عنوان پرافتخارترین مربی تاریخ ایران در المپیک ٢٠١٢ لندن چقدر مسئولیت شما را برای این دوره از بازیهای المپیک (٢٠١٦ ریودوژانیرو) سختتر کرده است؟
برای من همه مربیان پرافتخار هستند. به طور مثال خیلی از مربیان کشتی که قبلا مربی خود من بودند و الان در میان ما نیستند؛ اما در کل باید بگویم این افتخار بزرگی برای من است و سعی میکنم در المپیک پیشرو به هر شکلی آن را حفظ کنم که البته این موضوع هم به بزرگی و غیرت بچهها بستگی دارد که من را چقدر دوست دارند تا دوباره بگذارند در همین جایگاه بمانم. چون فکر میکنم همه چیز دست بچههاست. من که بهتنهایی نمیتوانم بروم کشتی بگیرم. ما تمام شرایط را برایشان مهیا میکنیم تا انشاءالله این فضا دوباره به وجود بیاید و یک پیروزی دیگر با یک اسم دیگر به دست بیاید.
پس اینطور که مشخص است با وجود اینکه در این مدت مشکلات زیادی داشتید به گرفتن یک نتیجه خوب در المپیک ریو هم امیدوار هستید؟
من اگر امیدواری نداشتم دوباره برنمیگشتم. البته همیشه افسوس میخورم که چرا بنابهشرایطی، این دو، سه سال را از دست دادیم. بههرحال تیم ما در المپیک ٢٠١٢ لندن سه مدال طلا گرفت. قهرمان شد. مردم همه این توقع را دارند در این المپیک هم حداقل همین نتیجه را بگیریم. اما این در حالی است که شرایط الان ما با شرایط چهارسال پیش فرق دارد. اولا که بازگشت دوباره من طوری شد که شورای فنی کشتی فرنگی این مسئولیت را رسانهای کردند و آن را گردن من انداختند؛ یعنی جوری شد که من نمیتوانستم به آن نه بگویم. چون دوباره من را مقابل مردم میگذاشتند و من هم اصلا چنین مسئلهای را دوست نداشتم. من مرتب تمام آن ١٧ ماه را که نبودم اخبار و شرایط موجود تیم ملی را رصد میکردم. تمام مسابقات بینالمللی را مستقیم از تلویزیون و سایتها میدیدم. واقعا اوضاع خیلی بههمریخته بود اما روی شناختی که سالها از بچهها داشتم به این نتیجه رسیدم اگر این فشار را تحمل کنم میشود در این المپیک هم خوب کار کنیم و باز به موفقیت برسیم. به خاطر وجود و پتانسیل بچهها قبول کردم دوباره برگردم.
قبول دارید خودتان کار خودتان را سخت کردید و با سه مدال طلای لندن کاری کردید توقعها بالا برود؟
مگر بد است؟ مثلا من بروم مدال نگیریم که بعد بگویم کارم سخت نشود. اگر قرار است کار، این جوری سخت شود و درنهایت آنطوری آن موفقیتها به دست آید حاضرم هر روز به من بگویند برو کوه دماوند را بکن و دوباره جمعش کن ولی آن موفقیت حاصل شود.
شما خودتان قبل از المپیک ٢٠١٢ پیشبینی این را میکردید که بتوانید اینقدر خوب نتیجه بگیرید؟
شما میتوانید بروید از کسانی مثل حمید سوریان و امید نوروزی سؤال کنید. من شش ماه قبل از المپیک لندن به بچهها میگفتم ما حداقل سه تا مدال طلا میگیریم. حتی گفته بودم ما میتوانیم قهرمان المپیک شویم و شد. این در حالی بود که شانس این را داشتیم هر شش مدال را بگیریم. یعنی بشیر باباجانزاده، حبیبالله اخلاقی و سعید عبدولی هم میتوانستند مدال بگیرند. شاید بعضیها بگویند حالا که این موفقیتها به دست آمده شما این حرفها میزنید و قبل از آن پیشبینی نمیکردید اما من میگویم برای این حرفهایم شاهد دارم شما میتوانید بروید و این موضوع را بپرسید.
الان هم که شاهد دارید، برای المپیک ریو چه پیشبینیاي میکنید؟
الان شرایط آن شرایط نیست. خیلی سخت است، ولی اگر بگویم تعداد مدالهایمان از لندن هم بیشتر میشود مردم توقعشان بالاتر میرود. کلا من خیلی به کار و بچهها ایمان دارم. تمرینات خیلی خوب پیش میرود. واقعا سر تمرینات خوشحال هستم. بعضی از بچهها را آنقدر در تمرینات اذیت میکنم طوری که حتی خودم هم دلم برایشان میسوزد. من اگر در تمریندادن به آنها سخت میگیرم فقط به خاطر خودشان است. البته چون انتخاب تیم المپیکی باید با فرایند مسابقه انتخابی باشد من میخواهم همه بچهها این انگیزه را داشته باشند که برای المپیک بجنگند. بچههایی که واقعا خوب هستند؛ هرچند که سخت است.
حمید سوریان، امید نوروزی، قاسم رضایی سه طلایی لندن و بقیه بچههایی که در تیم المپیک لندن بودند در این المپیک چهارسال سنشان بالاتر رفته است. این موضوع شما را برای المپیک ریو نگران نکرده است که مانع از نتیجه دلخواهتان شود؟
اولا این افراد زمانی که در المپیک لندن بودند جوان بودند و الان در اوج پختگی هستند. یعنی در مرز ٢٨، ٢٩سالگی. تمام آنهایی که درگیر تاریخچه المپیک هستند بعضی موقعها در سن ٢٧سالگی کشتی را میگذارند کنار و بعد نزدیک المپیک که میشود دوباره کشتی را شروع میکنند تا دوباره مدال المپیک را بگیرند چون المپیک اوج تجربه است. شما واقعا نمیتوانی در جوانی مدال المپیک بگیری مگر اینکه یک جوان واقعا استثنایی باشی. درست است سن این بچهها بالا رفته اما بدن آنها اینقدر در اوج پختگی است که شاید بهتر از المپیک لندن هم نتیجه بگیرند. من اصلا این نگرانی را ندارم که این بچهها پیر شدهاند.
شاید از نظر ذهنی هم یک امتیاز مثبت نسبت به رقبایشان داشته باشند. این بچهها در المپیک قبل مدال طلا گرفتهاند. این موضوع قطعا میتواند به آنها کمک هم کند.
به نظر من حمید سوریان باید در المپیک ٢٠٠٨ پکن طلا میگرفت که نگرفت. المپیک لندن گرفت. اینجا هم این شانس را دارد که سومین طلایش را بگیرد تا جاودانه بشود. سه تا طلا نشده انشاءالله دو تا طلا میشود.
قهرمان المپیک شدن نقطه عطف هر ورزشکاری است. چه در زندگی شخصی، چه در زندگی ورزشیاش. طوری که بهکل، شرایط زندگی او را تغییر ميدهد. برای شما هم قبل از المپیک لندن و بعد از آن چنین اتفاقی افتاد؟
طبیعتا باید بیاییم از ١٢ سال پیش حساب کنیم. وقتی من بهعنوان یک مربی کارم را شروع کردم. شاید کسی اصلا اعتقاد نداشت من بتوانم مربی خوبی شوم. این شناخت یک آدم بزرگی مثل حاج محمدرضا طالقانی بود که من را وارد عرصه مربیگری کرد و من هم از مربیگری جوانان کار را شروع کردم. من شناختهشده نبودم اما کار کردم. بیلان گذاشتم تا به این عرصه رسیدم. طبیعتا اوج این کار المپیک بود که خیلی من را کاملتر کرد و از نگاه مردم هم محبوبتر و بزرگتر شدم. من ممنونم از المپیک که چنین کاری را با من کرد. اینقدر به من چسبیده که دوست دارم دوباره آن را ادامه بدهم.
میتوان برای طلای المپیک یا مدال المپیک از یک بعد دیگر برای ورزشکاران بحث کرد؛ اینکه این مدال بتواند از لحاظ مالی هم برای ورزشکار یک دستاوردی داشته باشد. یعنی قهرمان المپیک نباید زندگیاش با یک ورزشکار معمولی یکی باشد. آیا در کشور ما توجه کافی به چنین کسانی که در المپیک افتخارآفرینی میکنند، میشود؟
از نظر آن استانداردی که مثلا در کشوری مثل روسیه ورزشکاری یک مدال طلا میگیرد، بعد یک میلیون دلار به او پاداش میدهند، نه. ما در این حد نیستیم. فوقش صد تا سکه میدهند. حالا الان برای المپیک ریو گفتند ٣٠٠ تا سکه طلا میدهند. حالا باید در این مسیر تورم و کمبود بودجه را هم در نظر گرفت. مثلا اینکه در چه زمانی این سکهها را بدهند که میشود همان صد تا. اما یک موقع میبینی لطفهایی که بیرون از محیط استاندارد به مدالآوران میشود به آنها کمک میکند. مدال المپیک خیلی برای قهرمانان حسن دارد. بالاخره ما دیدیم که زندگیهایشان همه تغییر کرده است. از طریق استانهایشان و منابعی که دیده نمیشود کمکهای زیادی به آنها میشود اما اینکه دولت بخواهد قدردانی ویژه کند چنین شرایطی وجود ندارد.
بدون تعارف واقعا از خود شما بعد از المپیک لندن چطور تقدیر کردند؟
من اصلا از اول دنبال این چیزها نبودم.
بله شما که نبودید و همه هم شما را میشناسند. حتی در المپیک لندن گفتید جایزهتان را به سعید عبدولی بدهند که با ناداوری از مسابقات حذفش کردند ولی بههرحال مسئولان هم یک وظیفهای دارند که باید انجام دهند.
اگر شما کسی را ببینید که بگوید از پول و پاداش بدم میآید دروغ میگوید، آدم دروغگویی است. همه پول را دوست دارند. من هم دوست دارم به من پاداش بدهند. ماشین فراری بدهند. خانه در ولنجک بدهند. ولی نه، هیچموقع دنبالش نبودم. اینکه بخواهند به من این امکانات را بدهند، نه نبوده. از طرفی خیلیها از این استاندارد استفاده نکردند و پاداش نگرفتند اما از موقعیت اجتماعیشان استفاده کردند. من حتی این کار را هم نکردم. من کارم کشتی بوده و از اول هم که آمدم دنبال هیچچیز نبودم. یک حقوقی به من دادند که از روزی پنج هزار تومان بوده تا اوجش که نزدیک المپیک بوده شده ٨٠٠ هزار تومان و بعد شش ماه آخر به یکباره شش میلیون تومان شد. این بالاترین حقوقهایی بوده که من گرفتم. یک موقع هم شده از کشتی رفتم بلافاصله بیمهام را هم که پدر و مادرم تحت پوشش آن بودهاند قطع کردند. من هنوز هم بعد از ٥٧ سال در خانه پدر و مادرم زندگی میکنم و اصلا از این موضوع ناراحت نیستم. چون کلا معاملهای که من در این چند سال انجام دادم با خدا بوده. این هم شعار نیست. هر کس هم هر فکری میخواهد، بکند. من عاشق این کار هستم. عشق این کار را هم با هیچ چیزی در دنیا عوض نمیکنم. الان هم بزرگترین عزتی که دارم عشق مردم است که به من دارند. وقتی میروم در یک سوپرمارکت چیزی بخرم نیمساعت طول میکشد و با مردم حرف میزنم لذت میبرم. این بالاترین لذت و پاداشی است که من تا الان گرفتم.
اما برای همین مردم هم یک ناراحتی به وجود آمد که چرا شما در چند مقطع رفتید و دوباره آمدید. روزی که زمزمه این شد که محمد بنا دوباره میخواهد برگردد انگار ما دوباره سه تا مدال طلای المپیک گرفته بودیم. اینقدر مردم خوشحال بودند.
بله، خود من هم این را حس کردم. روزی که آمدم همکاران شما اینقدر به خانه کشتی آمده بودند که انگار قرار بود رئیسجمهور بیاید.
مردم دوست دارند شما همیشه باشید. برای کشتی فرنگی ما مثل فرگوسن برای منچستر باشید.
ببینید من بودن را به هر قیمتی دوست ندارم. شما اگر میخواهید محمد بنا باشد از او مدال المپیک میخواهید. وقتی این موضوع هست کسی نمیبیند که یک زمانهایی دست من را میبندند و بعد من را هل میدهند در استخر میگویند حالا شنا کن. این که نمیشود. شما اگر میبینید کشتیگیری مصاحبه نمیکند و از شرایطش گلایه نمیکند به خاطر این است که میبیند یک گردنکلفتی مثل محمد بنا پشتش ایستاده. من که برای خودم حقی قائل نیستم. شما یک جا بروید گیر بیاورید که من حرفی را به خاطر خودم زده باشم، ولی برای کشتی من همه چیز را میخواهم. وقتی شما شش سال زجر میکشی. تلاش میکنی که بیایی قهرمان المپیک شوی توقع تغییر داری. چهار سال از المپیک لندن گذشته اما خوابگاههای بچهها هیچ تغییری نکرده است. از شدت بوی بد نمیتوانی وارد راهروهای آنجا شوی. تازه بعد از این همه مدت این محل توسط خود رسول خادم دارد بازسازی میشود. من حرف میزنم میگویند بیخود حرف میزنی. وزنهبرداری و بوکس حرف میزنند میگویند بیخود حرف میزنید. ما مشکلات و تورم داریم. ولی من میگویم اینطور نیست. ورزش پول دارد. من میگویم همان پول ورزش را به ورزش بدهید. تیمی که الان همه مردم آرزو میکنند در المپیک ریو مدال بگیرد امکانات هم میخواهد. والله شبهایی هست که من از استرس دو ساعت بیشتر نمیتوانم بخوابم. آن دو ساعت هم همش در خواب و بیدارم. چون میدانم چه مسئولیتی دارم و چه شرايط بیامکاناتی وجود دارد.
در این مقطع که به المپیک نزدیک میشویم خیلی از کارشناسان و مدیران ورزش با ناامیدی درباره المپیک ریو حرف میزنند. این در حالی است که دوره قبل کاروان ١٢ مدال گرفته و تاریخیترین نتیجه حضورش را در ادوار این بازیها به دست آورده است. تحلیل شما بهعنوان کسی که سالها در این عرصه بوده، چیست؟ یعنی ما باید توقعمان را اینقدر پایین بیاوریم و در حد شش مدال از کاروان انتظار داشته باشیم؟
من اصلا این پیشبینیهای کارشناسانه را در ورزش قبول ندارم. چون همه چیز ما خارج از استاندارد است. المپیک ٢٠٠٨ پکن هم خیلیها پیشبینی کردند اما آنی که میخواستیم نشد. در المپیک لندن برای کشتی فرنگی اصلا مدالی نگذاشته بودند. ما داشتیم میرفتیم بازیهای آسیایی ٢٠١٠ گوانگجو، تمام فکرم این بود که بهترین نتیجه را بگیریم. بعد فهرست پیشبینی کمیته ملی المپیک از تیم ملی فرنگی در این بازیها را دیدم و آقای بهرام افشارزاده دبیر کمیته به من گفت: «محمد راستش را بخواهی ما برای شما یک مدال پیشبینی کردیم».
اما دیدید که ما آنجا چهار مدال گرفتیم و قهرمان تیمی هم شدیم. این است که این پیشبینیها حدس و گمان است. برای پیشبینیکردن به وضع مدیریت و بودجه نگاه میکنند. من تمام این دادها را میزنم که راحتتر حرکت کنم. اما باز هم میگویم بچههای ما آنقدر وجود دارند که اگر نان خشک هم بخورند در ریو دلاوری خواهند کرد. ما همه چیز را کنار میگذاریم و به بچههایمان میگوییم غیرت کن. همین غیرت را که میگویی تمام است باید تا آخر خط بروی. همچین چیزی در سیستم اروپا وجود ندارد که کشتیگیر بخواهد با «غیرت کن» ورزش کند.
از پشتوانهسازی در فرنگی راضی هستید یا باید خیلی کار شود؟
من یک زمانهایی که از خانه کشتی بیرون میروم یک حرفهایی از اطراف میشنوم که انگار یک سیخ در قلبم فرو میکنند. ما باید بدانیم ١٠، ١٢ سال پیش در فرنگی کجا بودیم. بعد یک آدمهایی که خودشان را کارشناس و بزرگ میدانند میگویند محمد بنا سه، چهار تا کشتیگیر را گرفته چند سال با همینها دارد تیم را میچرخاند و نتیجه میگیرد. من میخواهم بدانم ١٢ سال پیش سعید عبدولی چند سالش بود؟ سعید، آنموقع ١٠، ١٢ سالش بوده. آیا آن موقع در اختیار من بوده. بشیر باباجانزاده آنموقع چند سالش بود؟ من آنموقع که آمدم در یک وزن بیشتر مدال نداشتیم. بعد شد دو وزن، بعد سه وزن، بعد شد تمام اوزان و بعد هم تیم قهرمان المپیک شد. ما سه، چهار بار قهرمان جام جهانی شدیم که خواب آن را هم نمیدیديم؛ آن هم در خاک روسیه. بعد من انتخابی نگذاشتم. انتصاب کردم. روحیه را از بین بردم. اگر روحیهها از بین میروند چرا اینقدر مدال و مهره به دست میآید.
تازه ما چند تا مهره هم در این سالها از دست دادیم.
بله، از دست دادیم. در هیچکجای دنیا نمیتوانی در سال قبل از المپیک دو تا از بهترین ٩٨ کیلوگرمهای جهان را از دست بدهی، بعد یکی دیگر که در خانهاش خوابیده باشد، بخواهد به عراق برود و بعد بیاریاش و قهرمان المپیک شود. اگر انگیزه و پشتوانهسازی نبود این مدالها به دست نمیآمد. شما مسابقات جام جهانی را نگاه کنید. هر فصل یک تعدادی هستند. رقابتهای قهرمانی آسیا که ما در آن شرکت کردیم هم همینطور بوده. فرشاد علیزاده، امیر علی اکبری، طالب نعمتپور همه اینها كه به میدان رفتند هستند. اینها آن موقع عضو تیم ملی نبودند. (سال ٢٠٠٩) ما همیشه از نفرات دوم، سوم یا جوان استفاده کردیم. من نمیدانم چه کار باید کنم. تیم بزرگسالان را دست من دادید. نوجوانان را دست من ندادید. من تیم را قهرمان جهان و المپیک کنم یا بروم در باشگاهها پشتوانه بسازم؟ این یک سیستمی است که از رده نونهالان شروع میشود. ضمن اینکه ما استعداد داریم و لازم نیست برویم پیدا کنیم. حفظ و نگهداری این استعدادها مهم است. بعد هم هر ردهای مسئولیت خودش را دارد. باید رده قبلی برای بعدی بسازد. آن هم برای من. وظیفه من پشتوانهسازی نیست. مثل این است که شما به مورینیو یا فرگوسن بگویی فوتبالیست بساز بعد آن را بیاور در منچستر بازی کند. این است که یکسری چیزها واقعا قلب آدم را به درد میآورد. من وقتی میروم جایی، این حرفها را میشنوم؛ عادت ندارم جواب بدهم؛ چون میگویم خدا بالای سر هست و همه چیز را میبیند.
ظاهرا کارگاههای آموزشی برای نوجوانان و جوانان درست کردید؟
بله، من درست کردم یک مرحله آن را انجام دادیم اما فعلا حساسیت المپیک است و این بچهها دارند زیر نظر مربیانشان تمرین میکنند. انشاءالله بعد از المپیک ریو دیگر نمیروم و میمانم. یک برنامه ششساله دارم؛ در این برنامه پشتوانهسازی هم هست.