پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، زمانی که تئوریسینهای اقتدار بلامنازع جهانی ایالات متحده، سرمست از درهم شکستگی بلوک رقیب از «پایان تاریخ» به نام و کام لیبرال - دموکراسی غربی به رهبری آمریکا سخن به میان میآوردند، نمیتوانستند متصور شوند در کمتر از ربع قرن آینده نشانههای انحطاط تمدن «خاتمپندار» خود را به چشم خواهند دید.
البته در همان سالهای سرمستی سرکردگان آمریکایی لیبرال - دموکراسی به واسطه نشستن در برج عاج نظام بینالملل تکقطبی، طرح نظریاتی چون «برخورد تمدنها» چشماندازهایی نگرانکننده از سر برآوردن رقبای تمدنی ترسیم کرد و به تمدنهایی نظیر بودایی و هندو در شرق آسیا، ارتدکس، اسلامی، لاتین و... به عنوان چالشگران دولتهای لیبرال- دموکرات غربی بویژه آمریکا اشاره کرد.
امروز قدرت نوظهوری چون برزیل به عنوان نماینده تمدن لاتین، اژدهای زرد چینی برخاسته از دامان تمدن شرقی، روسهای ارتدکس داعیهدار بازگشت به دوران ابرقدرتی و قدرتهای منطقهای چون جمهوری اسلامی ایران در قلب خاورمیانه به عنوان مهد تمدن اسلامی به سمت رأس هرم برتری تمدنی ره میپویند.
این در حالی است که تمدن غرب بهرغم ظواهر رنگارنگ و توان استحاله دیگر عناصر فرهنگی و تمدنی، در حال خشکیدن از درون و ترک برداشتن از بیرون است. در کنار فرونشست مولفههای برترساز سیاسی، اقتصادی و نظامی، کاهش قدرت نفوذ فرهنگی و توان اقناع بینالمللی نشانههای انحطاط یا به عبارتی استدراج تمدن لیبرال - دموکراسی غربی را نمایان کرده است.
در تبیین معنای تمدن باید گفت این مفهوم ناظر بر زیرساختهای ایجادشده بر مبنای ابتکار، خلاقیت و رهبری اقلیتی ممتاز و عاملیت اکثریتی فرودست به منظور ایجاد فضای زندگی اجتماعی انسانهاست. در این میان، فرهنگ، نرمافزار و دربردارنده جنبههای غیرمادی زندگی جمعی انسانها نظیر دین و آیین، زبان، حافظه جمعی و... است.
همچنان که گفته شد، واقعیتهای جهان کنونی نشانگر روند رو به افول تمدن لیبرال - دموکراسی و فرهنگ غرب است. در این زمینه بد نیست به آرا و نظریات تمدنی برخی اندیشمندان کلاسیک اسلامی و غربی در باب ظهور و افول تمدنها گریزی بزنیم. «ابنخلدون»(1) متفکر اسلامی در تشریح فرآیند ظهور و افول تمدنها به5 مرحله تهاجم و پیروزی، خودکامگی، تثبیت و تجمل، خرسندی و در نهایت انحطاط اشاره کرده است که مراحل چهارم و پنجم قابل انطباق با وضعیت تمدن لیبرال - دموکرات آمریکایی طی 3 دهه اخیر است.
ابنخلدون سست شدن مبانی ارزشی، اخلاقی و باورهای دینی در کنار گسترش ستمپیشگی را از مولفههای زوال تمدنها برشمرده است. از سوی دیگر «آرنولد توینبی»(2) تاریخدان بریتانیایی واکنش اکثریت افراد جامعه علیه اقلیت حاکم و ریزش همبستگی اجتماعی در مجموع پیکر جامعه را از جمله عوامل انحطاط تمدنی قلمداد کرده است. «ویل دورانت»(3) تاریخنگار سرشناس آمریکایی نیز تصریح کرده جنگ میان دانش و ارزش، فرسایش تمدنها را رقم میزند.
در حال حاضر این شاخصها را میتوان با وضعیت تمدنی و فرهنگی آمریکا تطبیق داد. آمریکا به عنوان نماد تمدن و فرهنگ غربی جامعهای فروپاشیده از نظر ارزشهای اخلاقی است که در آن اعضای جامعه در حال تهی شدن روزافزون هستند. بهرغم ادعاهای سردمداران و حاکمان در زمینه برابری شهروندان و آزادی آنان، همچنین حمایت از حقوق انسانی و شهروندی اعضای جامعه، رخدادهای اخیر کشوری چون آمریکا نظیر کشتار پیاپی رنگینپوستان و برخوردهای شدید پلیسی با معترضان، ظلم و ستمگری این حاکمان و دروغین بودن ادعاهایشان را آشکار میسازد.
در جامعهای که همه محاسبات و «هزینه-فایده»ها بر مبنای منطق علمی، آماری و اقتصادی صورت میگیرد، جایی برای عرض اندام ارزشهای اخلاقی و دینی وجود ندارد تا در هنگامه واگرایی اعضای جامعه و در نهایت فروپاشی، اثرگذاری خاصی از خود بروز دهد.
صرف نظر از آنچه گفته شد جنبههای بیرونی تمدن غرب و تقابل آن با دیگر کانونهای تمدنی زمینههای فروریزی آن را فراهم میآورد. ماهیت تهاجمی این تمدن که طی چند سده بسترهای استعمار، کشتار و حتی جنایت علیه بشریت را ایجاد کرده، سبب شده نزد اکثریت جهانیان تمدن غرب - بویژه تمدن آمریکایی- چهرهای شیطانی به خود گیرد و خود به خود سبب ایجاد فازهایی از تقابل با دیگر تمدنها شود.
از جمله این تمدنهای متقابل باید به تمدن اسلامی- ایرانی اشاره کرد که با توجه به ریشههای تاریخی، فکری و عقیدتی و همچنین فرهنگ سیال در آن میتوان به نوعی هماوردی پایانناپذیر میان این تمدن و تمدن آمریکایی اشاره کرد. در این میان یکی پایه بر «ارزشهای الهی»، «آگاهیبخشی»، «ظلمستیزی» و «حمایت از مظلومان» دارد و دیگری «حفظ قدرت به هر قیمت»، «استعمار»، «تحمیق تودهها» و «مادیگرایی» را نمایندگی میکند.
برآیند این تقابل تمدنی، نوعی «آشتیناپذیری همهگیر» است که در رویارویی سیاسی 2 کشور در عرصههای گوناگون منطقهای و جهانی، هویداست. در این رویارویی یکی بر مدار آیین توحیدی، سنتهای الهی در زمینه ظهور و سقوط تمدنها را لایتغیر و تبدیلناپذیر میانگارد و دیگری به تلاشی مذبوحانه برای فرار از انحطاط و فروریزی دل بسته است.
.............................................................................................
پینوشت
1- ابنخلدون (Ibn Khaldun) دانشمند مسلمان تونسی (تولد ۲۷مه۱۳۳۲ - درگذشت ۱۹ مارس ۱۴۰۶) تاریخنگار، جامعهشناس، مردمشناس و سیاستمدار عرب مسلمان است. وی را از پیشگامان تاریخنگاری به شیوه علمی و از پیشگامان علم جامعهشناسی میدانند که حدود
۴۰۰ سال پیش از «آگوست کنت»- مؤسس علمی به نام جامعهشناسی در فرانسه - میزیست. ابنخلدون این علم جدید را «عمران» نام نهاد.
2- آرنولد جوزف توین بی (Arnold Joseph Toynbee) (زاده ۱۸۸۹ - درگذشته ۱۹۷۵) تاریخدان انگلیسی مدتی استاد تاریخ، ادبیات و زبانهای امپراتوری بیزانس و یونانی جدید در دانشگاه لندن بود و از ۱۹۲۵ به بعد کرسی استادی تاریخ بینالملل این دانشگاه را در اختیار گرفت. وی کتب بسیاری درباره تاریخ یونان نوشته است. از آثار معروف او «تحقیقی در تاریخ» است.
3- ویلیام دورانت (Will Durant) (زاده ۵ نوامبر ۱۸۸۵ ـ مرگ ۷ نوامبر ۱۹۸۱)، فیلسوف، تاریخنگار و نویسنده آمریکایی بود. مهمترین اثر او تاریخ تمدن، مجموعه کتابی ۱۱ جلدی است که با همکاری «آریل دورانت» همسرش نوشته است. وی در این کتاب توانسته است با استفاده از آثار مورخان دیگر (از هرودوت تا آرنولد توینبی) که از ابتدای تاریخ مکتوب بشر تاکنون زیستهاند، مکتب نوینی از تاریخنگاری را به وجود آورد.