آرمان: بررسي برجام در مجلس، شكست استيضاح وزير راه و شهرسازي، نامه اقتصادي چهار وزير به رئيسجمهور، دست دادن محمدجواد ظريف با باراك اوباما و مساله سرليستي اصلاحطلبان در انتخابات مجلس آينده از موضوعات مهم اين روزهاي فضاي سياسي ايران است. به همين دليل با مرتضي مبلغ، فعال سياسي و معاون سياسي وزارت كشور در دولت اصلاحات گفتوگو كرديم. مبلغ درباره نامه اقتصادي چهار وزير به رئيسجمهور معتقد است: « دولت در ابتدا و به درستي اهتمام خود را به مهار تورم معطوف كرد و در اين راه نيز موفق بود اما اين امر به بهاي ركود تمام شده، ركودي كه از حد منطقي آن تجاوز كرده است و توليد و اشتغال و رونق اقتصادي را تحت الشعاع قرار داده است. كاهش شديد قيمت نفت هم اين امر را تشديد كرد. در واقع دولت در راهبرد اقتصادي خود از ضرورت توازن بين تورم و رونق اقتصادي غفلت كرد». در ادامه متن گفتوگوي «آرمان» با مرتضي مبلغ را از نظر ميگذرانيد:
نظر شما درباره دست دادن آقاي ظريف با رئيسجمهور آمريكا چيست؟
به نظرمن اين يك امر عادي و طبيعي است. اينكه در يك محفل بينالمللي مقامات كشورها در مواجهه با يكديگر سلام و عليك كنند هيچ اتفاق عجيبي نيست. عجيب آن است كه ما با مسائل بهگونهاي برخورد كنيم كه مسائل اصلي و راهبردي با مسائل جزئي و پيشافتاده آمیخته شود و جاي يكديگر را بگيرند. متاسفانه برخي بدون تفكيك دقيق و منطقي مسائل از يكديگر همهچيز را با هم مخلوط ميكنند و شرايط نابهنجار و سردرگم و مخربي را در افكار عمومي ايجاد ميكنند. اين عده گاهي از مسائل بسيار جزئي و كوچك كاه ميسازند يا به عكس گاهي هم مسائل اصلي و راهبردي بزرگ را كوچك ميپندارند يا اصلا نميبينند. با لحاظ کردن راهبردها و برنامههاي مشخص و تعريف شده اصولا حوادث كوچك و عادي هيچ تاثيري در سرنوشت راهبردها و برنامههاي كشور نميگذارد. مهم آن است كه مسئولان سياست خارجي ضمن درك صحيح از منافع و مصالح كشور و نظام بتوانند در روابط خارجي و مذاكرات مختلف، با رعايت خطوط قرمزي كه به صورت منطقي روشن و تعريف شده باشد از منافع كشور دفاع كنند.
چرا عدهاي در داخل كشور با اين اتفاق مخالفت ميكنند؟
اين اتفاق هيچ تاثيري بهجز آنچه در سياستهاي راهبردي كشور و نظام مشخص شده است نخواهد داشت. اين اتفاق نه ميتواند تداوم راهبردهاي اصلي نظام را كند يا سريع كند و نه در آن تغييري ايجاد كند. مساله خيلي ساده است. مقامات دو كشور در راهرو يا محفلي به هم رسيدهاند و ادب ايجاب ميكند كه سلام و عليك عادي و طبيعي كنند يا جواب سلام ديگري را بدهند.
شما مساله دست دادن ظريف و اوباما را يك امر عادي تلقي ميكنيد در حالي كه برخي ميگويند اين مقدمه نفوذ آمريكا در ايران است؟
خيلي عجيب است. چگونه يك سلام و عليك و دست دادن ميتواند مقدمه نفوذ باشد؟ اينها جزو همان رفتارهاي دوگانه است. آقاي ظريف كه به قول همه مقامات كشور در مذاكرات طولاني خطوط قرمز را رعايت كرده است حالا با يك دست دادن خشك و خالي مقدمه نفوذ آمريكا را فراهم ميكند و خائن ميشود! واقعا جاي تعجب و تاسف دارد.
برخي معتقدند كه اين رفتارها ممکن است جايگاه جمهوري اسلامي را در افكار عمومي ملتها تنزل دهد. شما با اين عده موافقيد؟
اگر افكار عمومي ملتها با رفتاري مثل مواجهه عادي و دست دادن ظريف با اوباما مخدوش ميشود كه خيلي پيش از اين بايد افكار عمومي ملتها مخدوش شده باشد. واقع امر آن است كه اين استدلالها و بهانهها در حالت خوشبينانه ناشي از عدم درك واقعيات، راهبردها و ديپلماسي و امثال اينهاست و در حالت واقعبينانهتر ناشي از برخوردهاي سياسي مخالفان دولت براي مخدوش جلوه دادن برنامهها و سياستهاي دولت و رئيسجمهور است. افكار عمومي مردم متناسب با راهبردها و سياستها و برنامههاي اصولي جمهوري اسلامي شكل گرفته و قضاوت ميكند نه با رفتارهاي شكلي، مقطعي و اقتضائي كه عدهاي از خود بروز ميدهند. به عنوان يك نمونه بارز، شما روابط و مناسبات ايران و انگلستان را در نظر بگيريد. آيا حتي در حالي كه ايران با انگليس روابط عادي دارد و دو كشور سفارتخانههاي خود را دائر كردهاند و رفت و آمد و مذاكره ميكنند به آن معني است كه از مواضع اصولي خود كوتاه آمده و انگليس در ایران نفوذ كرده است؟ و آيا افكار عمومي ملتها در اين خصوص نسبت به مواضع جمهوري اسلامي مخدوش شده است؟ چنین نیست و منتقدان باید با علم و منطق به نقد عملکرد دولت بپردازند.
در هفتههاي اخير بررسي برجام در كميسيون ويژه برجام با حواشي و گمانهزنيهاي زيادي همراه بوده است. نامه پنج عضو كميسيون برجام درباره سياسي بودن ماهيت اين كميسيون نيز به شكافهاي درونگروهي جريان منتقد دولت دامن زده است. ارزيابي شما از عملكرد كميسيون برجام در حالي كه كليات برجام در مجلس تصويب شده است چيست؟
نامه پنج عضوكميسيون برجام به دلايل مختلفي نوشته شده است. سادهترين و خوشبينانهترين دليلش درهمآمیختن مسائل با يكديگر و عدم درك و تفكيك صحيح و منطقي از مسائل اصلي و فرعي و عادي است. اما اين مساله دلايل سياسي هم دارد. برخي بنا دارند فضاي جامعه را ملتهب نگه دارند و غوغاسالاريهاي بيمحتوا مبنا و اساس كار آنهاست. آنها چون با دولت مخالفند نه تنها از كاه كوه ميسازند بلكه گاهي از هيچ كوه ميسازند. اتهام و وارونه جلوه دادن و فضاسازي در دستور كار آنهاست. همين افراد اگر مانند اين كارها و بيشتر از آن از سوی همجناحيهاي خودشان انجام بگيرد نه تنها اعتراضي به آن نميكنند بلكه آن را به عنوان يك پيروزي جلوه ميدهند و آن را يك عزت و سربلندي و پيروزي براي خود تلقي ميكنند. متاسفانه رفتارهاي هيجاني و سياستزده حد و مرزي ندارد! امروز هم كه وزير خارجه كشور با اوباما مواجه ميشود و با او دست ميدهد و جواب سلامش را ميدهد از آن تعبير به خيانت ميشود. شما ملاحظه كنيد اين افراد و جريانها با موضوع برجام و توافق هستهاي كه يكي از دستاوردهاي بزرگ و قابل تقدير و تكريم دولت و وزير خارجه بوده است چه برخوردهايي ميكنند و با تمام وجود سعي دارند طعم شيرين اين دستاورد را به كام ملت و دولت تلخ كنند. اما همينها در دوران گذشته نه تنها چشمشان را به روي بسياري از رفتارها و سياستهاي غلط بسته بودند بلكه از آن دفاع همهجانبه هم ميكردند. اين نامه عمدتا افشاگرانه است و نشان ميدهد كه جريان تندروی مخالف دولت به هر شكل ممكن درصدد تضعيف دولت و كاهش اهميت دستاورد هستهاي است اما تاثير چنداني بر روند تصميمگيري در اين زمينه ندارد. مخالفان چه بخواهند و چه نخواهند توافق هستهاي روند منطقي خود را طي خواهد كرد. در نتيجه نميتوان تصور كرد كه اين تصميمها بتواند جلوی روند برجام را بگيرد، زيرا در آن صورت اين افراد و جريانها مستقيما در برابر مردم قرار خواهند گرفت. آنها ميخواهند دستاورد دولت را بياهميت جلوه دهند و به جاي شيرينكامي، ملت را تلخكام كنند.
آيا مخالفان دولت با تشكيل كميسيون برجام تلاش كردند برجام را در نزد افكار عمومي منفي جلوه بدهند؟
به نظر ميرسد جريان تندرو مجلس كه در سالهاي اول در مجلس ميدانداري ميكرد به تدريج در همين مجلس به حاشيه رفته و منزوي شده است. اكثريت مجلس اصولگرا به تدريج به آثار تندروي و تندروهاي خود واقف گشته و سعي در عدم تكرار رفتارهاي جنجالي را دارند. شما اگر وضعيت اين مجلس را بهويژه در سال اول آن با سال آخر مقايسه كنيد متوجه تغيير رفتار تدريجي آن ميشويد. گرچه اين تغيير رفتار كمترين چيزي است كه بايد در مجلس اتفاق ميافتاد از سوي ديگر اكثريت بالاي نمايندگان در آستانه انتخابات دور بعد كمتر انگيزهاي براي اقدامات چالشي جنجالي دارند، زيرا متوجه آثار منفي آن بر افكار عمومي و سرنوشت خودشان شدهاند و لذا سعي در فاصله گرفتن از اين رفتارها دارند و هر روز تعداد بيشتري از نمايندگان درصدد جدا كردن خود از جريانهاي تندرو جنجالي برميآيند.
چرا دو استيضاح اخير مجلس (فاني و آخوندي) با شكست مواجه شد؟
تندروها روز به روز به حاشيه رفته و منزويتر ميشوند و اين شكست هم به منزوي شدن بيشتر آنها كمك ميكند. اين بدان معني نيست كه تندروها ديگر هيچ اقدامي انجام نميدهند. متاسفانه آنها مستقل از نتيجه و بدون توجه به آثار زيانبار رفتارهاي خود از هر فرصتي براي جنجالآفريني استفاده ميكنند.
آيا تندروها با شكست در پروژه استيضاح وزراي روحاني به پايان خط رسيدهاند؟
همانطور كه اشاره كردم اين امر مجلس را واقعبينتر و منطقيتر ميكند و اكثريت مجلس را از تكرار رفتارهاي چالشي دور ميسازد.
ارزيابي شما از نامه چهار وزير روحاني به رئيسجمهور چيست؟آيا ما واقعا از ركود عبور كردهايم؟
به نظر ميرسد اين نامه اعلام رسمي مسئولان اقتصادي دولت درباره ضرورت تجديدنظر در سياستهاي ضدتورمي دولت و ورود دولت به اعمال سياستهاي رونقساز است. درباره علت اين نحوه نامهنگاري حرف و حديثهاي متفاوتي مطرح است و نقدهايي نيز متوجه دولت و مسئولان اقتصادي آن شده است. اما مساله اصلي و مهم همان است كه به آن اشاره كردم. به هر حال دولت در ابتدا و به درستي اهتمام خود را به مهار تورم معطوف كرد و در اين راه نيز موفق بود اما اين امر به بهاي ركود تمام شده، ركودي كه از حد منطقي آن تجاوز كرده است و توليد و اشتغال و رونق اقتصادي را تحت الشعاع قرار داده است. كاهش شديد قيمت نفت هم اين امر را تشديد كرد. در واقع دولت در راهبرد اقتصادي خود از ضرورت توازن بين تورم و رونق اقتصادي غفلت كرد. امروز نيز همچنان بين دو راهبرد مهار و كاهش تورم از يك سو و رونق بازار مباحث مختلفي در بين صاحبنظران اقتصادي و مسئولان دولتي در جريان است اما برخي واقعيات تلخ موجود كه قيمت پايين نفت نيز به آن دامن زده است، راهبرد ورود به رونق اقتصادي و ضرورت اقدام فوري نسبت به آن را ضروری ساخته است. به نظر ميرسد دولت مجبور است از سياست تكنرخي كردن تورم كوتاه آمده و با پذيرش مقداري از تورم براي ركود زمينگيركننده چارهانديشي كند.
نظر شما درباره سانسور هاشمي در برخي برنامههاي صدا وسيما چيست؟
اين رفتارها بعضا در بخشهاي خبري و غيرجزئي صدا و سيما دیده میشود. اين در حالي است كه صدا و سيما دائما از بيطرفي خود سخن به میان میآورد. شما براي آنكه به معني و مفهوم بيطرفي صداو سيما پي ببريد كافي است همين يك مورد را ملاحظه كنيد که شخصيتي مانند آيتا... هاشمي كه يكي از ستونهاي نظام و رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام است سانسور ميشود. دیدگاه صدا و سیما باید در راستای منافع عمومی و برآوردن انتظارات اکثریت باشد.
برخي از اصلاحطلبان معتقدند در شرايط كنوني سرليستي يك شخصيت معتدل مانند ناطق نوري بيشتر به مصلحت اصلاحطلبان است. در مقابل برخي معتقدند كه جريان اصلاحات داراي پتانسيل زيادي است و سرليست اصلاحطلبان بايد از دل جريان اصلاحطلبي انتخاب شود. شما با كدام ديدگاه موافقيد؟
براي پاسخ به پرسش شما بايد به چند نكته اشاره كنم: نكته اول آنكه اصلاحطلبان داراي هويت روشن و مشخص هستند و طبعا در عرصه سياسي بهويژه در عرصه انتخابات بايد با آن هويت كه داراي آموزهها، راهبردها، سياستها و برنامهاي مشخص است شركت و فعاليت داشته باشند. اصولا هر جريان سياسي در عرصه فعاليت بايد براساس هويت روشن و مشخص عمل كند وگرنه صحنه عمل و رقابت سياسي از حالت طبيعي خارج ميشود و شكل ناهنجار به خود ميگيرد. نكته دوم هم به موضوع مهم منافع ملي و مصالح عمومي برميگردد. يعني اصولا همه جريانهاي سياسي كشور بايد اولويت را به اين موضوع اختصاص دهند. جريانهاي سياسي اگر در شرايطي قرار بگيرند كه مجبور شوند بين منافع جناحي و منافع ملي يكي را انتخاب كنند بايد منافع ملي را انتخاب كنند. البته اين بدان معني نيست كه منافع جناحي در عرض منافع ملي است بلكه بدان معني است كه گاهي به دلايلي منافع جناحي با موانع و دشواريهايی مواجه ميشود و برای مثال حق يك جناح تضييع ميشود و جناح رقيب او از انواع امكانات و رانتهاي سياسي و تبليغي برخوردار ميشود. در چنين شرايطي نميتوان ساكت نشست يا با سياست قهر كرد و كنار كشيد يا به گونهاي عمل كرد كه عملا هيچ آثار مثبت و سازندهاي دربرنداشته باشد بلكه بايد به گونهاي عمل كرد كه حتي يك گام هم كه شده در جهت منافع ملي و مصالح عمومي برداشته شود تا مشكلات جامع كمتر شده و به بهبود نسبي حال مردم منجر شود. نمونه بارز اين امر در انتخابات رياستجمهوري سال92 از سوی اصلاحطلبان به مرحله عمل درآمد. نكته سوم نيز آن است كه در جريان اصلاحطلبي به اندازه كافي افراد شايسته و توانمند وجود دارد و از اين جهت از ساير جريانهاي سياسي كشور بسيار غنيتر و كارآمدتر است و طبعا در انتخابات مجلس هم با هويت و شرايط و نيروهاي توانمند خود شركت خواهند كرد. اما ميتوان فرض كرد كه شرايط به شكلي براي اصلاحطلبان رقم بخورد كه امكان استفاده از برخي نيروهاي شايسته خود وجود نداشته باشد. در چنين وضعيتي اصلاحطلبان ميتوانند در بين ساير نيروهاي غيراصلاحطلب و از افرادي كه شايسته و دلسوز كشور بوده و دغدغه منافع عمومي و مشكلات مردم را دارند پشتيباني كنند. اصلاحطلبان نبايد اجازه بدهند مجلس به دست نيروهاي ناكارآمد و تندرویی بيفتد كه بهجاي حل مشكل به صورت دائم به مشكلات ميافزايند. نكته آخر هم اين است كه شخصيتی مثل آقاي ناطق نوري كه از چهرههاي برجسته اصولگرا اما دلسوز و خيرخواه كشور و نظام است اگر در صحنه انتخابات حاضر شود به نظر من حتما مورد پشتيباني اصلاحطلبان قرار خواهد گرفت. اما اين موضوع كه سرليست اصلاحطلبان چه كسي يا چه كساني باشند يك امر اقتضائي است و به زمان و شرايط مناسب خود مربوط ميشود. بايد ديد چه كساني در صحنه باقي ميمانند و چه شرايطي در تاييد و رد صلاحيت رقم ميخورد. اما درباره اينكه ميگوييد بعضي اصلاحطلبان پيشاپيش معتقد به سرليستي آقاي ناطق نوري براي اصلاحطلبان هستند اين نكته را من تاكنون از كسي نشنيدهام و اصولا درباره ليست و سرليستي تاكنون بين اصلاحطلبان در سطح تصميمگيري بحثي نشده است و اگر هم كساني اين حرف را زدهاند نظر شخصي خود را بيان كردهاند.
بهترين استراتژي براي حضور موثر اصلاحطلبان در انتخابات مجلس چيست؟
بهترين و مهمترين استراتژي اصلاحطلبان در انتخابات مجلس وحدت و اجماع و توجه به منافع ملي و دفاع عمومي است. اين امر مستلزم ايثار و از خودگذشتگي و تحمل سختيها و مشكلات فراوان است اما خير عمومي در آن است.
آيا اين استراتژي محقق ميشود؟ چه موانعي در اين زمينه وجود دارد؟
اجماع كار سخت و فرايند پيچيدهاي دارد. در شرایطی كه هنوز احزاب سياسي مناسبي شكل نگرفته، سازوكارهاي اجماعسازي بسيار سخت و پيچيده است. اما اين سازوكارها به نحو قابل توجهي در بين اصلاحطلبان شكل گرفته است و امروز ميتوان گفت كه اجماع به تدريج به عنوان يك گفتمان انتخاباتي در بين اصلاحطلبان شكل گرفته و ضرورت آن برجسته شده است به نحوي كه اگر كساني برخلاف روند اجماعسازي ديگري كوك كنند و راه خود را بروند از سوی افكار عمومي پس زده ميشوند.
اما اجماع كه خود به خود ايجاد نميشود، همانطور كه گفتيد سازوكارهاي خود را دارد. اين سازوكار چيست؟
مناسبترين سازوكاري كه در اين مقطع در اين انتخابات وجود دارد استفاده از روشهاي دموكراتيك و عقلايي است. در اين سازوكار اصلاحطلبان هر حوزه انتخابيه خود تصميمگيري ميكنند كه چه كسي يا چه كساني را به عنوان نامزد انتخاباتي معرفي كنند و براي رسيدن به نامزد يا نامزدهاي مشخص مورد اجماع نيز از روشهاي عقلايي مانند نظرسنجي، نظرخواهي، اتخاذ تصميم از سوی افراد ذيصلاح مورد اعتماد، توجه به شاخصهاي صلاحيت نامزدها، لزوم توازن بين اقشار مختلف در فهرستهاي انتخاباتي همچون زنان، جوانان، متخصصان، فعالان سياسي اجتماعي، فرهنگي و... و امثال اينها استفاده خواهند كرد. براي حل اختلافهاي احتمالي نيز از لايههاي داوري مورد اعتماد در سطوح حوزه انتخابيه استان و مركز استفاده خواهد شد. خوشبختانه اين سازوكار جاي خود را بين اصلاحطلبان باز كرده و بر سر به كارگيري و اجراي آن توافق عمومي ايجاد شده است.
هراجماعي محور ميخواهد. در واقع اجماع حول محور يا محورهاي خاصي شكل ميگيرد. اين محور يا محورها کداماند؟
محور يا محورهاي اجماع راهبردها و سياستهاي كلي است كه از طريق خرد جمعي اصلاحطلبان تدوين شده و به تاييد و تصويب لیدری اصلاحات رسيده و احزاب و فعالان اصلاحطلب سراسر كشور در جريان آن قرار گرفتهاند. راهبردها شامل سازوكار داوري و حل اختلاف نيز است.
اگر كساني يا گروههايی راه خود را بروند و زير بار راهبردهاي سياستهاي كلي نروند، چه بايد كرد؟
خيلي بعيد است كه در بين اصلاحطلبان كساني يا گروههايي باشند كه به اين راهبردها و سياستها تن ندهند و راه خود را جدا كنند. چون اين سياستها و راهبردها محصول خرد جمعي اصلاحطلبان است و بهويژه به تصويب لیدری اصلاحات كه مورد قبول و اعتماد همه اصلاحطلبان است نيز رسيده است. اگر احتمالا كساني راه ديگري بروند و در فرايند وحدت و اجماع خلل ايجاد كنند، افكار عمومي واكنش نشان ميدهد و آنها را پس ميزند. حتي اگر فهرستي به نام اصلاحطلبان به موازات فهرست اصلي اصلاحطلبان اعلام شود افكار عمومي كمترين توجهي به آن نميكند و عاملان آن به عنوان عوامل وحدتشكن تلقي خواهند شد و مورد سوال و ابهام قرار خواهند گرفت. يكي از راهبردهاي اجماع آن است كه همه فعالان اصلاحطلب اعم از احزاب و فعالان غيرحزبي در فرايند تصميمگيري شركت دارند و در نتيجه هيچ دليلي باقي نميماند كه كساني بخواهند راه جداگانه بروند البته من بعيد ميدانم كساني بخواهند راه خود را از راه عمومي اصلاحطلبان و از لیدری اصلاحات جدا كنند.
وضعيت اصولگرايان چگونه است؟ آيا آنها نيز به وحدت و اجماع دست خواهند يافت؟
فرايند اجماعسازي در بين اصولگرايان برخلاف اصلاحطلبان بهتدريج سخت و سختتر شده است. دليل اين مساله نيز در دو عامل اصلي نهفته است: اول اينكه اصولگرايان به تدريج سازوكار سنتي خود را كه محور اجماع آنها بوده را از دست دادهاند و نتوانستهاند دليلي براي آن پيدا كنند. عامل دوم هم كه بسيار مهم است گره خوردن اصولگرايان به جريانهاي تندرو در نفي خودشان است كه از اواسط سال84 شكل گرفت و بهتدريج ابعاد گسترده و پيچيدهاي به خود گرفت. جريان تندرو علاوه بر آسيبهايي که میسازند به اصولگرايان نيز كه از آنان پشتيبانيهاي عميق و گسترده كرده بودند آسيبهاي جدي وارد كردند. با اين وجود متاسفانه جريان اصولگرايي با وجود همه اين فراز و نشيبها هنوز نتوانستهاند گره سرنوشت خود با آنها را باز كنند و راه خود را از آنها جدا كنند. لذا وضعيت اصولگرايان در اجماعسازي روز به روز مشكلتر و پردردسرتر شده و خواهد شد. البته به تدريج شاهديم كه برخي اصولگرايان ريشهدار در كشور به خطر تندروها پي برده و راه خود را از آنها جدا ميكنند، اين در حالي است كه برخي از آنها از همان ابتدا راه خود را جدا كردند و هوشمندي و دلسوزي و ريشهداري خود را نشان دادند.