانی نیست و عوامل گوناگونی در افزایش رونق این مجتمع تجاری و چرخیدن چرخ کسب و کار فروشندگان آن دخیل هستند. باید در نظر داشت که اندک روزهایی از انتقال پلاسکوییها به نور میگذرد و در حالی که هنوز نیمی از مغازههای تحویلی، همچنان مشغول مرمت و تغییر دکوراسیون هستند، زود است که بخواهیم از بیرونقی و کسادی بازار کار در این پاساژ بزرگ سخن به میان بیاوریم. اما اطلاعرسانی به مردم در مورد جانمایی فروشگاههای پلاسکو در مجتمع تجاری نور و تشویق شهروندان به خرید از آنها، شاید بتواند بر اندک رونق کسب و کارشان بیافزاید و امیدشان به آینده؛ همانی امیدی که در میان آتش به خاکستر تبدیل شد را دوباره احیا کرده و دردشان را التیام بخشد.