اطلاعات: شيعه با ياد عاشورا و نهضت بزرگ حضرت اباعبدالله الحسين (ع) زندگي مي کند؛ گويي سرنوشت شيعيان با سرنوشت عاشورا گره خورده است و حيات پيروان اميرالمومنين علي (ع) با نهضت عاشورا پيوندي جاودانه دارد و اربعين يادمان عاشوراست در زندگي عاشورايي رهروان حسين (ع).
فرزند زهرا (ع) در ريگستان صحراي کربلا به تمامت قد برافراشت و پرچم بزرگي و عظمت خويش را بر بلندتربن قله انسانيت به اهتزاز درآورد؛ در کربلا همه چيز به تمامت نمودار شده بود؛ حسين (ع) تمامت هستي نيک خويش را در صحنه جانبازي کربلا عرضه کرده بود و يزيد تمامت پليدي و مشئوميش را در چشم تاريخ نشانده بود. در کربلا شيعه همه مظلوميت خويش را به تماشا نهاده بود: در گلوي کودک شيرخواره گلو بريده، له له زدن زناني و کودکاني که آب ارث مادرشان بود، در دستان بريده علمداري که ايثار و جانبازي را به تفسير نشسته بود، در خيمه هاي آتش گرفته اي که خيام رسول وحي محسوب مي شد و در پايمال شدن تن هاي برهنه سر بر ريگستان کربلا و اسارت سيد ساجدين و زينب کبري (س).
دشمن، سرمست از پيروزي بر معلم کرامت و آزادگي بر منبر رسول مکرم اسلام تکيه زده بود، گويي آب از آب تکان نخورده است؛ نه حسيني بوده و نه عاشورايي و نه سبعيت و درنده خويي؛ «دارها برچيده، خونها شسته». خليفه به صورت سلطان درآمده بود. سلطاني که صورت نمادين همه پلشتي ها و پليدي هاي روزگار خود محسوب مي شد. خاطره اميرالمومنين (ع) و زهراي مرضيه (س) از ذهنها سترده مي شد؛ خاطره اصحاب و مجاهداني که در سايه مجاهدت و پاکبازي خويش الگوي متعالي جهاد و عقيده را به نمايش گذاشته بودند فراموش مي شد و به جاي آن سرمستي غرور و تعصب و تنگ چشمي و ريا مي نشست. بزرگترين کسي که اين بهشت تن آساني و لذت را در چشم زمامداران وقت تيره مي کرد آموزگار بزرگ جهاد و شهادت امام حسين (ع) بود و با شهادت حضرتش بني اميه مي پنداشت که حکومت را براي هميشه در خاندان خويش حفظ کرده است. با از ميان برداشتن حسين (ع) دستگاه بني اميه به واقع صورت نمادين رسول مکرم اسلام را با پيام آسماني و روشنگر از ميان برداشته بود و انتقام کينه تاريخي خويش را از خاندان رسول کشيده بود. آنان را به رسم اسارت بر دروازه هاي شام گذر داده بود و اکنون به خيال خويش به آسايش موعود دست يافته بود.
اما صداي زينب کبري سلام الله عليها در دروازه دمشق هيمنه چکاچاک شمشير دلاوراني را داشت که در مکه و مدينه و کوفه و کربلا و شام با پليديها و ناراستيها جنگيده بودند. صداي او طنين خوش آواي مردي بود که به امر حق تعالي براي درهم ريختن بنيادهاي فکري نظام جاهلي عرب از غار حرا پايين آمده بود و زمانه خويش را به مکارم اخلاق آزادگي و عبوديت حق تعالي فراخوانده بود؛ اکنون در صداي نوه رسول دوباره همان صدا اوج مي گرفت و آفاق را درمي نورديد؛ دشمن بشريت و خاندان پيامبر پيروزي را در کام خويش شرنگ مي يافت. با هر صدايي ستوني از کاخ برافراشته
بني اميه فرومي ريخت؛ خون حسين (ع) چون سيلابي عرصه وحشت سراي بني اميه را درمي نورديد و کلام زينب کبري (س) جهش خون اباعبدالله الحسين (ع) بود؛ فواره رگان بازوان برومند عباس در کنار نهر آب.
در کربلا همه چيز رنگ خون داشت؛ و اربعين، چشم دوختن دوباره مردم بر چشمه جوشان خون مظلوم کربلاست که از رملستان تفتيده و روز عاشوراي سال شصت و يك هجري جوشيدن آغاز کرد و عصرها و نسلها را درنورديد و به همه کس و همه چيز رنگ جهاد در راه خدا و شهادت و پارسايي و مظلوميت زد. اربعين پيامگزاري حضرت زينب سلام الله عليهاست؛ از کلمه شمشير ساختن و از سخن، طوفان برآوردن است؛ تکميل نهضت عاشوراست.
اربعين چشمه جوشان خون اباعبدالله الحسين (ع) را بر مزرع دلها رهنمون شدن است؛ انقلاب و نهضت حسيني را به سر منزل مقصود رسانيدن است؛ چرا که اربعين سالروز ابلاغ پيامي است که حسين (ع) جان بزرگ خويش را بر سر آن نهاد. اربعين حضور زنده و پرتوان رهروان زينب (س)
و زنان شيعه است در بستر تاريخ، انقلابي الهي و معنوي در عرصه افهام است؛ رنگ خدايي، معنوي و حريت بر سينه شفق زدن.
دشمنت کشت ولي ياد تو خاموش نگشت
آري آن جلوه که فاني نشود نور خداست
نه بقا کرد ستمگر نه به جا ماند ستم
ظالم از دست شد و پايه مظلوم به جاست
زنده را زنده نخوانند که مرگ از پي اوست
بلکه زنده است شهيدي که حياتش ز قفاست