تهرانی نیوز - پايگاه اطلاع رسانی تهرانی نيوز

[نسخه مخصوص چاپ ]

TEHRANYNEWS.IR


۸ فیلم دیدنی که براساس کتاب ساخته شدند
تاريخ خبر: پنجشنبه، 30 شهريور 1402 ساعت: 08:44

 روزیاتو: وقتی پای صحبت از فیلم‌های اقتباس‌شده از کتاب‌ها به میان می‌آید، کتاب‌خوان‌ها نظراتی کاملا متفاوت از فیلم‌بازها دارند. کتاب‌خوان‌ها ادبیات را بهتر و عمیق‌تر از فیلم اقتباس شده می‌دانند و معمولا از فیلم‌های اقتباسی دل خوشی ندارند. در این مقاله به سراغ فیلم‌های حیرت‌انگیزی رفته‌ایم که بر اساس کتاب‌های مشهوری ساخته شده‌اند و البته توانسته‌اند دل مخاطبان کتاب‌باز خود را هم به دست بیاورند. این شما و این هم هشت فیلم دوست‌داشتنی اقتباس شده از دنیای ادبیات!

گتسبی بزرگ
 
داستان گتسبی بزرگ در سال‌ ۱۹۲۲ و در یک شهر خیالی به نام وست‌اِگ شکلی می‌گیرد. جی گتسبی عاشق دختری زیبا به نام دیزی بوکانن می‌شود. آنها به یکدیگر قول ازدواج می‌دهند و جی گتسبی می‌رود تا با پول و شهرت بازگردد و مقدمات ازدواج را فراهم کند. گتسبی مشهور و ثروتمند به وست‌اِگ برمی‌گردد. او متوجه می‌شود که دیزی ازدواج کرده، اما این پایان ماجرا نیست و شروع داستانی پر از احساس، پرکشش، ماندگار و زیبا است.
 
گتسبی باشکوه و اسرارآمیز است و در قلعه‌ی خود میهمانی‌های بزرگ و اعیانی را برگزار می‌کند. فردی به نام نیک کاراوی داستان را روایت می‌کند که میلیونر جوان داستان را می‌ستاید و طولی نمی‌کشد که از کار و رابطه‌ی عاطفی او و دیزی سر در می‌آورد.
 
اف. اسکات فیتزجرالد کتاب را در سال‌ ۱۹۲۵ درست کمی بعد از پایان جنگ داخلی آمریکا و بحران و رکود بعد از جنگ جهانی اول نوشت که البته به خاطر همین شرایط خاص تاریخی گتسبی بزرگ تا سال‌ها نادیده گرفته شد و در حقیقت افراد بسیار کمی آن را خواندند. اما پانزده سال پیش از این که فیتزجرالد از دنیا برود، ستاره‌ی بخت و اقبال بالاخره خود را به او و اثرش نشان داد و پس از ساخته شدن فیلم‌های متعدد از گتسبی بزرگ ناگهان نام این اثر کلاسیک و خوش‌خوان بر سر زبان‌ها افتاد.
 
فیتزجرالد درمورد نوشتن گتسبی بزرگ اینطور می‌گوید که «می‌خواستم چیزی جدید خلق کنم. چیزی مثل یک داستان خارق‌العاده، زیبا و نفس‌گیر که مو لای درز پلات آن نرود!» حقیقتا او با نوشتن گتسبی بزرگ به درستی این کار را در حق ادبیات آمریکا انجام داد، چراکه این اثر نه تنها یک رمان پرشور و احساس است، بلکه از جامعه‌ی زمانه‌ی خود‌ انتقاد می‌کند، از ارزش‌های اخلاقی، آرمان‌گرایی و تحولات اجتماعی هم صحبت می‌کند. در واقع نویسنده گتسبی را بزرگ می‌داند، اما نه به خاطر این که میلیونر و ثروتمند شد، بلکه پایبندی او به عشق و ارزش‌های خودش بود که از او گتسبی بزرگ را ساخت.

اشتباه در ستاره‌های بخت ما
 
اشتباه در ستاره‌های بخت ما یک فیلم عاشقانه، اندوه‌بار، خنده‌دار و گره‌خورده به مفاهیم عمیقی مثل زندگی و مرگ است که بر اساس یک داستان پرکشش به همین نام ساخته شده. داستان و فیلم تفاوت چندانی با هم ندارند، با این اختلاف که کتاب در سال‌ ۲۰۱۲ تبدیل به بهترین کتاب نوجوانان گودریدز شد و در سال ۲۰۱۳ بهترین کتاب صوتی نوجوان لقب گرفت. جان گرین نویسنده‌ی آمریایی کتاب در رمان‌هایش به سراغ نادیدنی‌ترین افراد جامعه‌اش می‌رود و دغدغه‌ها و فلسفه‌بافی‌های‌شان را به رشته‌ی تحریر درمی‌آورد.
 
داستان روایتگر برشی عمیق از زندگی دختری ۱۶ساله به نام هازل است که آزمایش‌ها نشان داده به نوعی از سرطان مبتلا است. او می‌داند که مرگ در کمین او نشسته، اما دوست دارد زندگی کند. او به یک گروه از بچه‌هایی که به سرطان مبتلا هستند، می‌پیوندد و با پسری به نام آگوستوس آشنا می‌شود. آشنایی و دوستی این دو جوان داستانی پرکشش و پر از احساس را رقم می‌زند که مخاطب را تا پایان با خود همراه نگه می‌دارد. یکی از نظرات پرتکرار خوانندگان آمریکایی کتاب این است که «ای کاش این رمان هیچوقت تمام نمی‌شد!»
 
برادران کارامازوف
 
برادران کارامازوف شاهکار قرن نوزدهمی و آخرین میراث به جا مانده از فیودور داستایوفسکی است که اولین بار در اولین روز از ژانویه‌ ۱۸۸۰ منتشر شد. داستان روایت بی‌نظیری از یک قتل رازآمیز است و با به قتل رسیدن فیودور کارامازوف که مردی ظالم و بی‌اخلاق است، شروع می‌شود. اولین کسی که مورد اتهام قرار می‌گیرد، دیمیتری فرزند ارشد او است که با مقتول اختلافاتی جدی و تفاوت‌های اخلاقی بسیاری داشته، اما این تمام ماجرا نیست. چرا که سه فرزند دیگر مقتول، ایوان، الکسی و اسمردیاکوف هر یک داستان را به شکلی منحصر به فرد پیش می‌برند. داستان ابعاد مختلفی مثل درگیری‌های عاطفی، تلاش برای خانواده، شکل‌گرفتن مثلث‌ عشقی، تقابل خیر و شر، مرز ناپیدای میان بی‌گناهی و تباهی و… پیدا می‌کند و در نهایت با معرفی قاتل واقعی یک درام سیاه، عمیق، روانشناسانه و فلسفی را در برابر مخاطبان قرار می‌دهد که تا مدت‌ها از یاد نخواهند برد. صحبت از این رمان که می‌شود، دیگر دوراهی کتاب یا فیلم وجود ندارد! بلکه سه راه دارید که هرکدام فوق‌العاده‌اند و لذت متفاوتی به دنبال دارند؛ شنیدن کتاب صوتی برادران کارامازوف، خواندن رمان آن یا تماشای فیلم اقتباسی از آن.
 
من پیش از تو
 
نویسنده‌ی کتاب من پیش از تو، قبل از این که ساخته شدن فیلم محبوبیت و شهرت کتاب را چندین برابر کند، هشت کتاب عاشقانه‌ی دیگر هم نوشته بود، اما همگی نادیده گرفته شدند! تا این که داستان عاشقانه‌ی لوییزا (دختر زیبا، مهربان، شاد و نه چندان مرفه) و ویل (مرد میانسال، صدمه‌دیده، بدخلق و ثروتمند) را نوشت و باعث شد نام جوجو مویز به عنوان نویسنده‌ی آثار پرفروش در ذهن‌ها حک شود.
 
اگرچه فیلم تفاوت‌های عمیقی با کتاب دارد، اما همچنان یک عاشقانه‌ی مجذوب‌کننده، اشک‌آور و مدرن محسوب می‌شود. مویز در گفتگو با مطبوعات علت تغییرات مشهود فیلم‌نامه نسبت به کتاب را اینطور بیان کرد که خودش هم حقیقتا دوست داشت، فیلم‌نامه را مطابق با کتاب بنویسد، اما بعضی چیزها در ادبیات کار می‌کند، در حالی که در سینما کار نمی‌کند. مثلا شخصیت لو در کتاب من پیش از تو در گذشته‌اش تجربیاتی دردناک و غم‌بار دارد و این موضوع به رابطه‌ی لوییزا و ویل عمق و رنگ بیشتری می‌دهد. یا این که در کتاب سن و سال ویل بیشتر است، ویل از زندگی خانوادگی لوییزا درک متفاوت‌تری دارد، ویل خواهری نسبتا بی‌مسئولیت دارد و همچنین زاویه‌ی دید در کتاب تغییر می‌کند که در نسخه‌ی سینمایی به دلایلی که گفته شد، یا حذف شده‌اند یا به شکلی دیگر نشان داده شده‌اند.
 
بادبادک‌باز
 
بادبادک‌باز قصه‌ی دوستی بین امیر و حسن را روایت می‌کند که دو پسر نوجوان هستند. حسن از تبار هزاره‌های افغانستان است که در جایگاه اجتماعی پایین‌تری نسبت به دیگر قبایل شناخته می‌شوند، اما همیشه از امیر در برابر قلدری پسرهای دیگر دفاع می‌کند. تا این که امیر پشت حسن را خالی می‌کند و برای همیشه افغانستان‌ را ترک می‌کند. این خاطره تا مدت‌ها در ذهن امیر باقی می‌ماند و سال‌ها بعد وقتی به افغانستان بازمی‌گردد که حسن از دنیا رفته ولی از او پسری کوچک به یادگار باقی مانده. امیر تلاش می‌کند تا دِین خود به حسن را با مراقبت از پسر او ادا کند.
 
درمورد بادبادک‌باز فرقی نمی‌کند که از فیلم صحبت کنیم یا از کتاب. خالد حسینی پزشک آمریکایی افغان‌تبار کتاب بادبادک‌باز را در سال ۲۰۰۳ نوشت و چهار سال بعد از روی آن فیلمی با همین نام ساخته شد. فیلم به کتاب وفادار باقی مانده و هر دو یکی از شاهکاری اشک‌بار اما دلنشینی از کار درآمده‌اند که به گفته‌ی مخاطبان غربی‌اش هم ارزش چندبار خوانده شدن را دارد.
 
کشتن مرغ مقلد
 
کشتن مرغ مقلد یک داستان اجتماعی اما سرگرم‌کننده و پر از فانتزی است که اتفاقا از نسخه‌ی سینمایی خود جالب‌تر و خلاقانه‌تر از آب درآمده. شخصیت اول این رمان یک وکیل سفیدپوست است که وکالت یک متهم سیاه‌پوست را می‌پذیرد. موکل او متهم به تجاوز به یک زن سفیدپوست است. داستان هارپر لی (نویسنده داستان) تم‌های متفاوتی را در برمی‌گیرد و دغدغه‌های اجتماعی مثل نژادپرستی، کلیشه‌های جنسیتی و فشار بر گروه‌های مختلف جامعه را در خود گنجانده است. در حالی که فیلم فقط نژادپرستی در اواسط قرن بیستم به قبل را نشان می‌دهد و بر همین موضوع تمرکز دارد.
 
این کتاب در سال ۱۹۶۰ در آمریکا منتشر شد و آنقدر با مطالبات جامعه هماهنگ و هم‌خوان بود که طولی نکشید تا به شهرت و فروشی درخور رسید. علاوه بر این موضوع، داستان آنقدر خوش‌خوان و جذاب نوشته شده بود که در زمان انتشار خود دائما بین دانش‌آموزان و دانشجویان دست به دست می‌شد. طولی نکشید که از روی کتاب فیلمی ساخته شد که به گفته‌ی مخاطبان در عین جذابیت و دقت، همچنان از لحاظ خلاقیت از کتاب عقب‌تر است.
 
باشگاه مشت‌زنی
 
داستان باشگاه مشت‌زنی درمورد یک ایده‌ی تا حد زیادی حماقت‌بار برای تشکیل یک باشگاه غیرقانونی و زیرزمینی است که از سر یک پیش‌خدمت رستوران و یک مرد باهوش اما بدذات به نام تایلر بیرون می‌آید! در این باشگاه قرار است که یقه‌سفیدهایی (اصطلاحی که برای مردان کارمند جوان به کار برده می‌شد) که از زندگی عادی و روزمره احساس نارضایتی می‌کنند، با یکدیگر رقابت کنند و تا حد مرگ به سر و صورت یکدیگر مشت بزنند. این باشگاه قانون عجیبی دارد که اعضای آن به هیچ عنوان حق ندارند با هم صحبت کنند.
 
باشگاه مشت‌زنی داستانی با لحن طنازانه اما تلخ و گزنده است که با ریتمی تند و نفس‌گیر مخاطب را به مو به موی وقایع حیرت‌آورش گره می‌زند. نویسنده‌ی آمریکایی داستان پیش از انتشار این رمان چندین اثر دیگر منتشر کرده بود، اما این اثر با موفقیت چشمگیرش باعث شد، نام کتاب را سر زبان‌ها بیندازد. یک سال بعد از انتشار جایزه‌ی بهترین رمان سال «اورگان بوک» را به دست آورد و دو سال بعد فیلم مشهوری به کارگردانی دیوید فینچر از آن اقتباس شد که شهرت و ثروت کتاب و نویسنده‌اش را صدها برابر کرد!
 
زوربای یونانی
 
زوربای یونانی یک اثر کلاسیک و پر از وقایع جالب و دو شخصیت‌‌ دلنشین است که لذتی شیرین و به یادماندنی برای مخاطب بر جا می‌گذارد. زوبای یونانی داستانی درمورد دوستی و ارتباط دو مرد است که یکی از آنها مردی جوان، متواضع و عقل‌رس و دیگری مردی پرشور، آزاد، تا حدی بی‌قید و اپیکورمآب (فیلسوف یونانی لذت‌گرا) است. نویسنده‌ی یونانی این داستان ارزشمندی زندگی، لذت بردن از موهبت زنده بودن، دوستی را با ظرافت و زیبایی به مفاهیم عمیق فلسفی گره زده است.
 
راوی در طول داستان نام خود را عیان نمی‌کند، اما او مرد جوانی است که پا به جزیره‌ی کرت گذاشته تا به عنوان کارگر در معدن فردی به نام زوربا کار کند. او و زوربا با یکدیگر دوست می‌شوند و راوی در طول معاشرت‌های طولانی‌اش با زوربا از مکتب فلسفی او راز سرزندگی و شادابی را فراگرفت.
 
نیکوس کازانتزاکیس زوربای یونانی را در سال ۱۹۴۸ منتشر کرد و فیلمی با همین نام از آن اقتباس شد که یکی از به یادماندنی‌ترین آثار یونانی در سطح جهان شناخته می‌شود و پر از شور زندگی و سرشار از انرژی است.