فرارو - امیر هاشمیمقدم؛ زمانی بود که نام وبلاگنویسی در ایران همراه میشد با دردسرهای امنیتیای که برای برخی وبلاگنویسان به وجود میآمد. بهویژه نسل نخست وبلاگنویسان با این دردسرها به خوبی آشنایی دارند. کمکم علاقه به وبلاگنویسی، حتی در میان کسانی که چیزی در چنته برای نوشتن نداشتند هم بالا گرفت و تبدیل به نوعی تب واگیردار شد که نتیجهاش به دنیا آمدن چند صد سایت ایرانی ارائهدهنده خدمات وبلاگ بود.
برخی از این وبسایتها در دورههایی موفق شدند میزبان بیش از یک میلیون وبلاگ باشند. این همه کاربر و بازدیدکننده طبعاً جایگاه خوبی بود برای تبلیغاتی که میتوانست برای برخی از این وبسایتهای خدمات وبلاگ، درآمدهای ماهانه بسیار هنگفتی به بار آورد.
اما افزایش شمار کاربران این وبسایتها بهجایآنکه حس مسئولیتپذیری آنها را نیز افزایش بدهد، عموماً نتیجه وارونه داد و پاسخگوییشان را در برخی موارد به صفر نزدیک کرد. چگونگی پاسخگویی به نظر میآید یکی از دلایل اصلی شکوفایی شرکتهای بزرگ خارجی و شکست شرکتهای داخلیای باشد که با افزایش کاربران و مشتریان، خدمات و پاسخگوییهایشان را به همان اندازه افزایش نمیدهند.
شاید بیان تجربیات شخصی نگارنده از دو دهه فعالیت وبلاگنویسی کمی به گویاترشدن شرایط یاری برساند. زمانی که وبلاگنویسی را آغاز کردم، هنوز نه خبری از این همه خدمات وبلاگ توسط ایرانیها بود و نه بسیاری از ایرانیها با وبلاگ و وبلاگنویسی آشنایی داشتند.
شناختهشدهترین خدماتدهنده وبلاگ در دنیا، وبسایت بلاگاسپات بود که تقریباً همه نسل نخست وبلاگنویسان ایرانی هم از این وبسایت که انصافاً خدمات و البته پاسخگویی بسیار خوبی داشت استفاده میکردند. بنابراین من نیز با این وبسایت آغاز کردم.
همه چیز هم خوب بود. در طول چندین سال استفاده از خدمات آن، هرگز با اشکال فنی روبرو نشدم و هرگاه پرسش و مسئلهای داشتم، به بخش مربوطه میفرستادم و معمولاً ظرف چند ساعت پاسخ دریافت میکردم. بالاخره شجاعترین دولت تاریخ ایران روی کار آمد و البته که نه از روی ترسِ انتقاد، این وبسایت را فیلتر کرد. بنابراین به ناچار باید به وبسایتهایی مهاجرت میکردم که در این سالهای وبلاگنویسیام، کمکم بهوجود آمده و بهواسطه همین سیستم فیلترینگ، توانسته بودند جایی برای خود در میان وبلاگنویسان ایرانی باز کنند.
در آن روزها (سال 1385) معروف بود که بلاگفا خدمات بهتری میدهد. بنابراین من نیز به جمع کاربران آن پیوستم. اما چیزی نگذشت که سراب بودن چنین ادعایی آشکار گردید.
برای نمونه در خردادماه و همچنین تابستان 1388 امنیت وبلاگها به گونهای شگفتانگیز با خطر روبرو شد. من آن موقع ساکن شهرستان نور استان مازندران بودم و چون بسیاری نقاط هنوز تحت پوشش شبکه اینترنت پر سرعت نبود، از کارت اینترنت استفاده میکردم. چنانچه دو وبلاگنویس بهطور همزمان از کارت اینترنت متعلق به یک شرکت واحد استفاده میکردند، وارد مدیریت وبلاگ دیگری میشدند. برای نمونه من بارها وارد پنل مدیریت وبلاگ افرادی دیگر شدم که برخیشان را نمیشناختم و برخی را میشناختم.
چند باری هم دانشجویانم که وبلاگ داشتند، وارد پنل وبلاگ من شده بودند و برای اینکه اطمینان خاطر بدهند که حرفشان درست است، سری هم به پیامهای خصصوصیام زده و نشانی میدادند که چه کسی چه چیزی برایم نوشته است. من این مشکل را چند بار به همراه کپیای که از پنل مدیریت وبلاگهای دیگران تهیه کرده بودم به مدیریت بلاگفا گزارش دادم و ایشان پاسخی نداد. نهایتاً که تهدید کردم اگر پاسخگو نباشند، مسئله را به رسانهها میکشانم، پاسخی توجیهگونه فرستادند تا سر و ته مسئله را به هم آرند (طنز روزگار آنکه با یکی از همانهایی که در آن روزها به دلیل ضعف امنیت بلاگفا وارد پنل مدیریت یکدیگر میشدیم، دوست شده و دوستیمان همچنان سالها است ادامه دارد!).
نهایتاً اینکه از چند ماه پیش به این سو کل وبلاگهای این سایت با مشکل روبرو شدهاند. نزدیک دو ماه به دلیل مشکل فنی سرور سایت که گویا در کانادا قرار دارد، همه مطالب این سایت و وبلاگهایش حذف شده بود! بنابراین نه امکان دسترسی به مدیریت وبلاگها وجود داشت و نه وبلاگها بالا میآمد.
بعد هم که سایت بالا آمد و میشد به پنل مدیریتی رفت، مطالب بسیاری از وبلاگها گم شده بود (برای نمونه بیش از هفتاد یادداشت، گزارش و سفرنامه از خود من حذف شده و هنوز برنگشته است). و دوباره چند روزی دسترسی به پنل مدیریت امکانپذیر نبود. و حالا دوباره امکانپذیر شده است، اما معلوم نیست برای چند روز.
جالب و البته اندوهبار اینکه مدیریت بلاگفا علیرغم همه این مشکلات و مسائل فنی، اجازه کپی یکجا و کل مطالب و بردن به سایت دیگری که خدماتی بهتر داشته باشد را نمیدهد. این مسئله که در بین وبلاگنویسان به نام «مهاجرت» شناخته میشود و بیشتر سایتهای معتبر ارائهدهنده خدمات وبلاگ نیز چنین امکانی را برای وبلاگنویسانشان فراهم کردهاند که هر وقت نخواستند، به سادگی همه مطالبشان را کپی کرده و از آنجا مهاجرت کنند، برای بلاگفا خط قرمز محسوب میشود. یعنی مدیریت بلاگفا میخواهد همه کاربرانش همینگونه با این سایت ادامه دهند؛ نه خدماتی بدهد و نه اجازه رفتن از این سایت. همه راههایی که برای مهاجرت یک وبلاگ وجود دارد توسط این سایت مسدود شده بود.
بارها و برای مسائل و مشکلات دیگر هم به مدیریت این سایت گزارشهایی را نوشتم که عموماً بدون پاسخ ماند. شوربختانه روال مدیریت این وبسایت به گونهای بود که چنانچه کسی از سیستم عملکرد این وبسایت نقد میکرد، وبلاگش حذف میشد. از جمله یکی از آشنایان خودم که درباره عدم امکان مهاجرت از این وبسایت یادداشتی انتقادی نوشته بود.
از سوی دیگر عمده سایتهای ارائهدهنده خدمات وبلاگنویسی در ایران، امکان بارگذاری تصویر و عکس را در خود وبلاگ نمیدهند و بنابراین شما مجبورید عکستان را در یک وبسایت دیگر بارگذاری کرده و آنگاه در وبلاگتان کپی کنید. من برای این کار سالها از سایت معروف sharemation.com که یکی از شناختهشدهترین وبسایتها برای بارگذاری تصویر است استفاده میکردم. تا اینکه صابون فیلترینگ دولت شجاع، بیخود و بیجهت به تن این وبسایت هم خورد و همه عکسهایی که برای صدها یادداشت و سفرنامهام در این سایت بارگذاری کرده بودم فیلتر شد.
سپس چند سایت وطنی را آزمودم که هر کدامشان یک مشکل داشت. بالاخره برخی دوستان سایت webphoto.ir را معرفی کردند. بنابراین من نیز مانند دهها هزار کاربر دیگر شروع کردم به بارگذاری تصاویرم در آنجا. اما سه سال پیش این سایت هم یکشبه تعطیل شد و رفت. چندین بار به آدرسی که از مدیر این سایت داشتم ایمیل فرستادم که چه شده و تکلیف ما چیست؟ بالاخره پاسخ کوتاهی داد که این سایت تعطیل شده و نه تنها دیگر نمیتوان عکس روی آن بارگذاری کرد، بلکه عکسهای قدیمی هم دیگر نمایش داده نمیشوند!
یعنی در ایران سایت باز کردن و بستن مانند آب خوردن است. اینکه شما چند صدهزار یا چند میلیون کاربر داشته باشید اصلاً مهم نیست. نیازی نیست به کسی پاسخگو باشید. تنها برای رد نکردن خط قرمزها باید به مقامات پاسخگو بود و بس. و برای مقامات هم مهم نیست که مدیران این سایتها چه بلایی سر کاربران میآورند.
همان مقاماتی که سایتهای خدماتدهندهای چون بلاگاسپات و sharemation را سلیقهای فیلتر کرده و نسخه وطنی تجویز میکنند، کیفیت و چگونگی ارائه خدمات توسط این سایتهای وطنی برایشان مهم نیست.
سایتهای بزرگ و معتبر دنیا برایشان خیلی مهم است که چه بر سر کاربرانشان میآید. آنها میدانند که همین کاربران به آنها اعتماد کردهاند و بنابراین به هیچ بهایی نباید این اعتماد و اعتبار را از بین برد. اما سایتهای ایرانی تا وقتی که درآمد داشته باشند، میمانند؛ آن هم بدون پاسخگویی به کاربران. هر وقت هم درآمد و سود برایشان اندک شد، درش را تخته میکنند و میروند. کسی هم چارهای ندارد.
با این اوصاف من یکی که خیلی از اینترنت ملی میترسم. معلوم نیست چه آش شلم شوربایی خواهد شد. با این همه سیستم پاسخگویی که ما داریم، فردا اگر اینترنت ملی هم برای چند روز تعطیل شد و همانند سایتهای خدمات وبلاگ، رقیب خارجی هم نداشت، چه میتوان کرد؟ وقتی یک مدیریت سایت این همه خودکامانه رفتار میکند، طبیعتاً مسئولین دستشان بازتر است.
البته تا یادم نرفته اشاره کنم که بیان انتقاد به بلاگفا به معنای بهتر بودن خدمات بقیه سایتهای میزبان وبلاگنویسی نیست. بلکه نمونهای است از خروار؛ چه از وبسایتهای میزبان وبلاگ و چه از سایر شرکتها و موسسات خصوصی و دولتی.