روزنامه شرق: این پرونده یک سال قبل تشکیل شد و مرد جوانی به نام آرش به مأموران گزارش داد برادر و پسرعموی دختر مورد علاقهاش گوش او را بریدهاند. این جوان که بر اثر شدت جراحات به بیمارستان منتقل شده بود، بعد از کنترل خونریزی و رفع خطر از سوی پزشکان با پلیس صحبت کرد و گفت: من به دختری علاقهمند شده بودم.
او از اقوام دور ما بود و من خیلی عاشقش بودم. بهدلیل مخالفت پدر و مادرم خودم تنهایی به خواستگاری رفتم و خانواده آزیتا به من پاسخ منفی دادند. من میدانستم همانقدر که من آزیتا را دوست دارم او هم من را دوست دارد. با او از طریق پیامک در ارتباط بودم. خانوادهاش از جمله برادرش میخواستند من را از او دور کنند و مدام تهدیدم میکردند و میگفتند باید از آزیتا دوری کنم و اجازه ندارم با او صحبت کنم. اما من آزیتا را دوست داشتم و بارها از او خواستم اجازه دهد دوباره به خواستگاری بروم.
مرد جوان در ادامه گفت: خانواده آزیتا باز هم با خواسته من مخالفت کردند تا اینکه روز حادثه در حالی که من محل کارم بودم، پسرعمو و برادر آزیتا آمدند. آنها به سمت من حمله کردند و گوش من را بریدند تا بترسم و سراغ آزیتا نروم. مهبد و سعید به من گفتند این کارشان باعث میشود درس عبرت بگیرم.
آرش ادامه داد: من درخواست قصاص لاله گوش راست متهم ردیف اول و مجازات متهم ردیف دوم را دارم و اگر دادگاه به این نکته رسید که نمیتوان قصاص کرد، درخواست صدور حکم دیه دارم. با توجه به شکایت مرد جوان و جزئیاتی که بیان کرد، پرونده تشکیل و تحقیقات از متهمان آغاز شد. دو متهم منکر اتهام گوشبری شدند و گفتند زمان حادثه اصلا در آن محل نبودند.
تحقیقات مأموران ادامه یافت و در حالی که مرد شاکی همچنان تأکید داشت سعید و مهبد بودند که گوش او را بریدند، متهمان میگفتند این کار را نکردهاند. بازپرس با استعلام از شرکت مخابرات متوجه شد تلفن همراه متهمان در محل حادثه آنتندهی داشته و آنها در ساعتی که مرد شاکی میگوید، در آن منطقه بودند.
به این ترتیب، پرونده با صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه ۱۰ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در ابتدای جلسه رسیدگی کیفرخواست علیه متهمان خوانده شد. سپس مرد شاکی در جایگاه قرار گرفت. او یک بار دیگر آنچه اتفاق افتاده بود را توضیح داد و گفت: هوا تاریک بود و من ابتدا متوجه نشدم متهمان به سمتم میآیند. در نهایت مهبد گوشم را برید و سعید هم من را گرفت که نتوانم خودم را نجات دهم. آنها میخواستند با این کار بگویند دیگر نباید کاری به کار آزیتا داشته باشم و حرفی بزنم.
سپس متهم ردیف اول یعنی مهبد در جایگاه قرار گرفت. او اتهام وارده را رد کرد و گفت: من گوش آرش را نبریدم و اصلا در محلی که آرش میگوید نبودم. او از خواهر من خواستگاری کرده و ما پاسخ منفی داده بودیم و نمیخواستیم دیگر موضوع ادامه پیدا کند و تلفنی هم تذکر دادیم اصرار نکند، اما آرش دستبردار نبود و مدام به خواهرم پیامک میداد. با این حال، ما روز حادثه اصلا در محلی که آرش میگوید، نبودیم.
متهم در پاسخ به این سؤال که اگر شما در محل نبودید پس چطور تلفن همراهتان در همان روز و ساعت آنجا آنتن داشته است، گفت: در سایت دیوار یک ماشین دیده بودیم. آن روز به آن محل رفتیم تا ماشین را معامله کنیم شاید آنتنی که از گوشی ما در آن محل دیده شده، به این دلیل بوده است. وی همچنین در پاسخ به این سؤال که آیا به رسم گوشبری که در منطقه محل زندگی او مرسوم است عمل کرده و تحت تأثیر خانواده چنین کاری انجام داده است، گفت: من به رسم عمل نکردم و اصلا قبول ندارم گوشبری کردهام. من فقط به آرش تذکر دادم دیگر مزاحم خواهرم و خانوادهام نشود.
با توجه به اینکه متهم ردیف دوم با وثیقه آزاد بود و در دادگاه حاضر نشده بود، آرش خطاب به قضات گفت: ما در چندین جلسه بازپرسی حاضر شدیم و هر بار یکی از متهمان نمیآمد تا روند رسیدگی کند شود و دلیل اینکه پرونده تا حالا طول کشیده، همین است. هر بار یکی از آنها میگفت: کار دارد و نمیآید. اگر متهمان واقعا کاری نکردهاند، چرا از حاضرشدن در دادگاه هراس دارند.
او یک بار دیگر تأکید کرد با وجود تاریکی هوا متهمان را دیده است و اطمینان دارد آنها گوشش را بریدهاند. این در حالی است که پزشکی قانونی نیز تأیید کرده است لاله گوش آرش بریده شده و بخش زیادی از آن پیوند خورده اما بخشی از لاله گوش قابلیت پیوند نداشته است. دادگاه بعد از گفتههای مرد شاکی و متهمان برای تصمیمگیری در اینباره وارد شور شد.