هنام تشکر می گوید دوست دارد با هومن برق نورد، زوج بازیگری این سالهایش که در جند سریال تلویزیونی با او همبازی بوده است،روی صحنه تئاتر هم یک کار مشترک اجرا کنند.
کتایون کیخسروی:بازی نیست، انگار دوربینی در کار نیست. زندگی عادی را میبینی، تصویرهایی از زندگی یکی از نزدیکان. همه صحنهها آشنا هستند، جملات و تکیهکلامها. انگار صحنهها از دل زندگی مردم بیرون آمده. شاید به خاطر همین است که «پادری» و بازیگرانش بین مردم .محبوب شدند و آنها حاضرند دقایقی برای تماشای این سریال وقت بگذارند، اتفاقی که به تازگی برای کمتر سریال ایرانی میافتد.
در سالهای قبل کارکرد و تأثیرگذاری سریالهای تلویزیونی را میشد از جملاتی که در دهانها میافتاد و تبدیل به تکیهکلام میشد حدس زد. شما با تکیهکلام «من بلدم» سریال را شروع کردید، چقدر این تکیهکلام در دهانها افتاد و بازخورد داشت ؟
این بازخورد به سریال قبلی «دودکش» بازمیگردد. به نظر میرسید مردم ارتباط خوبی با این سریال برقرار کردند. یکسری تکیهکلامها از چندین و چند سال پیش بوده و خودتان بهتر میدانید همیشه مورد استقبال مردم قرارگرفته و بخشی از آن استفاده میشود. حتی ممکن است مردم اسم کاراکتر را به خاطر نداشته اما تکیهکلام را به خاطر داشته باشند. به نظرم بازخوردها در سریال «پادری» خیلی خوب بوده است. راستش از همان تیزر کار معلوم بود مردم با سریال ارتباط برقرار میکنند ،الان هم که بیشتر از نیمی از آن پخششده بازهم به نظر میرسد سریال رضایت نسبی مخاطبان را جلب کرده است. مردم با این قضیه که کاراکترها برای خودشان تکیهکلام دارند ارتباط برقرار کردهاند، همانطور که فیروز تکیهکلام دارد نصرت هم دارد. مردم هم این تکیهکلامها را دوست دارند.
در رابطه با پرسوناژهای سریال «پادری» صحبت کنیم ،باید بگویم همه آنها آدمهای سادهای هستند که خیلی راحت در جمع خانوادهشان ولو میشوند. بازیگرها بیشتر دنبال نقشهای پیچیدهاند، اما این نقشهایی که در این سریال وجود دارد نقشهایی است که در جامعه امروز هست و فکر میکنم یکی از دلایلی که مردم با این نقشها ارتباط برقرار کردند، وجود کاراکترهایی ست که مابه ازای بیرونی دارند.همه ما در اطرافمان کسانی مثل نصرت و فیروز را میشناسیم.
بله کاراکترها سادهاند و پیچیده نیستند، قرار هم نیست برای آنها اتفاق نادری بیفتد. اصل داستان، روزمرهگی کاراکترهاست و تقریباً میتوان گفت راجع به سریال «پادری» نمیتوان قصه تعریف کرد. معمولاً در سریالهایی که قرار است در دو باکس یا بیشتر ساخته شود، قصه پشت کاراکترها قرار میگیرد و اینطور نیست که قصه اصل قضیه را در بربگیرد، البته نه اینکه خیلی هم فرع و کنج قضیه قرار داشته باشد.کاراکترها برای خودشان مختصاتی دارند و مردم کاراکترها را با این مختصات دوست دارند، به قول شما این کاراکترها در دسترس هستند و مابهازای آنها حتماً در خانوادهها وجود دارد. این قضیه در خانمها، آقایان و نسبتهای موجود صادق است، درواقع میتوان گفت بهنوعی روزمرهگیست و مردم این روزمرهگی را خیلی دوست دارند. دلیلش هم میتواند این باشد که همه ما دچار روزمرهگی شدهایم. یکسری مشکلات و مسائلی وجود دارند که باعث میشوند آدمها همیشه بدوند و بهجایی نرسند، یکباره تلفنی زده میشود و آدمها را سورپرایز کرده و ازاینرو به آن رو میکند. این در همه آدمها و اکثر زندگیها وجود دارد. به خاطر همین است که مردم این نوع کاراکترها که آدمهای دمدستیای هستند را دوست دارند. بعضیاوقات واقعاً حوصله آدم از دست این آدمها سر میرود اما اینها در جامعه و آدمهای ما وجود دارند. بعضیاوقات مشکلات خیلی زیاد میشود و آدمها رؤیایی فکر میکنند. قرار نیست خیلی داستان پیچیده و معمایی باشد و بخواهد تماشاگر را میخکوب کند. فکر میکنم تماشاگر کاراکترها را دوست دارد، یعنی در صفحه اول این سریال کارآکترها هستند که وجود دارند و داستان بعد از آنها قرار میگیرند.
در برنامه خندوانه، رامبد جوان مسئلهای را با شما در میان گذاشت که جالب بود. اینکه زوج شما و برقنورد میتواند تبدیل به زوجی موفق شود و با این زوج میتوان کارهای بزرگی انجام داد، خودتان هم گفتهاید که به این مسئله فکر کردید. مقداری راجع به این موضوع صحبت کنید.
بههرحال فکر کردن من راجع به این مسئله بهتنهایی کافی نیست. فکر کردن تهیهکنندهها، نویسندهها و کارگردانان شرط است. اما شاید یکی از کارهایی که من و هومن بخواهیم انجام بدهیم تئاتر مشترکی باشد که هر دو باهم کارکنیم و تقابلی را در تئاتر ایجاد کنیم که دیده شود. به نظرم با استقبال زیادی هم مواجه خواهد شد. خیلی هم بابت این قضیه عجله نداریم تا زمانی که متنی پیشنهاد شود و کارگردانی که کارش را بلد باشد و بتواند این کار را انجام دهد پاپیش بگذارد، صبر میکنیم. از سالها قبل پیشنهادهای زیادی به ما داده بودند. یکی اینکه باهم مسابقه اجرا کنیم و مجریهای مسابقه باشیم. مبلغ خیلی خوبی هم برای آن در نظر گرفته بودند. در دولت قبلی هم به ما پیشنهادهایی داده شد و حتی بهجایی رسید که گفتند اختتامیه جشنواره فجر را باهم اجرا کنیم که البته احتیاج به تعمق و فکر داشت. ترجیحاً به این نتیجه رسیدیم که این کار را انجام ندهیم. اما بههرحال اگر کاری پیش بیاید که خوب باشد و ماجرای خیلی خوبی داشته باشد بدم نمیآید این اتفاق بیفتد.
دوست دارید برای کارهای جدی مقابل هم قرار بگیرید؟
بله، به نظرم میرسد هومن بهاندازه کافی در کارهای جدی حضورداشته و من هم تعدادی کار جدی انجام دادهام البته دیگر به سمت کارهای طنز در سینما نخواهم رفت. هر بار هم که پیشنهاد کاری طنز در سینما مطرحشده آن را روی هوا رد کردهام. فعلاً چنین تصمیمی دارم اما اگر کار طنز یا جدی در تلویزیون پیشنهاد شود که فیلمنامهی خوبی داشته باشد قبول میکنم.فکر میکنم کمکم زمان آن برسد که من و هومن برقنورد در یک کار جدی حضور پیدا کنیم، اما مثل همیشه تهیهکنندهها و کارگردانان خیلی راضی نمیشوند و ما هم خیلی حال و حوصلهی آن را نداریم تهیهکنندهها و کارگردانان را با صحبت راضی کنیم. اگر کارگردانی باهوش باشد متوجه میشود که همکاری من و هومن در نقش جدی دو طرف بُرد خواهد بود. هم تهیهکننده و کارگردان بُرد خواهند کرد و هم مردم وجهه دیگری از ما را خواهند دید.
این سریال برای عید ساختهشده بود اما در ماه رمضان پخش شد، با توجه به اینکه داستان فیلم برای ایام عید مناسب بود فکر نمیکنید این تغییر زمان پخش باعث آسیب به سریال شد؟
این سؤال را باید از مدیران پرسید، من خیلی نمیتوانم راجع به این موضوع حرف بزنم. تصمیمگیرنده نهایی آنها هستند چون تهیه کار به عهده ما نیست و به همین خاطر هم ما تصمیم نمیگیریم.
اما بهعنوان بازیگر سریال میتوانید نظر خودتان را بدهید.
بدون شک تأثیر دارد، معنی ندارد که ما در ماه رمضان بنشینیم و راجع به عید بشنویم. مسلماً این نامأنوسی روی نگاه مخاطب بیتأثیر نیست. فکر میکنم باید تکلیف این قضیه زودتر مشخص میشد. قرار بود این سریال در ایام عید پخش شود و نشد، گفتند بعد از عید و بازهم نشد و... حقیقتاً خیلی تمایل ندارم راجع به تصمیمگیری مدیران صحبت کنم. هرچقدر همصحبت کنیم نهایتاً شرایط موجود بهگونهای بوده که مدیران تصمیم دیگری گرفتهاند، حال باید شرایط آنها را هم در نظر گرفت. اما بههرحال روی مخاطب هم تأثیر میگذارد که در گرمای تابستان در چهل درجه دما به دیدن ما بنشیند و ما آنجا کلاه و شالگردن داریم. اینها تأثیرگذار است و اینکه راجع به عید حرف زده میشود به نظرم اتفاق خوبی نیست. همه هم به زمان، نگرش و تصمیمگیری مدیران بازمیگردد.
در حال حاضر فقط فیلم «لاک قرمز» رادارید که در جشنواره قبل نمایش داده شد و تا الآن اکران نشده است.
بله، فیلم «لاک قرمز» بیشتر یک فیلم زنانه است و من نقش کوچکی در آن داشتهام که باوجود کوتاهیاش به نظرم میرسد بد هم دیده نشد. بیشتر یک حضور کوتاه بود که در خود فیلم بهشدت تأثیرگذار بود. فکر میکنم پاییز اکران شود.همانطور که گفتم در سینما نقش طنز بازی نخواهم کرد و از یکی دو نقش طنزی که در سینما بازی کردم بهشدت پشیمان هستم.
چرا؟
خوب از آب درنیامده است.
فکر میکنید که طنز فقط در مدیوم تلویزیون خوب از آب درمیآید؟ یا دلیل دیگری دارد؟
دلیلش این است که فیلمهایی که بازی کردم خیلی خوب از آب درنیامد. قاعدتاً فیلمهای طنزی هم در سینما وجود دارد که خیلی خوب است اما ترجیح من این است که بههیچعنوان در سینما کار طنز انجام ندهم حتی اگر در سینما کار نکنم.
درباره کوچ تئاتریها به تلویزیون و سینما نظرتان چیست؟خیلی پیشآمده که تئاتریهای حرفهای در سینما فقط با پیشنهادهای نقش دوم و سوم در سینما روبهرو میشوند. از سوی دیگر حضور بازیگران سینما در تئاتر با انتقادهای شدید روبهرو میشود.
دیگر انتقادهای شدید وجود ندارد.
اما تجربه نشان داده است که بازیگران سینما در تئاتر موفق نبودهاند، اما بازیگران تئاتر در سینما بسیار موفق ظاهرشدهاند اما نمیدانم چرا فقط نقشهای دو و سه به آنها پیشنهاد میدهند.
اینطور نیست، نمونههایی از بازیگران سینما بودهاند که در تئاتر موفق شدهاند. نمیشود خیلی سفتوسخت به این قضیه نگاه کرد. دیگر واقعاً هم نمیشود گفت که چه کسی چهکاری بکند و چه کسی چهکاری نکند. فکر میکنم هرکسی مختار است خودش برای خودش تصمیم بگیرد. البته الآن مقداری آرامتر شدهام و شاید چیزهای مهم برایم عوضشده و مسائل دیگر برایم مهمتر شده است.
خاطرم هست زمانی به حضور ستارهها در تئاتر نقد داشتید.
نه الآن نقد ندارم، چون واقعاً دیگر مهم نیست. یکسری چیزها که برایم مهم بود الآن مهم نیست و یکسری چیزهای دیگر برایم مهم شده است. برایم زندگی خیلی مهمتر از سینما و تئاتر و تلویزیون است.
یعنی دلسرد شدهاید؟
دلسرد نشدهام بلکه اهم و مهم قضیه را مقداری تغییر دادهام. بههرحال زندگی شخصیام خیلی مهمتر از این حرفهاست. حقیقتش خیلی هم نمیخواهم اظهارنظر بکنم. دوست ندارم که سمت جناح خاصی باشم. بازیهایی وجود دارد و هرکسی میخواهد سهم خودش را از این بازیها کسب کند. ما هم در کنار اینها زندگیمان را میکنیم. من زندگیام خیلی مهمتر از صد تا سینما و تلویزیون است. به نظرم زندگی این است که آرام باشم،از زندگیام لذت ببرم، مسافرت بروم و آدم خلوتی باشم. به همین جهت خیلی وارد مهمانیها و گروهها نمیشوم. نکتهای را هم بگویم که بههیچعنوان از سمت خودم هیچگاه پیشنهادی برای بازی ندادهام و از این بابت راضی هستم. در زندگی و خلوت خودم مسائلی مهمتر از شرایط و مناسباتی که در سینما و تئاتر هست، وجود دارد.
میتوانید بگویید چه چیزی باعث شد این تصمیم را بگیرید؟
راستش نه نمیتوانم بگویم. کسانی که این مصاحبه را میخوانند متوجه خواهند شد که من پاسخ سؤال شمارا دادم، گفتم زندگی شخصی من خیلی مهمتر از صد تا تئاتر و سینما و تلویزیون است، کارم را هم میکنم نه اینکه بیانگیزه شده باشم سرکار خیلی آدم شادابی هستم، خیلی بگووبخند میکنم و بسیار پرانرژی هستم. همیشه در کارها انرژی میگذارم و هیچوقت آدم کم انرژیای نبودم. وقتی چند سال گذشته را نگاه میکنم که سمت تلویزیون و تصویر آمدم و چند سالی که مثل همین روزها تئاتر کار میکردم، سهم زندگی خودم را کمتر از کار خودم میبینم به همین دلیل میخواهم سهم زندگیام بیشتر از کارم باشد، سهم لذت بردن زندگی خودم بیشتر از کارم باشد. از کارم هم لذت میبرم و کارم هم جزئی از زندگیام است اما کارم بههیچعنوان نمیتواند تمام زندگیام باشد فقط جزئی از زندگیام است. دوست دارم بنشینم، بخوانم، نگاه کنم، مسافرت بروم. الآن که تواناییاش رادارم اینطرف و آنطرف بروم، فردا و پسفردا اگر عمری باقی بود وتوانم کمتر شد حسرت این را نخورم که هیچ جای این دنیا و کشورم راندیدم و فقط یک تخیلی از جایی که نتوانستهام ببینم داشته باشم.
ما آنقدر درگیر کار میشویم که گاهی از زندگی غافل میمانیم. آنطور نباشد که آدم آنقدر کار کند و آنقدر مبارزه کند که اصل و مبنای زندگی را از دست بدهد و چشمباز کند ببیند که در این سالهایی که کارکرده است فقط کارکرده وزندگی نکرده است. من فکر میکنم که دیر به این نتیجه نرسیدم و درست است. کلاً در کار خبری نیست ما میآییم و یک سریال کار میکنیم خوب یا بد تمام میشود و سراغ کار دیگری میرویم. این اصلاً به آن معنا نیست که انگیزهام را ازدستدادهام. اتفاقاً خیلی از کارها را رد میکنم به این خاطر که سوژهها خوب نیست. اما به نظرم هر چیزی باید سر جای خودش باشد.
برایم مهم نیست که چه کسی میرود سینما و نقش سه بازی میکند و یا چه کسی از سینما به تئاتر میآید. هرکسی هر کاری دوست دارد انجام بدهد.دغدغه من عوضشده وزندگی میکنم. اگر راستش را بخواهید تا الآن بههیچعنوان راجع به سریال پادری با کسی مصاحبه نکردم، همینکه ساخته شود و مردم ببیند و لذت ببرند کافی است. شقالقمر که نکردهایم که دائم مصاحبه کنیم که این کار و آن کار را کردهایم. شاید دلیل این رفتارم این باشد که در آستانهی چهلسالگی هستم.