روزنامه آرمان؛ داریوش قنبری*: اخیرا محمود احمدینژاد در اقدامی کم سابقه به رئیس دولت مستقر هجمه برد. واقعیت این است که احمدینژاد شخصی نیست که به سادگی از قدرتکنارهگیری کند.
از همان روزی که از پاستور خداحافظی کرد، در حال برنامهریزی برای بازگشت به عرصه قدرت بود. فعالیتهای احمدینژاد و دوستانش در ساختمان لادن حکایت از انجام فعالیتهای تبلیغاتی و انتخاباتی داشت. او از سال گذشته اقداماتی را در راستای سفر به استانها بهمنظور تبلیغات انتخاباتی انجام داد که درنهایت زمانی که با مقام معظم رهبری درباره ورود به عرصه انتخاب مشورت کرد همانطور که همه میدانند از حضور دراین عرصه منع شد. پس از این قضیه حضور شخص احمدینژاد در انتخابات منتفی شد، اما اقداماتی صورت گرفت که از جریان منتسب به او شخصی درصحنه حضورداشته باشد. شاید بهترین گزینه برای احمدینژاد این بود که بتواند از فردی مانند اسفند رحیم مشایی حمایت کند.
منتها با توجه به تجربه رد صلاحیت مشایی وعدم امکان تایید او بحث کاندیداتوری افراد همفکر آنها مثلحمیدرضا بقایی مطرح شد. بهنظر میرسد در شرایط کنونی کاندیدای این جریان بقایی است که البته باید دید که او تا چه میزان برای حضور در انتخابات شانس دارد تایید صلاحیت شود و از سوی دیگر تا چه حد اقبال عمومی خواهد داشت. احمدینژاد و همفکران او برداشت غلطی از پایگاه اجتماعی خود دارند و خیال میکنند که میتوانند با نگاههای سلبی که درگذشته به برخی شخصیتها و روندها در کشور داشتند به قدرت برسند. باید این نکته را مورد توجه قرارداد که طیف احمدینژاد اکنون کارنامه خاص و مشخصی را از خود برجای گذاشته و مردم با توجه به آن کارنامه در ارتباط با آنها تصمیم خواهندگرفت.
این طیف با توجه به عملکردش در فضای سیاسی کشور حرفی برای گفتن ندارد. اصلاحطلبان در هیچ مقطعی عملکرد احمدینژاد را قبول نداشتند و همیشه منتقد وی بودهاند و طیف احمدینژاد در میان اصولگرایان نیز جایگاهی ندارد. با توجه به مسائل پیشآمده و بیتدبیری آقای احمدینژاد در مدیریت کشور، حتی در اواخر دوران ریاست جمهوری او مشاهده میشد که خیلی از اصولگرایان به دنبال این بودند تا از مسائل و مشکلاتی که احمدینژاد برای کشور به بار آورده بود، مبرا شوند.
مدیریت آقای احمدینژاد بهگونهای بود که در اواخر دوران کاری خود صدای حامیان پروپا قرصش را هم درآورده بود. به همین دلیل است که دیگر احمدینژاد وزنهای در معادلات سیاسی کشور محسوب نمیشود. وی وهمفکرانش سعی میکنند که هم در عرصه سیاسی کشور حضور داشته باشند و هم وانمود کنند که پایگاه اجتماعی وسیع و مردمی دارند. دست این جریان برای جامعه رو شده و از اینرو جایگاهی در میان مردم نخواهند داشت. از سوی دیگر با توجه به ضرر و زیانی که آنها به کشور وارد کردند، جریانهای سیاسی هم دل خوشی نسبت به آنها ندارند. احمدینژاد همچنان سعی میکند خود را یک شخصیت منتقد نشان دهد، به انتقاد از آقای روحانی و عملکردش بپردازد و وضعیت کنونی را نامطلوب جلوه دهد.
آقای احمدینژاد فراموش کرده که بسیاری از مشکلاتی که در حال حاضر گریبانگیر کشور شده، دستپخت خود اوست و شاید سالها باید بگذرد که این مشکلات رفع شوند. حتما فراموشکرده کلیدی که آقای روحانی از آن بهعنوان نماد انتخاباتی استفاده کرد، برای حل مشکلات و گشودن قفلهایی بود که او بر اقتصاد، سیاست خارجی و سایر حوزههای کشور زد. سالها باید بگذرد تا آثار مصائبی که احمدینژاد بر سر کشور آورده زدوده شود. احمدینژاد و همفکرانش از یک ویژگی خاص برخوردارند که واژه تاخت وتاز سیاسی میتواند توصیفگر افکار، اندیشهها و عملکرد آنها باشد.