شرق: ١. سازندگان معمای شاه واکنش عجیبی به انتقادها نشان دادهاند و منتقدانشان را هواداران شاه سابق ایران قلمداد کردهاند! سخیفترین عکسالعمل ممکن برای پاسخ به انتقادات همین است؛ واکنشی از سر استیصال که نشان از دستهای خالی آنها دارد.
معمولا برخی از کسانی که کار در چنین ژانرهایی میسازند یا بعضی از هوادارانشان، خود را با سوژه گره میزنند و یکی میبینند و از طرف دیگر منتقدان را رودرروی سوژه تصور میکنند. وقتی مثلا کسی که از فیلم «محمد رسولالله(ص)» انتقاد میکند میشود کافر حربی یا کسی که فیلم «اخراجیها» یا «شیار ١٤٣» یا «چ» را دوست نداشته باشد میشود ضدانقلاب یا کسی که روی فیلم «٣٣ روز» نقد بنویسد میشود صهیونیست، چرا آقای ورزی، منتقدان سریال ضعیفش را شاهدوست نخواند؟
آنها فراموش میکنند که فارع از مضمون، چیزی به نام زبان تصویر هست، چیزی به نام ساختار هست، چیزی به نام فیلمنامه و کیفیت بازی و کارگردانی هست و خیلی چیزهای دیگر که ارتباطی با مضمون ندارد. مسئله و مشکل، ساختاری است و به میزان مهارت و دانش فیلمساز بستگی دارد. سازندگان چنین آثاری طبعا باید بدانند توهینکردن به کسی یا چیزی به زبان هنر، آداب و قواعد و روش هنرمندانه هم دارد تا به هدف موردنظرش برسد و پروپاگانداکردن یک شخصیت یا جریان هم همینطور. تحقیرکردن جریانها یا شخصیتهای منفی تاریخی اگر تا این حد با نابلدی و سطحینگری انجام شود بهراحتی به ضد خود بدل میشود و تمجید و تقدیس جریانها و شخصیتهای مثبت نیز همچنین. این عرصه بسیار حساستر از حدی است که امثال محمدرضا ورزی تصور میکنند و دشوارتر از حدی است که امثال او دانش و توانش را دارند.
٢. یکی از وظایف سینماتکها در همهجای دنیا، نمایش و تحلیل کلاسیکهای سینماست. یک حرکت فرهنگی تاریخی است بیهیچ شائبه دیگری. در جامعه سیاستزده ما اما هر حرکتی سیاسی تعبیر میشود و بیجهت برایش در طیفبندیهای سیاسی سهم و نقشی در نظر میگیرند و برخی هم واکنشهای نامتناسبی نشان میدهند و فضاسازی میکنند. اساس این واکنشها مثل این است که بگویی در یک برنامه که هدفش تحلیل تاریخ معاصر است، تصویر شاه سابق ایران را نشان ندهیم یا در یک برنامه خبری، خبری از باراک اوباما نخوانیم! هدف از نمایش و تحلیل فیلمهای کلاسیک تاریخ سینمای ایران و جهان، تحلیل تاریخ، دانشافزایی و آگاهیبخشی است. همین.