روزنامه جوان: مرد خشمگین وقتی متوجه شد همسر سابقش حاضر به وصلت دوباره نیست دست و پایش را بست و در صندوق عقب خودرواش حبس کرد و راهی محضر شد که در دام پلیس گرفتار شد.
چند روز قبل مأموران گشت نامحسوس پلیس تهران در یکی از خیابانهای شرقی خودروی پژو پارسی را مشاهده کردند که با سرعت زیاد در حال ویراژ دادن بود. حرکات خطرناک راننده خودرو باعث شد مأموران پلیس به او مشکوک و برای بررسی به خودرو نزدیک شوند. راننده خودرو مرد جوانی بود که مشکوک به نظر میرسید و به همین دلیل مأموران پلیس دستور ایست دادند، اما راننده با دیدن مأموران پلیس با سرعت زیاد اقدام به فرار کرد.
راننده خودرو با حرکات خطرناک و حرکت خلاف جهت سعی داشت مأموران را از تعقیبش منصرف کند، اما مأموران پلیس به تعقیب خودرو پرداختند و در نهایت پس از طی مسافتی راننده را مجبور به توقف کردند.
پس از توقف خودرو و بازداشت راننده مأموران پلیس متوجه صدایی از داخل صندوق عقب خودرو شدند و در صندوق عقب را گشودند. داخل آن زن جوانی دست و پا بسته حبس شده بود که حکایت از آن داشت مرد جوان او را ربوده و به همین خاطر سعی کرده است در دام مأموران پلیس گرفتار نشود.
بدین ترتیب متهم همراه زن جوان برای تحقیق به اداره پلیس منتقل شدند.
زن جوان در حالی که هنوز از ترس دست و پایش میلرزید و وحشت در چهرهاش موج میزد، گفت: چند سال قبل در فضای مجازی با فرزاد آشنا شدم. ما ابتدا به صورت تلفنی و پیامکی با هم ارتباط داشتیم، اما کمکم ارتباط ما بیشتر شد و گاهی هم یکدیگر را در بیرون میدیدیم. دوستی ما ادامه داشت تا اینکه او به من ابراز علاقه کرد و پیشنهاد ازدواج داد. او مردی مهربان و خوش قلبی به نظر میرسید و همیشه هم با حرفهایش به من امید میداد به طوریکه فکر میکردم در این جهان بهتر از این مرد پیدا نمیشود. بههرحال فریب حرفهایش را خوردم و با او ازدواج کردم، اما پس از مدتی پشیمان شدم.
هر روز که از ازدواجمان میگذشت چهره واقعی او بیشتر نمایان و اختلافات ما هم بیشتر میشد. او هر روز به بهانههای مختلف با من درگیر میشد. فرزاد مردی بدبینی بود و به همه کارها و رفت و آمدهای من مشکوک بود. آنقدر او زندگی را به من سخت گرفت که تصمیم گرفتم جدا شوم و در نهایت پس از سهسال زندگی مشترک از همه حق و حقوقم گذشتم و از او جدا شدم.
هنوز مدتی از جدایی ما نگذشته بود که دوباره سرو کله فرزاد پیدا شد و از من میخواست دوباره با او ازدواج کنم، اما من همیشه به او جواب رد میدادم تا اینکه شب قبل وقتی از محل کارم بیرون آمدم ناگهان مردی از پشت ضربهای به سرم زد. وقتی به پشت برگشتم دیدم فرزاد است، اما ضربه آنقدر شدید بود که گیج شدم و نتوانستم در برابر او مقاومت کنم.
هوا تاریک و خیابان خلوت بود و او هم مرا به داخل خودرواش کشاند و به خانهاش برد و در آنجا دست و پای مرا با طناب بست. فرزاد از من خواست با او ازدواج کنم، اما باز هم جواب رد دادم که از من فیلم و عکس سیاه تهیه کرد و گفت اگر با او ازدواج نکنم فیلم و عکسهایم را در فضایمجازی منتشر میکند. شب سختی را در خانه شوهر سابقم گذراندم تا اینکه صبح شد و مرا با دست و پای بسته به داخل صندوق عقب خودرواش منتقل کرد و قرار بود به محضری ببرد و به زور مرا به عقد خودش در آورد که مأموران پلیس به او مشکوک شدند و دستگیرش کردند و مرا نجات دادند.
متهم ۴۰ساله هم در بازجوییها گفت: من همسرم را دوست داشتم، اما او پس از سهسال از من جدا شد. زندگی بدون او برای من سخت بود و به همین خاطر از او خواستم دوباره با من ازدواج کند. خیلی اصرار کردم، اما فایدهای نداشت. به همین دلیل نقشه آدمربایی را طراحی کردم و میخواستم با این شیوه او را مجبور کنم با من ازدواج کند. شب حادثه او را به زور به خانهام بردم و خواهش کردم با من ازدواج کند. وقتی قبول نکرد تصمیم گرفتم به زور با او ازدواج کنم، اما در راه محضر مأموران پلیس به من مشکوک شدند و دستگیرم کردند.
متهم در ادامه برای تحقیقات بیشتر به دستور قاضی مصطفی واحدی، بازپرس شعبه یازدهم دادسرای امور جنایی تهران در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت.