فارس: وبگاه تحلیلی «سالون» در گزارشی به قلم «پاتریک اسمیت» به سفر هفته گذشته جان کری وزیر خارجه آمریکا به سوچی و ملاقات وی با ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه اشاره و تاکید کرد: «(باراک) اوباما و کری به این نقطه رسیدهاند که میدانند بدون حضورمسکو نمیتوانند در بخشهای اعظمی از عرصه سیاست خارجی و حتی سیاست و امنیت داخلی خود موفق باشند.»
نویسنده در ادامه نوشت: «هفته گذشته جان کری وزیر خارجه آمریکا عازم سوچی شد تا در استراحتگاه ولادیمیر پوتین با مقامات روسی دیدار مهمی را برگزار کند. هنگامی که باید به دو سال روابط خصمانه بیمعنا که نتیجهای در برنداشته اذعان شود، بهتر است این کار در مکانی دوردست انجام شود. در این دیدار چند ساعته و ملاقات با (سرگئی) لاوروف (وزیر خارجه روسیه) و پوتین گفتگوهای مهمی برگزار شد.
تعجب آور نیست دولت اوباما که معضل اوکراین را به خطرناکترین خصومتهایی بدل کرد که از دوران جنگ سرد نیز بدتر بود، اکنون صمیمیت، همکاری و اهداف مشترک خود با مسکو را ابراز میکند؟ پاسخ به این سوال چندان ساده نیست.»
در ادامه این گزارش با اشاره به عملکرد واشنگتن در تحریک افکار عمومی ضدروسیه، آمادگی برای جنگ افروزی و کودتا علیه دولت ویکتور یانکوویچ آمده است: «نمیتوان اشتباهات محاسباتی، بیتفاوتی به تاریخ و کوردلی دیپلماتیک را فاکتورهای مثبت محسوب کرد. این مسائل همانهایی است که هفته گذشته جان کری را عازم سوچی کرد. هیلاری کلینتون وزیر خارجه سابق آمریکا یک ماه پس از سرنگونی دولت یانکوویچ درباره سیاست پوتین در اوکراین گفت: "این صداهای آشنا، همانی است که از هیتلر در دهه 30 شنیده میشد."
اکنون و پس از دیدار اخیر کری با پوتین باید از کلینتون پرسید که اکنون راجع به رییس جمهور روسیه چگونه اظهار نظر میکنید؟ اگر جنبه دلجویی از پوتین توسط کری را درنظر نگیریم باید گفت که این دیدار، درک واقعیات توسط واشنگتن به شمار میآید. بهترین کاری که هم اکنون دیپلماتهای آمریکایی میتوانند انجام دهند این است که شکست استراتژیهای منقضی شده ما (ایالات متحده) را بپذیرند. این پیشنهاد حداقل بطور ضمنی در تازه ترین عرصه سیاست خارجی آمریکا در سوچی مشاهده شد.»
این وبگاه تحلیلی همچنین تاکید کرد: «اما واقعیاتی که کری کشف کرده، چیست؟ در این گزارش به پنج مورد از آنها اشاره میشود که از دستورکار جان کری در سوچی دو مورد بیشتر است:
منابع روسی گفتهاند که 80 درصد مفاد این دیدار درباره معامله هستهای ایران بوده است. کری و اوباما احیای روابط با کوبا را موفقیتی بزرگ در پرونده خود میدانند و از همین مساله بعنوان اهرم تداوم زنجیره شکستها و پیروزیهای نامیمون در سیاست خارجی خود استفاده میکنند. آنها بخوبی از میراثی که پس از 18 ماه مذاکره و رایزنی هستهای ممکن است به جاگذارند، آگاه هستند؛
روابط روسیه با ایران 250 سال قدیمیتر از روابط با ایالات متحده است و همین امر مساله را پیچیدهتر میکند. تهران و مسکو هم اکنون در اوج روابط حسنه با یکدیگرند و از میان تمامی اعضای 5+1 این روسیه است که نقش رهبری و برتری را دارد؛
همین وضعیت در مورد سوریه بعنوان همسایه نزدیک و دیرینه روسیه نیز وجود دارد. مسکو از دهه 1940 از حامیان دمشق بوده و در دهه 50 نیز پیمان عدم تجاوز با سوریه امضا کرده است. ناتوانی آمریکا دربحران سوریه با آغاز بمباران این کشور بیش از پیش نمایان گردید. اما اکنون کری به نقطه مشترک میان واشنگتن و دمشق رسیده و این است که: زمان گفتگو با بشار اسد است. و هیچ راهی برای مذاکره با اسد بدون حضور روسیه وجود ندارد.
اوکراین نیز همانند سوریه ده درصد از دیدار کری در سوچی را به خود اختصاص داد. اذعان با شکست و درخواست برای همکاری در اوکراین از جمله محتوای این ده درصد بوده است. نگاهی به وقایع دو سال اخیر در اوکراین و اعترافات گاه و بیگاه مقامات اروپایی و هم پیمان با واشنگتن نشان میدهد که بروز جنگ در این منطقه به نفع آنها (غربیها) نبوده است.
در این میان اختلاف نظر میان آمریکاییها و اروپاییها نیز اوضاع نابسامان جبهه ضدروسی را نمایانتر کرده است؛ آنجا که فرانسوا اولاند (رئیسجمهور فرانسه) و آنگلا مرکل (صدر اعظم آلمان) خواهان حضور در میز مذاکره با مسکو بوده و در مقابل از گزینه نظامی و استفاده از سامانههای موشکی آمریکا در مرزهای اوکراین-روسیه انتقاد میکنند. کری در سوچی پذیرفت که واشنگتن برای اجرای گزینه نظامی در اوکراین تنها مانده است. یک دیپلمات آمریکایی در جای دیگری جز ساحل دریای سیاه نمیتواند چنین اعترافاتی را به زبان آورد.
واقعیت چهارم اینکه رهبران اروپایی ماه آینده نشستی خواهند داشت و در آن تجدید یا لغو تحریمهای ضدروسی را بررسی میکنند. بر اساس منابع اروپایی، شش عضو ارشد اتحادیه اروپا مخالف تجدید تحریمها بوده و طبق رای گیری در این اتحادیه براساس اتفاق آراء، نتیجه نهایی از هم اکنون مشخص است.
آخرین نکته که بدلیل اهمیت میتواند اولین مورد نیز محسوب شود این است که باراک اوباما درسی مهم را در سیاست خارجی میآموزد. نیازی نیست به اظهارات استفان کوهن اشاره شود که هفته گذشته گفت: «جاده امنیت ملی آمریکا هنوز هم از روسیه می گذرد. هیچ مسئله ای وجود ندارد که بتوانیم بدون حضور کامل و فعالانه مسکو حل و فصل کنیم؛ از افغانستان، خاورمیانه و تروریسم گرفته تا آب و هوا، اشاعه تسلیحات هستهای، بمبارانهای هوایی و دو برادر تروریست در بوستون.»