تهرانی نیوز - پايگاه اطلاع رسانی تهرانی نيوز

[نسخه مخصوص چاپ ]

TEHRANYNEWS.IR


محاکمه مردی که روی همسر سابقش اسید پاشید
تاريخ خبر: يکشنبه، 26 بهمن 1399 ساعت: 09:08
شرق: زنی که مدعی است شوهر سابقش برای گرفتن طلاهایش روی او اسید پاشیده، در حالی به دادگاه شکایت کرد که متهم مدعی شد انگیزه این اسیدپاشی عاشقانه بوده است.
 
به گزارش خبرنگار ما، دو سال قبل زنی به نام زیبا را به بیمارستانی در تهران رساندند که مورد حمله اسیدی قرار گرفته بود. این زن با کمک عابران به بیمارستان رسانده شد و با توجه به اقداماتی که یکی از عابران برای او انجام داد، آسیب وارد‌شده به صورت او با توجه به اسیدی که رویش پاشیده شده بود، شدید نبود.
 
پرستاران بعد از شست‌وشوی این زن و بستری‌کردنش، اقدامات لازم را برای نجات او انجام دادند؛ اما سرانجام او 35 درصد از بینایی‌اش را از دست داد و بخشی از صورتش نیز سوخت. این زن وقتی با حضور مأموران در بیمارستان مواجه شد، اعلام کرد شوهر سابقش او را سوزانده است. او گفت: مدتی است از شوهرم جدا شده‌‌ام. او با اصرار از من خواست به دیدارش بروم و گفت باید حرف مهمی بزند. وقتی سر قرار حاضر شدم، با اسید من را سوزاند و فرار کرد.
 
با شکایت زیبا، شوهر سابق او به نام سینا بازداشت شد. سینا به مأموران گفت: من عاشق همسرم بودم و وقتی او طلاق گرفت، خیلی حالم بد شد، به ‌همین‌ خاطر وقتی اصرار کردم برگردد و برنگشت، تصمیم گرفتم او را بسوزانم.
با توجه به شکایت زن جوان، سینا در بازداشت ماند و تحقیقات از او ادامه پیدا کرد. با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به شعبه 8 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
 
در جلسه رسیدگی به این پرونده، ابتدا کیفرخواست علیه متهم خوانده شد و سپس زن جوان در جایگاه قرار گرفت. زیبا گفت: چند سالی می‌شد که از شوهر اولم جدا شده بودم. من دو فرزند داشتم که با شوهر اولم زندگی می‌کردند. وقتی با سینا آشنا شدم فکر می‌کردم با کمک او آرامش به زندگی‌ام برمی‌گردد، به ‌همین ‌دلیل با او ازدواج کردم.
 
سینا هم تجربه یک شکست در زندگی مشترک را داشت و من فکر می‌کردم ما حرف همدیگر را خیلی خوب می‌فهمیم، اما همه ‌چیز خیلی بد پیش رفت و در نهایت به‌خاطر عصبانیت‌های شدید سینا، از او جدا شدم. بعد از طلاق سینا به من می‌گفت همه طلاهایی که در مراسم عروسی برایم خریده و کادوهایی را که گرفته‌ام، باید پس بدهم، اما من قبول نکردم و گفتم این طلاها متعلق به من است و او برایم نخریده، بلکه آنها را هدیه گرفته‌ام.
 
شاکی ادامه داد: ما مدت‌ها بود سر این موضوع با هم جروبحث داشتیم تا اینکه روز حادثه سینا با من تماس گرفت و با خواهش و زبانی نرم از من خواست به دیدارش بروم. سینا گفت مرا دوست دارد و می‌خواهد با من صحبت کند، اما وقتی سر قرار حاضر شدم او بحث طلاها را پیش کشید و گفت باید طلاها را به او بدهم و اگر ندهم مرا با اسید می‌سوزاند. من قبول نکردم و گفتم طلاها متعلق به خودم است.
 
ناگهان سینا یک بطری از زیر لباسش خارج کرد و مایع داخل آن را روی صورتم پاشید. همه صورتم سوخت. یکی از عابران که امدادگری بلد بود، خیلی سریع چشم‌ها و دست و صورتم را با آب زیاد شست و همین باعث شد من کل بینایی‌ام را از دست ندهم؛ اما خیلی آسیب دیدم. حالا هم به ‌همین ‌دلیل درخواست مجازات متهم را دارم.
 
با توجه به اینکه امکان قصاص در این پرونده وجود نداشت، درخواست دیه از سوی این زن مطرح شد. وقتی نوبت به متهم رسید، او حرف‌های همسر سابقش را رد کرد و گفت: من زیبا را خیلی دوست داشتم. من در زندگی اولم هیچ آرامشی نداشتم، با اینکه بچه داشتم و خیلی سعی کردم با همسرم کنار بیایم، اما نتوانستم و در نهایت از هم جدا شدیم.
 
بچه‌هایم پیش همسرم بودند و من به آنها خرجی می‌دادم. مدتی بعد از جدایی از همسرم با زیبا آشنا شدم و با او ازدواج کردم. او هم بچه داشت، بعد از ازدواج فرزندانش را نزد پدرشان فرستاد و ما با هم زندگی می‌کردیم؛ اما بر سر مسائل مختلفی با هم درگیر شدیم و زیبا طلاق گرفت. به‌ همین ‌دلیل خیلی ناراحت بودم و بارها از او خواهش کردم برگردد و دیگر نرود، اما توجهی نمی‌کرد.
 
متهم در ادامه گفت: مدتی بود که زیبا به تلفن‌هایم جواب نمی‌داد. در نهایت تصمیم گرفتم برای آخرین بار او را ببینم و درخواست کنم برگردد. به زیبا گفتم اگر سر قرار بیاید و با من صحبت کند، قول می‌دهم دیگر به او زنگ نزنم. قبول کرد و سر قرار حاضر شد. از او خواهش کردم با من زندگی کند و گفتم بدون او آرامش ندارم. ما مدت زیادی با هم زندگی نکردیم، اما من به‌شدت به او وابسته شده بودم. زیبا خواسته‌ام را قبول نکرد و گفت از هم جدا شده‌ایم و هر دو باید این موضوع را قبول کنیم.
 
خواهش‌های من فایده‌ای نداشت، در یک لحظه تصمیم گرفتم روی صورتش اسید بپاشم تا دیگر نتواند با شخص دیگری ازدواج کند. قصدم این نبود که به او آسیب جدی برسانم، هدفم این بود که او فقط با من زندگی کند و فکر می‌کردم اگر روی صورتش اسید بپاشم، دیگر نمی‌تواند با کسی ازدواج کند و با من می‌ماند.
 
متهم گفت: آسیبی که به صورت زیبا وارد شده زیاد نیست، من قصد کور‌کردن او را نداشتم.
 
در این هنگام قاضی از متهم پرسید اگر تو قصد داشتی با زیبا زندگی کنی چرا او را سوزاندی؟ زندگی‌کردن دوباره با زنی که تا این حد آسیب دیده و صورتش از بین رفته آیا به نظر خودت ممکن است؟ متهم گفت: من واقعا او را دوست داشتم و موضوع طلاهایی که زیبا حرفش را می‌زند درست نیست و آنها بهانه بود که سر صحبت را با زیبا باز کنم. من زیبا را دوست دارم.
 
بعد از پایان گفته‌های متهم و دفاعیات وکیل‌مدافع او، هیئت قضات شعبه 8 برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.