تهرانی نیوز - پايگاه اطلاع رسانی تهرانی نيوز

[نسخه مخصوص چاپ ]

TEHRANYNEWS.IR


عناصری که ایران را قوی کرده است
تاريخ خبر: سه شنبه، 9 شهريور 1395 ساعت: 08:52
بر آمدن ایران از جمله پشت سر گذاشتن بحران هسته ای که ایران را تبدیل به یک بحث امنیت بین المللی کرده است، چالش هایی را هم به وجود آورده است.

دیپلماسی ایرانی: ابتدا این که منظور از منطقه، منطقه اطراف ایران است و با عنایت به همه ابعاد، به خصوص تحولاتی که در حاشیه غربی ایران در دنیای عرب رخ می دهد. دوم این که وضعیت ایران در منطقه چگونه است و سوم این که چالش هایی که بر سر بایدها و قرائت ها از وضعیت منطقه یا نظم مطلوب منطقه وجود دارد.

در بحث اول اگر بخواهیم تصویری از منطقه داشته باشیم، این گزاره را می توانیم بگوییم که منطقه اطراف ایران مخصوصا منطقه عربی دچار تغییرات عمده ای شده است. من اسم این تغییرات را "پوست اندازی استراتژیک" می گذارم. یعنی به لحاظ استراتژیک این منطقه در حال دگرگونی است. چرا در حال دگرگونی است؟ بخاطر این که بازیگران دارند عوض می شوند؛ بازیگران جدیدی آمدند، بازیگران کهن هنوز هستند ولی نوع بازی در حال عوض شدن است و با توجه به شرایط کنشگران می بینید که در این منطقه، هم زمان با یکصدمین سالگرد امضای قرارداد معروف سایکس-پیکو ، آن نظمی که ناشی از این موافقت نامه بود دچار آسیب شدید و جدی شده است.

نکته دومی که در مورد این منطقه این است که چند پدیده به صورت توامان رخ داده است: اول این که نظم عربی شکسته شده است؛ یعنی این که چیزی که واقعا وجود داشت از نظر استراتژیک به عنوان نظم عربی شکسته شده است. عرب ها (بازیگران عرب) بین خودشان چارچوب هایی داشتند. با اشتباهاتی که صدام در حمله به ایران و بعد حمله به کویت کرد و خروج عراق از مدار تاثیرگذاری دنیای عرب و بعد تحولاتی که در پنج سال گذشته با تونس شروع شد و ادامه پیدا کرد، نظم عربی دچار تغییر و شکستگی شده و سه چهار بازیگر عمده عرب دیگر نقش اصلی در تحولات منطقه ای ندارند؛ عراق یکی از آن هاست، خود سوریه در تاثیرگذاری خارج از مرزهایش کشور مهمی بود، مصر که از همه اینها مهم تر بود گرفتار جنگ داخلی و ... شد.

دیگر این که کنشگری قدرت های فرامنطقه ای دچار تحول و دگرگونی شده است. همه کنشگران فرامنطقه ای هستند، ولی نوع و ماهیت درگیری شان فرق دارد. آمریکای اوباما یک نوع نگرشی به این منطقه دارد و فرانسه و هم چنین انگلیس نگرش دیگری دارند. از مجموع این بازیگری های قدرت های فرامنطقه ای می توان دریافت، بعد از اشغال نظامی افغانستان و عراق، از این که بخواهند هزینه کنند و به خصوص هزینه نظامی ملاحظه دارند زیرا تردیدهای زیادی در این که این منطقه چقدر در اولویت فدا کردن پول و سرباز قرار دارد ایجاد شده است.  به هر جهت این سیاست جدید آمریکایی ها موسوم به ثقل زدایی از خاورمیانه و اروپا و ثقل گرایی به آسیا حتی در سطح  لفظی هم ایجاد یک تغییر و تحول کرده و به همین دلیل یک پدیده مهم است.

پدیده دیگر، افزایش نقش قدرت های منطقه ای است. قدرت های منطقه ای مانند ایران، ترکیه، عربستان در چارچوب دنیای امروز در سرتاسر جهان، نسبت به گذشته اثرگذاری بیشتری دارند. در آمریکای لاتین، برزیل یا مکزیک همینطورند. در آفریقا، آفریقای جنوبی فضای عمل بیشتری پیدا کرده است. این دو مساله یعنی «پوست اندازی استراتژیک» و چند پدیده ای که به آنها اشاره شد به پدیده ای شکل داده که به ما برمی گردد و باید به آن اشاره کنیم و آن «برآمدن ایران» از نظر منطقه ای است. یعنی یکی از ویژگی های این شرایط این است که ایران قدرتی برآمده و بازیگر قدرتمند منطقه ای موثری شده است. بحران هایی که دیگران با آن مواجه هستند، ایران آنها را قبلا پشت سر گذاشته و به سمت جلو در حال حرکت است. این وضعیت ایران را در منطقه متفاوت و ممتاز می کند. اجازه دهید در مورد ایران مقداری بازتر حرف بزنیم. چرا ایران برآمده و معنای این اصطلاح و پیامدها و چالش هایش چیست؟

ایران بر اثر سه عامل برآمده و قدرتش در منطقه افزایش پیدا کرده است: در وهله اول جنبه های ذاتی است که می توان به اهمیت ژئوپلیتیک ایران و منطقه اشاره کرد. یعنی عامل جغرافیایی و ژئوپلیتیکِ ایران به خودی خود، به همراه انواع منابع انسانی و غیر انسانی، ایران را به یک کشور بزرگتر و برجسته تر در منطقه تبدیل می کند.

دوم آن که، آن چه مهم است و کم تر در تجزیه و تحلیل ها به خصوص در خارج از ایران و بعضا هم در داخل مورد توجه قرار می گیرد، جنبه های اکتسابی قدرت ایران است؛ یعنی ایران در 37 سال بعد از انقلاب جنبه هایی از قدرت را به صورت بومی اکتساب کرده که به نظر من فقط در یک حوزه اعم از حوزه های سخت افزاری و نرم افزاری نیست. فرض کنید در نهاد سازی سیاسی ایران توانسته نهادهای سیاسی مثل پارلمان ایجاد کند، انتخابات برگزار کند و ده ها بحث دیگر که به ایران قدرت می دهد؛ از نظر اقتصادی هم همین طور، از نظر نظامی و امنیتی ایران تنها کشور در منطقه است که امنیت خود را خودش تولید می کند و امنیت را از دیگران وام نمی گیرد. اینها همه موثر است و به علاوه پختگی تصمیم گیری به خصوص در بحران ها که خیلی کلیدی است به این موضوع کمک کرده است. ایران چندین بحران در منطقه را با تصمیم گیری صحیح و اساسی پشت سر گذاشته است. فرض کنید بحران های بین المللی مربوط به افغانستان و عراق و بحران های فعلی و جنبه های دیگری که مربوط به تصمیم گیری است را من از عوامل اکتسابی قدرت ایران می دانم. حتی ظرفیت مذاکراتی ایران و این که ایران خودش مذاکره می کند و در حوزه های مختلف کسی به جای ایران مذاکره نمی کند، این ها مهم است.

سومین عنصری که ایران را برجسته کرده فی الواقع فرو ریختن سامانه های استراتژیک است؛ یعنی فروپاشی شوروی در 1990 میلادی یا سال 1371 که یک تحول بزرگ استراتژیک بود و فضا را برای ایران باز کرد. فروپاشی نظام بعثی در عراق نیز بسیار کلیدی بود، فروپاشی نظام طالبان و به نظر من در این اواخر فروپاشی بخشی از دنیای عرب به خصوص قدرت رژیم مبارک نیز مهم بود. مصر دوران مبارک در سی و چند سال گذشته پیوسته برای تضعیف ایران حرکت می کرد و علمدار حرکت ضد ایرانی در دنیای عرب بود و کسی بود که می توانست پول کشورهای عرب خلیج فارس را تبدیل به مذاکرات بین المللی کند. اینها به برآمدن ایران انجامیده و ایران را به کشوری تبدیل کرده است که با ثبات و با آرامش است و مسائل خود را، خودش حل و فصل می کند.

به نظر من اگر دقیق تر جلو برویم و اگر از نظر اقتصادی هم چارچوب هایی که مطرح است در قالب بحث های اقتصاد مقاومتی که اثرات تکانه های اقتصادی جهان را کمتر می کند، در برآمدن بیشتر ایران موثرند. برآمدن ایران به  کشورمان موقعیتی بخشیده که می شود گفت ظرفیتی برای امنیت منطقه است. اما چالش هایی هم وجود دارد، چه چالش هایی که ناشی از انتظارات در داخل هستند و چه چالش های منطقه ای که اینها باید در نظر گرفته شود.

موقعی که گفته می شود ایران قدرت منطقه ای است به آن معنا نیست که همه چیز تکمیل و عالی و در حد اعلاست، حتی یک قدرت جهانی مثل چین با ده ها و صد ها مساله روبه روست. با این حال به مقیاس جهانی چین یک قدرت محسوب می شود.

بر آمدن ایران و از جمله پشت سر گذاشتن بحران هسته ای که ایران را تبدیل به یک بحث امنیت بین المللی کرده است، چالش هایی را هم به وجود آورده است: از جمله احساس این که ایران در یک موقعیت برتری قرار گرفته و لزوم مهار ایران را عمدتا توسط عربستان به وجود آورده است. احساس می شود عربستان و رژیم صهیونیستی و سایر کشورها از برآمدن ایران ناراحت هستند و می خواهند به نحوی بر مهار ایران متمرکز شوند. این موضوع در جهان بیرون از منطقه هم چالش هایی را بوجود آورده است.

الآن یکی از بحث های اصلی در منطقه این است که قدرتی که می تواند ثبات ساز منطقه باشد مثل ایران به ناحق توسط برخی از کشورها من جمله رژیم صهیونیستی و عربستان که در یک اردوگاه قرار گرفته اند، به عنوان تهدید منطقه ای قلمداد می شود. هر چند که این در ذات خودش مضحک به نظر می رسد، ولی از واقعیاتی است که ناشی از برآمدن ایران است و این ها فکر می کنند که باید ایران را با همدیگر یا با استفاده از نیروهای دیگر مهار کنند. به نظر می رسد قبلا استراتژی این دو بازیگر منطقه ای یعنی رژیم صهیونیستی و عربستان این بود که یک تنش و درگیری نظامی بین ایران و آمریکا ایجاد کنند. پرونده هسته ای هم بهانه ای بود که شرایط را برای استفاده از توان نظامی را رادیکال تر کنند. اسناد ویکی لیکس این را ثابت می کند که عربستانی ها به آمریکایی ها صراحتا گفتند سر این اژدها را بزنند، ولی بعد از این که فشارهایشان ناکام ماند و برنامه های مذاکرات هسته ای پیش رفت به نظر می رسد به جای درگیر کردن قدرت های جهانی با ایران خودشان وارد یک عرصه مستقیم تر شدند که اسمش جنگ نیابتی است، ولی در این برخورد انواع عناصر را می بینید.

بحث آخر این که ما در منطقه با چه نگرش ها یا روایت هایی روبرو هستیم. اول این که ایران بخش عمده از هر روایتی است. یک روایت کلاسیک غربی داریم که نظم باید چه چیزی باشد که به طور سنتی بعد از انقلاب مبتنی بر مهار ایران است. یک روایت عربستانی داریم که ایران را به گونه ای ترسیم می کند که عربستان را در حال حاضر وادار به کارهایی می کند که در 37 سال گذشته انجام نداده است. عربستان به آمریکای لاتین، آفریقا می رود و آنها را از داشتن رابطه با ایران بر حذر می دارد. یک روایت ترکی هم وجود دارد یا داشته که عده ای آن را روایت عثمانی یا اخوانی می نامند. خود قضایای سوریه هم اساس یک روایت جدید در منطقه بود که در آن روایت حذف ایران از شامات در کانون توجهش قرار داشت.

به نظر من یک نگاه دیگر که قابل مطالعه است روایت روسی است که بعد از یک دوره بیست ساله در این منطقه، به یک تحرک استراتژیک روی آوردند که متبلور در قضیه سوریه است ولی منحصر به آن نیست. همان طور که ملاحظه می کنید روس ها روابطشان را با ایران و با کشور های عربی خیلی گسترش داده و با عربستان و خصوصا با مصر نیز روابط نظامی شان را توسعه داده اند. روس ها با رژیم صهیونیستی یک رابطه خوبی دارند و عده ای معتقدند از خلاء تحرک بازیگران غربی که به ده ها دلیل گرفتارند استفاده می کنند، چرا که اروپا و آمریکا گرفتاری های خودشان را دارند. این روایت روسی چیست و چگونه است، خیلی دقیق و روشن نیست، اما نمی شود از آن چشم پوشی کرد.

روایت چینی هم از این منطقه وجود دارد که خیلی آرام و نرم در حال مطرح شدن است. بن مایه روایت چینی در قالب یک راهی است که به اصطلاح «یک کمربند یک راه» یعنی خط موسوم به جاده ابریشم است که از این منطقه می گذرد و چین را از طریق دو مسیر دریایی و خشکی به اروپا متصل می کند. روایت چینی سعی دارد روایت اقتصادی خودش را بسته بندی کند، ولی شاید بشود گفت در عمق آن به نحوی همانند روس ها از دو فاکتور برخوردار است: یکی توجه به جنبه های اقتصادی این منطقه و دیگری پر کردن یک خلاء که در منطقه در حال ایجاد شدن است.

هر چه که هست در مجموع شرایط از نظر منطقه ای خطیر و موقعیت ایران منحصر به فرد است. نکته دیگر که بسیار حائز اهمیت است حفظ این شرایط و دستاوردهایی که داریم یک مسئولیت بزرگ برای همه است. اول باید درک کنیم که شرایط چگونه است و باید واقعا این دستاوردهای کشور را که نتیجه سال ها مقاومت و کار در منطقه ای است که هر لحظه ممکن است با یک بحران جدید روبه رو شود حفظ کنیم و این کار بسیار پیچیده ای است. یک بعد این مساله علمی است، یعنی بعد علمی شناخت این تحولات و این که بازیگرها چگونه اند و ارائه تجزیه و تحلیل مفاهیم کلیدی از این مسائل یک ضرورت است.

در پایان، چیزی که حدودا یک ماه است ذهنم را مشغول کرده، تصویری است که از منطقه در قسمت اول عرضه کردم و به هر حال یک تصویر آشفته است. پوست اندازی استراتژیک معنی اش این است که آن چارچوب های گذشته وجود ندارد. یک پرسش این است که آیا این آشفتگی با برنامه است یا اتفاقی پیش آمده است؛ یعنی آیا طرح های استراتژیک شرایط را به این جا رسانده اند یا خیر؟

با یک گروه از پژوهشگران هندی یک ماه قبل بحث می کردیم و یک محقق هندی برجسته در آن جلسه اشاره کرد به مقاله ای که یکی از صهیونیست ها در 1982 به نام یینون (Yinon) آن را نوشته است. این مقاله که قبل از فروپاشی شوروی نوشته شده، اشاره می کند که خاورمیانه به سمت بالکانیزه شدن جلو می رود و نشان می دهد حداقل آرزوهای بالکانیزه شدن در منظقه وجود داشته است. این را از این جهت می گویم که فکر نکنید حفظ موقعیتی که داریم کار ساده ای است، بلکه ده ها طرح و برنامه و گفتگو و گفتمان و روایت در این میان وجود دارد که موجب می شود مراقبت از کشور و دستاوردهای آن مستلزم رصد مفاهیم و مشخص کردن نسبت آنها به ایران و متقابلا طراحی های همه جانبه در رابطه با هر کدام از آن هاست.