شرق: در هفته گذشته دو رویداد حائز اهمیت بروز کرد: رئيسجمهوری روسیه، پوتین، در دیدارش با مقام معظم رهبری، قرآنی با ترتیبات و تشریفات خاص اهدا کرد و خانم ماری لوپن، رهبر جبهه ملی فرانسه -جریان راست افراطی ضد مهاجران، در پارلمان اروپا- گفت دولتهای غربی باید با تغییر نگرش به دنیای عرب بهعنوان نماینده اسلام، رویکردی نوین به بدیل اعراب – ایران- در پیش گیرند. به نظر چنين ميآيد ما در ایران میتوانیم تفاسیر و تعابیری خاص را از آن «عمل» و از این «بیان» توأمان داشته باشیم. با این همه در نگاه نگارنده، که تصادفا اندک ارتباطی با محیط شرقشناسی و اسلامشناسی روسیه از دو دهه پیش داشته است و در سالهاي حضور در پاریس چندین بار فرصت گفتوگو با خانم لوپن و پدر ساقطشده به دست همین خانم برایم میسر بود، مفروض دیگری هم وجود دارد.
بررسی رسانههای روسیه این معنا را به ذهن متبادر میکند که پوتین خواسته به مخاطبان خود در روسیه، بهویژه «جامعه مسلمانان» بگوید دنیای اسلام داراي یک مرجعیت نيست و حوزه مهم دیگر، كه همانا ایران است، هم میتواند برای مسلمانان در آن دیار - فارغ از الگوهای پیشین که از نظر تاریخی شیخالاسلام عثمانی یا مفتی الازهر را مرجع میشمردند- مهم و تأثیرگذار باشد. این جهتدهی بیشتر برای تأثیر بر اکثریت آن جامعه یعنی مسلمانان تاتار، حال از کریمه باشند یا غازان، داغستانیها و قفقازیها، حتی باشقیرهای نزدیک به سیبری به كار رفته است. در حقیقت همه این مخاطبان از شعبههای زبانی و نژادی آلتا - تورانی هستند و نیمپیوستی با ترکیه متمایل به اندیشه پساعثمانی و متوجه به تجدید ساختار خلافت طریقتی- همان نقطه اتصال طریقتهای نقشبندی عراق و شام با خلافت اسلامی دواعش- دارند. اینجا بیم و درک مسکو وقتی کامل میشود که میبینید همه آن مسلمانان موجود در قلمرو ذکرشده، یا مرید نقشبندی هستند یا اساسا نقشبندی! پس بیجهت نیست وقتی ترکیه، سوخو روسها را ساقط میکند، پوتین خویشتنداری نشان میدهد و دوراندیشانه پيام مي فرستد: «نمیجنگیم»! در حقیقت به نظر میرسد هوشمندانه نیست که با این شعب نیمهترک - تورانی و نقشبندی در پیکره مناطق مهم و بعضا ملتهب در روسیه، بیمحاسبه به جنگ قوه ترکی – نقشبندی مرید خانقاه کوتکو، شتافت. از این رو، غرض رئیسجمهور پوتین ظاهرا ميتواند در فرضي متفاوت براي يك تحليلگر رسانه، گشودن برخي درها به سوی ارزشهای فرهنگ اسلامی – ایراني ما البته با اندازه مشخص باشد.
اما اندرباب بحث دوم باید درک کرد لوپن که اکنون اشتباه محاسبات چپ و راست فرانسه در انتخابات قبلي و نیز رفتار دواعشیان بر قوه اجتماعی ایشان و ساير راستگرايان افراطي اروپايي افزوده است، همه «اروپا» نیستند. بلکه نیروی راست پیشروی درون جوامع اروپايي هستند که با سایر همپیمانان خود، اعم از گرگهای خاکستری و حتي شاخههايي از نئونازیهای اروپایی در بعضی وجوه، اشتراک مواضع دارند. در نگاه برخی از این جریانهای راست افراطی، و نه الزاما خانم لوپن، هر موی سیه و چهره گندمگون را به سیاق نمونههای کوکلس کلان آمریکایی مستحق آزار و اخراج میشمارند. با این همه اینکه چرا این جملات به کار میآید، به نظر میرسد با تحلیل شرایط آنسوی آتلانتیک است که برخی در اروپا میبینند نئوکانها اسب را رکاب زده و عنقریب فضای جامعه جهانی را متوجه جنگی تازه خواهند کرد.
در نگاه اين تفكر راستگرا «ایران ابزاری میشود ضدعرب» و نه متحد و شريكي قابلاعتنا. اينجاست كه اتاق فكر اين تفكر برای افزایش رأی جامعه وحشتزدهای که میبینند در هر کافه و لقانطه فرانسه و آلمان، بلژیک و هلند یا ایتالیا و اسپانیا، یک برادر عربزبان نشسته و قلیانی بر لب، عربی سخن میگوید. حالا در این شرایط وظيفه ما چيست؟ دلبستن به اين بيانات؟ باید توجه داشت تحلیل نابجا از این رفتارها و رویهها میتواند موجب شود دستهای ناپیدا، این جوامع اقلیتی «سرگردان» را به سوی منطقه ما بیش از گذشته سوق دهند و بر کمیت دواعش افزوده شود. مگر نبود همین شرایط در اوایل قرن گذشته که همين اتاق فكر یهود، اروپا را به ارض موعود برساخته پروتكلهاي صهيون هدایت کردند و یک نطفه بحرانی به نام اسرائیل پدید آوردند؟ اينجاست كه بايد توجه نشان داد و يادآور شد كه همين اتاق فكرهاي مولّدي كه بحران مسيحي- يهودي اروپا را به خاورميانه منتقل و شكل يهودي- مسلمان دادند، ممکن است استعداد آن را نيز داشته باشند که در شرايط فعلي با جوامع مسلمان عرب و آفريقاييتبار در قلمرو خود، همان سياق را دنبال كنند، اما اين بار در شكل خلافتي – طريقتي، قومي- نژادی يا طایفهای، و صدالبته در منطقه و كنار مرزهاي ما. با اين مفروضات، سادهانگاری مطلق است اگر تصور شود همان رویههای گذشته جواب خواهند داد. بپذیریم ریشه این توجه به ایران، ایجاد روزنههایی بر دیوار ایرانهراسی بود که از پیشرفت پرالتهاب پرونده هستهای حاصل شد. اما توجه هم بايد داشت اینجا دیوار ايرانهراسي ترک برداشته اما فرو نیفتاده است پس قضاوت زودهنگام نباید کرد. مستعدبودن فضا برای حضور فرهنگی و تمدني ما، محدود است و این درهاي نيمباز نيز هميشه باز نخواهند ماند. اينجاست كه بايد توجه و دقت نشان داد تا اين ميراثفرهنگي – تمدني خود را ابزار اغراض بيانات و ژست اين و آن نكنيم. اجازه ندهیم عرب و آفريقاييتبارهاي مشغول صرف دخان در لقانطههاي اروپا، سرباز ابزاري داعش و بانيان پروژه خلافت شوند و بیایند شمشیر زیر گلوی ساير مسلمانان و مردم منطقه گذاشته و آیه تهلکه بخوانند و تصويري غلط از اسلام ارائه دهند. این بزنگاه مهم است اما آخرین پیچ ما در این جاده بقای هزار پیچ نیست. پس اگر با درایت از آن بگذریم پیچهای بعدی تاریخ را با تجربه بیشتر دور خواهیم زد.