تهرانی نیوز - پايگاه اطلاع رسانی تهرانی نيوز

[نسخه مخصوص چاپ ]

TEHRANYNEWS.IR


رهبری آیت‌الله خامنه‌ای «اعجاب‌برانگیز» است
تاريخ خبر: دوشنبه، 1 شهريور 1395 ساعت: 15:08
نماینده مردم تهران در مجلس خبرگان رهبری در گفت‌وگویی در باشگاه پویا درباره رهبری و مدیریت نظام اسلامی از سوی امام خامنه‌ای سخن گفت.وی در این گفت‌وگو نظراتش را نسبت به خوش‌بینی برخی مسئولان به امریکا و شبهه‌افکنی فرزند یک مسئول بیان کرد.
تسنیم: آیت‌الله سید هاشم بطحائی گلپایگانی در سال 1320 در یکی از نواحی گلپایگان به دنیا آمد. وی تحصیلات ابتدایی خویش را در گلپایگان گذرانده و در سال 1335 برای تحصیلات حوزوی وارد حوزه علمیه قم شد. همچنین در سال 1341 وارد دانشگاه تهران شد و در مقطع کارشناسی رشته فلسفه در سال 47  فارغ‌التحصیل شد و مجدداً به حوزه علمیه برگشت و با استخدام در آموزش و پرورش قم در سمت دبیری در حوزه مشغول به ادامه تحصیل شد. او از محضر آیات عظام همچون حضرت امام (ره)، آیت‌الله‌ گلپایگانی و حاج شیخ هاشم آملی و علّامه طباطبائی به مدت 27 سال کسب فیض کرد و در سال 1355 برای گرفتن دکتری در رشته فلسفه به مصر رفت. وی در سال 1380 با مدرک دکترا در رشته فقه و مبانی حقوق اسلامی از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شدو در سال 1365 از آموزش و پرورش به واحد پردیس قم دانشگاه تهران منتقل شد.

از جمله سوابق اجرایی وی می‌توان به ریاست دبیرستان دین و دانش استان قم در سال 1358، استاندار و نمایندگی امام خمینی(ره) از 22 بهمن 1357 تا مدت کوتاهی در چهارمحال بختیاری، نمایندگی ولی فقیه و امام جمعه گلپایگان به مدت سه سال و نیم ( 1373- 1376) اشاره کرد.

آیت‌الله بطحائی در انتخابات 7 اسفند مجلس خبرگان رهبری شرکت کرد و به‌نمایندگی از مردم استان تهران به این مجلس راه یافت.

چندی پیش آیت الله بطحائی به گفت‌وگوی 2 ساعته با خبرنگاران این مجموعه خبری نشست که مشروح آن  را در ذیل از منظر می‌گذرانید:

باتشکر از حضرتعالی و وقتی که در اختیار ما قرار دادید. مقام معظم رهبری در دیداری که قبل از تشکیل خبرگان پنجم داشتند، تأکید کردند که «خبرگان باید انقلابی بماند و انقلابی عمل کند». دلیل تأکیدات رهبر معظم انقلاب بر حفظ روحیه انقلابی در بین آحاد مردم و مسئولین چیست؟

بسم الله الرحمن الرحیم. ابتدائاً برای شما آرزوی موفقیت می‌کنم که نظرات مسئولین را به مردم منتقل می‌کنید و خواسته‌های مردم را به گوش مسئولین می‌رسانید. شما رابط بسیار به‌جا و به‌حقی بین مسئولین و مردم هستید.

انقلاب از نظر ادبی مصدر باب انفعال است. در فارسی به‌معنای دگرگونی و چیزی را از بین بردن و چیز دیگری را جایگزین کردن است. هر واژه‌ای یک ظاهر دارد که خود لفظ است و یک مفهوم و یک مصداق و نمونه خارجی آن واژه است.

در ایران آسمان و زمین عوض نشد و مردم هم از نظر فیزیکی عوض نشدند. آنچه در این واژه منظور شده «انقلاب فرهنگی» است. برای آن هزینه  شد و برای بقای آن هزینه بیشتر است. چراکه به فرموده پیامبر اکرم (الابقاء علی العمل أشد من العمل) انقلاب کردن مشکل و انقلاب را نگاه‌داشتن مشکل تر است.

 انقلاب یعنی از بین بردن فرهنگ غربی

 رژیم سابق رژیمی وابسته و مستعمره بود. ملت ایران و منافع ایران را فدای بیگانه می‌کرد و به‌عبارتی پشت به ملت کرده و رو به سوی دشمن داشت. پدر رو به سوی انگلستان داشت و پسر رو به سوی امریکا و همچنین انگلیس. لذا برای اقتصاد ایران و فرهنگ ایران اهمیتی قائل نبودند و شاه رسماً اعلام کرده بود در نظام من مذهب جایگاهی ندارد.

این مسئله برای ملت ایران به‌ویژه روحانیت و در رأس روحانیون مراجع و در رأس مراجع حضرت امام، قابل تحمل نبود. ما باید کاری می‌کردیم که فرهنگ این ملت فرهنگ اسلامی باشد. آداب و رسوم جامعه‌ بر اساس سیره و سنت پیامبر و ائمه اطهار(ع) اداره شود. این نحو اداره کردن استقلال و عظمت می‌آورد که آورده است. بنابراین انقلاب یعنی فرهنگ منحط غربی و اصراری که بر غربزده کردن ملت بود برود و فرهنگ نبوی در جامعه پیاده‌سازی شود.

این خواسته همه رهبران انقلاب بود و هزینه‌ آن را هم در خود انقلاب و هم در جنگ تحمیلی دادیم. الان نیز هزینه آن را می‌دهیم. از نظر نظامی ارتش در رژیم گذشته بزمی بود. نه قدرت سازندگی داشت و نه تسلیحات داخلی. اما امروز ارتش ما ارتشی رزمی است که از نظر تاکتیک و تکنیک در دنیا در رده اولین‌ها قرار دارد. در رژیم سابق از هند و پاکستان پزشک می‌آوردیم که زبان مریض را نمی‌فهمیدند اما امروز در پزشکی پیشرفتهای بسیاری داشتیم. در دوران شاه ایران روستایی از روستاهای عقب‌افتاده امریکا بود ولی امروز کشوری مدرن در همه ابعاد هستیم.

دشمن می‌خواهد دلها را نسبت به انقلاب سست کند/ ناشکری نسبت به انقلاب، سزای الهی دارد

دشمن ساکت ننشسته و دست روی دست نگذاشته است. یک روز با جنگ و یک روز با تحریم و امروز هم با خالی‌کردن دلها و سست کردن آن نسبت به انقلاب کار می‌کند. اگر کسانی نسبت به انقلاب دلسرد شوند، ناشکری کردند و جزای ناشکری کیفر و سزای الهی است. ما باید آنچه از 15 خرداد شروع و زمینه‌چینی شد را ادامه دهیم.

انقلاب ایران ارثیه شهدای تاریخ است و ارثیه قیام حسین‌بن علی(ع) است که در ایران به ثمر رسید. مقصود امام حسین(ع) این بود که امور معروف در کشور فراوان شود و منکرات رخت بربندد و جامعه زیر پوشش خوبی‌ها قرار بگیرد. بنابراین منظور از انقلابی‌بودن این است که آنچه انگیزه قیام انبیا، صلحا و شهدا و همچنین امام راحل(ره) و مقام معظم رهبری بود ادامه یابد و کاملاً آن را حفظ کنیم.

تقسیم بندی برخی از انقلابی‌‌ بودن مغرضانه است

در بحث انقلابی‌گری برخی می‌گویند ما از ابتدای انقلاب بودیم و انقلاب را دیدیم و فقط ما انقلابی هستیم اما مقام معظم رهبری در سخنرانی اخیرشان این تفسیر از انقلابی بودن که فقط ما انقلابی هستیم را رد کردند و تاکید کردند که جوانان هم می‌توانند انقلابی باشند، نظر شما در این خصوص چیست؟

دقیقاً تعریف رهبر انقلاب از انقلابی بودن درست است. اینکه برخی انقلاب را به دو بخش تقسیم کنند اگر ناشی‌گری نباشد، این تقسیم‌بندی مغرضانه است. انقلاب یک مفهوم و مصداق دارد و آن هم فرهنگی است که پس از انقلاب پیش آمد. اگر رژیم پهلوی از نظر فرهنگی، اخلاقی و اقتصادی ایده‌آل بود چه لزومی به انقلاب و قیام بود؟

در این قیام همه ملت اعم از دانشجویان، کارگران، روحانیون و کشاورزان همه در صف انقلاب بودند. هدف آنها از بین‌بردن فرهنگ منحط غربی وجایگزین کردن فرهنگ محمدی(ص) بود. خداوند در قران می‌فرماید «لَقَد کانَ لَکُم فی رَسولِ اللَّهِ أُسوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن کانَ یَرجُو اللَّهَ وَالیَومَ الآخِرَ» ما نمی‌دانیم با چه فرهنگی زندگی می‌کنیم. فرهنگی نیاز داریم که ما در مهاجریم و این دنیا محل هجرت است. ملت ما با هوشی که داشت به‌دنبال یک فرهنگ ایده‌آل بود که در آن دنیا بتوانیم پاسخگو باشیم.  قهراً زندگی ما محدود است و اگر محدود نبود پس گذشتگان و سلسله‌هایی که بر ایران حکومت کردند کجا هستند.

توصیه به مطالعه یک کتاب

کتابی هست به نام «دختر یتیم» که خاطرات فرح پهلوی است و روایت می‌کند که چگونه غرق در آلودگی بودند و مشت مشت اموال کشور را به بیگانه دادند. آخر سر نیز شاه را به مصر بردند و در کنار فراعنه دفن کردند. لذا باید فرهنگ پیامبر که از قران نشأت گرفته در ممکلت ما اجرا شود و با این تفکر دیگر انقلاب دو قسمت ندارد.

مطمئنا لازمه یک انقلاب و ادامه این مسیر، یک رهبر انقلابی است. امام خامنه‌ای 27 سال است که رهبری نظام اسلامی را برعهده دارند. نظرتان به عنوان یک اسلام‌شناس و فقیه درباره ویژگی‌های ایشان و اینکه تاکنون چگونه توانستند انقلاب را مدیریت کنند، چیست؟

اولاً باید عرض کنم من نه اهل تملق هستم و نه وابستگی جناحی دارم. اختلاف سن من با رهبر معظم انقلاب 2 سال است و 60 سال است که دوشادوش ایشان در حوزه علمیه هستم و اگر عرضی می‌کنم نه نیازی دارم و نه از سر واهمه یا ریاکاری است.

اشراف کامل و اعجاب‌انگیز رهبر انقلاب بر کلیه امور/ ناتوانی دشمن در یافتن یک نقطه ضعف از رهبری

بعد از امام راحل ایشان گزینه بسیار خوب و به‌جایی برای رهبری انقلاب اسلامی بودند. ایشان دارای همه مؤلفه‌های یک رهبر است. علمیت و تقوا به حد لازم در ایشان هست. زیرکی، شجاعت و شهامت خاصی دارند. این انقلاب به ما شهامت بخشید و مقام معظم رهبری هم از یک شهامت بالایی برخوردارند. از نظر مدیریت داخلی اشراف کامل و اعجاب‌انگیزی بر کل امور دارند. ولایت‌فقیه نظری ایشان تمام عیار است.

اگر نقطه ضعفی بود بدون تعارف می‌گفتم چراکه وظیفه خبرگان همین است. در جلسه اول مجلس خبرگان که خدمت ایشان بودیم فرمودند خبرگان رهبری از همه مسئولین از جمله خود بنده می‌تواند مطالبه‌گری کند و اصل 111 قانون اساسی نیز چنین چیزی را بیان می‌کند.

در خلال مدتی که ایشان رهبر هستند، دشمن دنبال سوژه گرفتن از ایشان بود. به‌هرحال مسئله رهبری از یک جایگاه ریاست هم برخوردار است و دشمنان درصددند یک نقطه ضعف از ایشان یا نزدیکان‌شان پیدا کنند اما نتوانستند.

موضع‌گیری رهبری در فاجعه منا عالی بود/ «دشمن مغز الکلی» را در مذاکرات نباید قابل اطمینان بدانیم

موضع گیری‌های ایشان در برخی مسائل مانند هشدار به صهیونیستها و همچنینی هشداری که به آل‌سعود دادند و باعث عقب‌نشینی آنها در بحث فاجعه منا شد، بسیار عالی بود.

در بحث رابطه با دشمن نظر ایشان نیز طبق قران است. بنا به دستور قران «وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا یَعْلَمُونَ/ و اگر یکى از مشرکان از تو پناه خواست پناهش ده تا کلام خدا را بشنود سپس او را به مکان امنش برسان چرا که آنان قومى نادانند» اگر دشمن بخواهد مذاکره کند و حرف ما را بشنود، می‌توان آن را پذیرفت و ایشان نیز این مسئله را نفی نکردند اما نباید از یاد ببریم که «مغر الکلی» محل اطمینان و اعتماد نیست.

سخن قران این است که «ولا تؤتوا السفهاء أموالکم التی جعل الله لکم قیاما ...» سفها جمع سفیه است. مغر سفیه، مغز الکلی است. انسان الکلی تا زمانی که مست است پرت و پلا می‌گوید و زمانی که از مستی بیرون می ‌آید، هنوز پس‌لرزه‌های مستی را دارد. ما چرا باید اموال‌مان را در بانکهای آنها بگذاریم. مالی که پایه و اساس زندگی است نباید دست آنها داد.

مقام معظم رهبری را اگر نگوییم شخصیت بی‌نظیری است، حتماً کم‌نظیر است. قرآن می‌گوید اگر آیه‌ای را ببریم آیه‌ای داریم که جایگزین آن کنیم. وقتی امام راحل به ملکوت اعلی پیوستند شاید مردم می‌گفتند که دیگر کسی جایگزینی ایشان نیست اما دیدیم که بحمدالله رهبر معظم انقلاب توانستند این مسئولیت را برعهده بگیرند. ایشان از نظر اعتقادی، سیاسی، انقلابی و وفای به آنچه در انقلاب به وقوع پیوست، تمام عیار وفادار هستند.

یکی دیگر از مسائلی که امروز با آن مواجهیم بحث همین فیشهای نجومی و حقوقهای حرام است. جدا از اینکه در این مسئله تخطی و اغفال شده، چرا باید برخی در نظام اسلامی به خود اجازه دریافت چنین حقوقهایی را دهند؟

من خودم حقوق‌بگیر هستم و با وجود دو مدرک دکترا و 45 سال خدمت، حقوق من تنها 3 میلیون است. فیش حقوقی من هم مشخص است. شما وقتی در جایی استخدام می‌شوید، برای شما پایه حقوقی در نظر گرفته می‌شود و فیش حقوقی شما مشخص است. مجلس هم هرساله با احتساب تورم درصدی به آن اضافه می‌کند. من درشگفتم چگونه این فیشها از زیر دست کارگزینی‌ها در رفته و این سوالی است که باید آنها هم پاسخ دهند. این «حاتم‌بخشی‌ها» باید توسط قوه قضائیه رسیدگی شود که چرا چنین کاری کردند؟

 مدیران نجومی مگر مسلمان نبودند که چنین حقوقهای حرامی را دریافت می‌کردند؟!

رسیدگی درست است اما چرا وجدان آن شخص راضی به دریافت چنین مبالغی می‌شود؟

خداوند شما را بر این عقیده پاک نگه دارد و ثابت قدم بدارد. این اشکال وارد است. کسانی که چنین حقوقهایی دریافت می‌کنند، باید گفت مگر شما مسلمان نیستید؟ چرا این حقوقهای حرام را می‌گیرید. در این عالم خدا و مبدأ و معادی هست و نباید بی خیال بود اما در عین حال باید ریش کسی که این حقوقها را پرداخت می‌کند گرفت و پرسید که به چه قیمتی این کار را می‌کند؟

مقام معظم رهبری بارها در سخنان اخیرشان نسبت به مسئله نفوذ تأکید کردند. پیش از انتخابات مجلس نیز در جایی فرمودند: ورود نفوذی‌ها به خبرگان و مجلس پایه‌ها را از داخل سست می‌کند. شما مسئله نفوذ را چگونه می‌بینید؟

استعمار پیر انگلیس «یتشکل بأشکال مختلفه حتی الکلب و الخنزیر». این خاصیت انگلیس و امریکا و صهیونیستها است. کافی است که ببینیم بهائیت در ایران چگونه شکل گرفت.

یک کارمند روسی به نام  «کینیاز دالگورکی» به ایران آمد و به خانه یکی از علمای تهران رفت و گفت می‌خواهم مسلمان و طلبه شوم. لباس روحانیت پوشید و نعلین به پا کرد. کم کم در خانه آن عالم نفوذ کرد و در شب‌نشینی‌ها و مباحثات علما شرکت می‌کرد. حتی آن عالم دختر برادرش را به عقد این شخص در آرود و به مرور «کینیاز دالگورکی» روسی به شیخ علی لنکرانی تبدیل شد. چندی بعد او از ایران به نجف رفت و در درس شیخ کاظم رشتی شرکت کرد. در آنجا «علی محمد باب» را شناسایی کرد و متوجه شد عنصر خوبی برای نفوذ است و روی سید علی محمد باب کار کردند.  این تاریخچه تشکیل بهائیت بود.

امروز هم در حوزه های ما در قم طلاب خارجی زیادی رفت و آمد دارند. در مدارس علمیه قم مانند جامعة‌المصطفی، مدرسه حجتیه و غیره طلابی از خارج می‌آیند و تعدادشان زیاد است. غافل از اینکه ممکن است این افراد نفوذی باشند.

پاسخ  فقهی به شبهه‌افکنی یک آقازاده در نفی حکومت دینی/جدایی دین از سیاست حرفی استعماری است

به نکته خوبی اشاره کردید. به‌هرحال بهائی‌ها بخشی از پروژه نفوذ دشمن هستند. اخیراً نیز شاهد بودیم فرزند یکی از مسئولین کشور به دیدار یک خانواده بهائی رفت. حتی بعد از این دیدار همان شخص در یک جلسه سخنرانی مدعی شد که حکومت اگر دینی نباشد بهتر است و من خیلی با حکومت دینی به این دلیل موافق نیستم. چرا برخی مسئولین کارشان به‌جایی می‌رسد که فرزندانشان اینگونه سخن بگویند؟

در رابطه به مسئله دیدار این شخص با بهائی‌ها من قبلاً موضع‌گیری کردم لذا دیگر تکرار نمی‌کنم. اما در رابطه با مسئله دین و سیاست باید گفت که رابطه سیاست و با دیانت رابطه جان و تن است. تن بی‌جان مرده است. صدرالمتألهین می‌گوید: «الشریعة بلا سیاسة کالجسد بلا روح» بدن بدون روح خاصیتی ندارد. زندگی، شغل، کسب و کار و آموزش ما باید بر اساس یک‌سری مؤلفه‌ها و بایسته‌ها و نبایسته‌ها باشد.

بایسته و نبایسته حیوان با چوب تنظیم میشود اما زندگی ما بر اساس دستور است. زندگی و معاش حکمی دارد و حکم ان در شریعت بیان شده است. اداره زندگی براساس سیاست است. اینکه چگونه تجارت کنیم، چگونه زراعت کنیم، دادوستد کنیم، ارتش تشکیل بدهیم همه براساس بایسته‌ها و نبایسته‌هایی است که در شریعت ما امده است.

پیامبر اکرم(ص) سیاستمدار بود یا نبود؟ آیا سیاست پیامبر از شریعتش جدا بود؟ حضرت علی علیه‌السلام شریعتمداری بود که سیاست نداشت؟ بله دین با ریاستمداری مخالف است و اینکه تنها به ریاست فکر کنیم. شریعت ترمزی برای ریاستمداری است. در دین ما ریاستمداری نفی شده است اما نگفته‌اند که به سیاست بی توجه باشید.

در زیارت جامعه کبیره می‌خوانیم «أنتم ساسة‌العباد». شریعت ما با سیاست یکی است و اگر کسی در این رابطه بخواهد تفریق قائل شود باید کمی تأمل و تفکر کند. اینکه کاری به سیاست نداشته باشیم، حرفهایی بود که استعمار می‌زد. زمان این حرفها که دشمن می‌خواست دینداران را از عرصه بیرون کند گذشته است.

عده‌ای برای این می‌گویند سیاست از دیانت جدا باشد تا بتوانند اشرافی‌گری کنند

اخیراً رهبر معظم انقلاب در دیداری که داشتند نسبت به روحیه اشرافی‌گری به ویژه در مسئولان هشدار دادند و فرمودند: «اشرافی‌گری بلای کشور است. وقتی اشرافی‌گری در قلّه‌های جامعه به‌وجود آمد، سرریز خواهد شد به بدنه...» در خطبه‌های نماز عید فطر هم یکی از علل وقوع پدیده زشت حقوقهای نامشروع را آسیبهای ناشی از «مستی اشرافی‌گری» دانستند. به نظر شما از چه زمانی این پدیده شوم وارد زندگی مسئولین شد و چگونه باید با آن مقابله کرد؟

نظر من در این باره همان نظر رسول اکرم(ص) و ائمه اطهار است که مقام معظم رهبری هم نظرشان را از آنجا اتخاذ کردند و بیان می‌فرمایند و خودشان عامل به آن هستند.

در نظام نبوی و علوی اشرافی‌گری و اتراف اکیداً ممنوع است. مترفین یعنی همان اشرافی‌گران. در سوره إسرا آمده است«وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیرًا». وقتی بخواهیم جامعه‌ای را از بین ببریم، مسئولین آن مترف و دست‌اندرکاران آن عیاش و خوش‌گذران می‌شوند.  این مسئله متوجه همه حتی روحانیت است.  امیرالمومنین علیه‌السلام وقتی کفش خویش را وصله می‌زدند آیا به معنای این بود که نمی‌تواند کفش نو بخرد؟ خیر. بلکه به قول خودشان برای این بود که این کفش پاره که مشغول وصله زدنش هستم از حکومت بر شما برایم دوست داشتنی‌تر است مگر آن که به وسیله حکومت، بتوانم حقی را اقامه کرده و باطلی را از میان بردارم.

سنت و سیره پیامبر بر ساده‌زیستی بوده است و نباید عمر را صرف تجملات کرد اما مسئولین ما به وادی تجمل افتادند و به‌همین خاطر است برخی می‌گویند سیاست باید از دیانت جدا باشد که بتوانند اشرافی‌گری کنند.

مهاجرانی کارگرزاده‌ای که گذشته‌اش را فراموش کرد و حالا شاخ و شانه می‌کشد

 در همین زمینه اخیراً برخی انقلاب را به مانند سفره‌ای تشبیه کرده و سهمشان را از آن مطالبه می‌کنند!

مگر ما برای انقلاب کار نکردیم. من هیچ سهمی نخواستم. خیلی‌های دیگر در این انقلاب نقش داشتند. رهبری بیش از همه در پهن کردن این سفره نقش داشت اما  ایشان چیزی برای خودشان برنداشتند. بسیاری از بزرگان برای انقلاب زحمت کشیده‌اند اما سهمی نخواسته و نمی‌خواهند.

اوایل انقلاب تجملات مطرح نبود. در اوایل تشکیل شدن سپاه حقوق را بر روی سینی می‌ریختند و تقسیم می‌کردند و این راه ورسم درست بود. نظام اداری و سیاسی ما از پایین به بالا است. کسی که تا دیروز یک زندگی ساده کارگری داشته است، نباید آن زندگی را فراموش کند. عطاءالله مهاجرانی وزیر ارشاد دولت اصلاحات یک کارگرزاده ساده اراکی بود اما همین کارگرزاده وقتی وزیر ارشاد شد، گذشته‌اش را فراموش کرد و حالا در خارج برای نظام شاخ و شانه می‌کشد.

سیره امام و رهبری در توجه به ساده زیستی را چگونه تحلیل می‌کنید؟

سیره این دو بزرگورا همواره بر ساده‌زیستی است. امام(ره) در خانه‌ای که در جماران بودند، سقف آن طوری بود که برای امام ضرر داشت و دم می‌کرد. وقتی به امام پیشنهاد دادند سقف خانه را عوض کنیم، امام گفت اگر این کار را بکنید من از این جا خواهم رفت. مقام معظم رهبری هم همین‌طور است و دیگران هم باید اینگونه باشند.

امریکا فتنه تمام عالم است/خوش‌بین‌ها به امریکا در باورشان تجدیدنظر کنند

سؤال آخر ما درباره رابطه با امریکا و غربی‌هاست. اخیراً شاهد بدعهدی امریکایی‌ و کشورهای غربی در موضوع برجام هستیم. چرا برخی مسئولین با وجود اینکه از امریکا و هم‌پیمانانش بارها بدعهدی دیده‌اند، بازهم گرایش به مذاکره با آنها دارند؟ توصیه‌تان نسبت به این مسئولین چیست؟

خصومت ما با امریکا از سر تعصب و عقده نیست. فتنه تمام عالم زیر سر امریکاست. این رژیم ذاتش در آتش‌افروزی و کشت‌وکشتار است. در همه جای دنیا  می‌زنند و می‌کشند و آخر سر می‌گویند اشتباه کردیم! دولت امریکا، مجلس سنا و کنگره برنامه‌شان تحقیر ملتها و بر سر ملتها زدن است و از تزشان کوتاه نمی‌آیند.

هیچ جا نیست که امریکا اصلاحاتی کرده باشد. این نقطه سیاه دنیا همانطور که  اتحاد جماهیر شوری منحل شد، در حال انحلال است. امریکا ان‌شاءالله در حال تکه تکه شدن است. این کشور یک نقطه مثبت ندارد و بنا دارد ملتها را تحقیر کنند. البته باید بین ملت و دولت امریکا تفکیک کرد. باید به سیاه‌پوستان و کارگران امریکا بگوییم که دلمان برای شما می‌سوزد و اگر «مرگ بر امریکا» می‌گوییم به دولت زورگویی می گوییم که پول آنها را خرج کشتن مردم کشورهای دیگر می‌کند. باید از مظلومان و سیاه‌پوستان امریکا  و کسانی که در وال استریت خروش کردند دفاع کنیم.

توصیه‌ام به افراد که به امریکا خوش‌بین هستند نیز این است که ببینند امریکا در همه‌جا آتش افروزی می‌کند. بگویند امریکا کجا به عهدش وفا کرده است و باید در این باور تجدیدنظر کنند.