هفته نامه شما: نگاهی به انتخابات های مجلس شورای اسلامی نشان میدهد بجز انتخابات اول؛ رقابتهای بعدی را میتوان با دو محک اقتصادی و ایدئولوژیک سنجید. تفکیک چپ و راست (با صورت مسئله اقتصاد دولتی یا خصوصی) اصولگرا و اصلاح طلب (با صورت مسئله اسلام حداکثری یا حداقلی) شاید یک تقسیم بندی کلی قابل قبول در ادوار گوناگون باشد.
اما این مرزبندی در آینه مطبوعات امروز، مخدوش شده به نظر میرسد. برآیند «انعکاس رسانه ای» آرایش انتخاباتی کشور بیانگر تلاش اصلاحطلبان برای القای رسانهای یارگیری از چهره هایی همچون ناطق نوری، سید حسن خمینی، رحمانی فضلی، حسن روحانی و حتی گاه علی لاریجانی ... در کنار اصلاح طلبان است. چهرههایی که یا نقش کلیدی در حاکمیت اصولگرایان داشتهاند و یا حداقل مورد احترام اصولگرایان بودند.
بخشی از این تصویرنمایی با جنجالهای انتخاباتی دولت رخ داده است. حاشیه سازی با عباراتی تاریخ مصرف گذشته و برای روزهایی کوتاه، مثل ادبیات منسوخ استصوابی بودن یا نبودن نظارت شورای نگهبان؛ حمله به احراز صلاحیت و یا حمله به اتکا به تحقیقات محلی که همگی دیگر به قانون تبدیل شده و همچون دهه هفتاد مناقشه پذیر نیست. سخنان رئیس جمهور، وزیر کشور و ... کوتاه مدت است و پس از چند روز هیاهو ادامه نداشته است.
جالب آنکه نظریه پردازان اتاق جنگ روانی دوره اصلاحات که این بازیها را طراحی کرده بودند، خارج از معرکه کنشگری نشستهاند و از یک سو مجریان این جنگ روانی، با نظریات جدید آنها (همچون عبور از «ماکروقدرت» به سوی «میکروقدرت» که در مباحث حجاریان، تاجیک و ... دنبال میشود.) کاری ندارند و از سوی دیگر نظریهپردازان نیز تشویق به این تفکیک وظایف میکنند تا اصلاح طلبان آسیب دیده از اشتباهات فتنه 88، ذیل سایه این طیف جدید به ترمیم خود بپردازند.
با این حساب برای درک هندسه رقابت انتخابات 94، باید دو رقیب را برای اصولگرایان بررسی کرد. رقیب اول اصلاح طلبان هستند که اگرچه هیاهوی مطبوعاتی دارند، اما فعل سیاسی آنها بیشتر معطوف به دولت است.
محمدرضا تاجیک، رئیس «مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری» در دولتهای هفتم و هشتم و مشاور ارشد محمد خاتمی و میرحسین موسوی در گفتگویی با« شرق» در تیرماه سال جاری پرده از راز علت پرده نشینی امثال خود گشوده است: « ما باید بین مطالبه مشترک تودههای مردم و جامعه با نخبگان آشتی برقرار کنیم. به این معنا که بتوانیم جغرافیای مشترکی ایجاد کنیم و در آن جغرافیای مشترک عمارت نظری و گفتمانی خود را بنا یا ترمیم کنیم.» او می افزاید « ما متاسفانه حوصله تاریخی نداشتهایم. برای همین جامعه مدنی را در لحظات جستوجو کردهایم ... چون در لحظه نتوانستهایم [به آنها] برسیم، از آنها عبور کردهایم و به حاشیه رفتهایم و با انفعال خود اجازه دادهایم که جریان دیگری سر کار بیاید.»
عباس عبدی چندی پیش در گفتگو با« ارگان دولت»، به بازخوانی اشتباهات اصلاح طلبان پرداخت؛ شکلگیری اعتدال را ناشی از فعل مردم در برابر شکافی که میان اصلاحطلبان و حکومت به وجود آمد تلقی کرد و گفت « اعتدال آمده است تا نارساییها و ضعف اصلاحطلبان در شیوه اجرا را پر کند.»
آنگاه ضرورت فعل اصلاح طلبان برای انتخابات آینده را چنین تشریح کرد: «از آنجایی که در سال 92 انتخابات ملی بود، این امکان وجود داشت که نیروهای اجتماعی بتوانند از پایین جریانسازی کنند و نیروی سیاسی و کنشگران را همراه خود کردند. اما در انتخابات مجلس به دلیل تنوعی که در موضوعات محلی دیده میشود، بعید است که این پایگاه سیاسی بتواند بار دیگر جریانسازی کند...
فارغ از مسائل حوزهای، باید مضمون عامی را به انتخابات نسبت داد که مسائل جزئی، ذیل این مضمون عام معنا پیدا کند. کار اصلی اصلاحطلبان این نیست که در مسائل حوزهای دخالت کنند، هرچند عیبی هم ندارد که اصلاحطلبان منطقهای آن را دنبال میکنند، اما در تهران باید روی مضمون تاکید کنند و آن را به درون جامعه بسط بدهند.»
او با یادآوری یارگیری روحانی برای گذر اصلاح طلبان از بحران اعتبار اجتماعی شان، به تجویز تکرار این الگو می پردازد و می گوید «اين پيشنهاد بر اين اساس نيست كه اصلاحطلبان لیست مستقلی ندهند و از جناح ميانه اصولگرايان حمايت كنند، بلكه به اين معنا است كه تجربه رفتار دوقطبي را كنار بگذارند و اجازه دهند تمام جناحهاي موجود در ميان اصولگرايان به مرز جدايي برسند و هركدام مسير ويژه خود را برگزينند.»
با این حساب می تواند رقیب دوم را نیز شناخت. رقیبی که از سوی
اصلاحطلبان در حال ساخت است و هوشیاری اصولگرایان و اتخاذ سیاست «جذب حداکثری» می تواند این صف آرایی را برهم زند. رقیب دوم از دل اصولگرایان تراشیده شده است.
چهره هایی که اگرچه به طور سنتی در جناح راست قدیم و یا اصولگرایان امروز شناخته می شدند، اما امروز متحد تاکتیکی و حتی گاه متحد استراتژیک اصلاح طلبان شده اند. چهره های حاضر در لیست سیاه مردم به دلیل
نقشآفرینی در فتنه، پشت سر آنها سنگر گرفته اند تا خاطره سالهای نه چندان دور را تکرار کنند. خاطره روزهایی که علی اکبر محتشمی پور، جانباز جبهه نبرد با صهیونیسم کمیته صیانت از آرای ستادی را بر عهده می گیرد که فعل سیاسی کف خیابانش «نه غزه نه لبنان» است!
خاطره چهره هایی همچون محسن میردامادی و برخی دیگر از دوستانش که روزی از دیوار لانه جاسوسی بالا رفتند و سمبل مبارزه با آمریکا بودند و امروز مروج سکولاریسم مطلوب آمریکا در کشور!
این بار گویی باید نگران نفوذ دشمن در اردوی اصولگرایان باشیم؛ تا مبادا کسانی که دیروز در اوج آشوب 78 خط مقدم دفاع از نظام بودند؛ امروز مکرر مسیر نقض اوامر ولی فقیه را طی کنند.
در یک ارزیابی کلی از مجلس نهم، می توان گفت با همه کاستی ها یک مانع جدی برای عبور از خطوط قرمز محسوب می گردید. تاکید بر فصل الخطابی رهبری، ممانعت از عادی سازی رابطه با آمریکا، دفاع از شورای نگهبان در برابر مطالبات خلاف مصرح قانون، اصرار بر قانون گرایی در مواردی همچون عدم اجرای قانون امر به معروف، ممانعت پذیرش قوانین تحمیلی قدرتهای جهانی در مقوله هایی همچون قوانین به ظاهر حمایتی از حقوق زنان، حقوق بشر و ... در یک جمله؛ صیانت از «ادبیات انقلابی» سر فصل کارنامه این مجلس بوده است.
هدف امروز دشمن همین ادبیات است که الگوی «مقاومت» را در جهان سامان داده است. نظام سلطه با شکست پروژه های متعدد کودتا در ابتدای انقلاب، جنگ سخت هشت ساله، انقلاب رنگی و ... امروز سیاست استحاله از درون را برگزیده است. به بیان امام خامنه ای «در چارچوب اهداف جنگ نرمِ دشمن، باقی ماندن نام جمهوری اسلامی و حتی حضور یک معمم در راس آن مهم نیست، مهم آن است که ایران تامینکننده اهداف آمریکا، صهیونیسم و شبکه قدرت جهانی باشد.»
وحدت حداکثری اصولگرایان بر اساس گفتمان صیانت از «ادبیات انقلابی» که شامل چهار اصل اولیه تشکیل اصولگرایی است و در منشور اصولگرایی بر آن تاکید شده است؛ راه ممانعت از نفوذ میان اصولگرایان برای تکمیل پروژه استحاله از درون است.