روزنامه اعتماد: بيش از يكصد سال قبل جنبشي كه در شمال ايتاليا تحت عنوان فاشيسم ظهور كرد توانست با محوريت كشورهاي آلمان و ايتاليا ضمن گسترش خود، جنگ مصيبتبار جهاني دوم را براي بشريت به ارمغان بياورد اما شكست اين دو كشور به همراه ژاپن در اين جنگ و اتخاذ سياستهاي محدودسازي آنها توسط دول پيروز و از طرفي رشد ليبراليسم و ظهور نظامهاي دموكراتيك در جهان اين ظن را تقويت كرد كه بشريت براي هميشه از بلايي به نام فاشيسم رهايي خواهد يافت.
اما وجود جريانات متعدد شبه فاشيستي در اروپا، بوكوحرام در آفريقا، طالبان و داعش در خاورميانه نگراني ظهور و بروز شكل ديگري از انديشه فاشيستي در افكار و اذهان عمومي را ايجاد كرده است در ديگر سوي؛ رشد جريانات ناسيوناليستي در انگلستان و جدايي آن از اتحاديه اروپا و شعارهاي انتخاباتي و اقدامات پس از انتخابات دونالد ترامپ در امريكا اين نگراني را تشديد كرده است و افكار عمومي اين سوال را مطرح ميكنند كه آيا امريكا و انگليس قرن ٢١ ممكن است مصيبت آلمان و ايتاليا قرن بيستم را براي بشريت به ارمغان بياورند. فاشيسم به عنوان يك ايدئولوژي سياسي در شاخه راست يا چپ افراطي به دنبال احياي يك ملت، نژاد، آيين و رسيدن به يك هدف غايي است كه در اين راه يك فرد كه داراي تمايلات ديكتاتوري است با تشكيل حزب واحد، بسيج مردم و برهم زدن دموكراسي، قدرت را در دست گرفته و دنبال ترويج يك كيش است و از هر ابزاري براي ماندن در قدرت استفاده ميكند.
همچنين وجود بحران در يك كشور و عدم توانايي دولت در حل آن و پاسخگو نبودن به مردم و از طرفي ناتواني گروههاي داخلي در عدم تفاهم با يكديگر درراستاي حل بحران زمينه رشد پوپوليسم را فراهم ميآورد كه پوپوليسم ميتواند بيشتر زمينه ظهور فاشيسم را رقم بزند.
خصوصيات يك رهبر قدرتطلب كه ميخواهد مهم باشد، اقدامات ضد زن و مهاجرين، ضديت با آيينهاي ديگر، تاكيد بر وجود بحران در امريكا بهواسطه ضعف دولتهاي گذشته، عدم توافق با ساير گروهها حتي ايجاد تضاد در درون حزب جمهوريخواه همگي بيانگر آن است كه دونالد ترامپ گرايشات فاشيستي را درون خود دارد، از طرفي نداشتن يك حزب فراگير و منسجم، اتخاذ سياست انزواگرايي، وجود رسانههاي پر قدرت جهاني، آگاهي افكار عمومي و... از عواملي هستند كه اجازه عملياتي شدن گرايشات فاشيستي ترامپ را نخواهند داد.
البته آنچه مهم به نظر ميرسد آن است كه موضوع به اين سادگي كه مينماياند، نيست كه دولتهاي دموكرات، افكار عمومي، رسانههاي جمعي و... مانع ظهور نوعي ديگر از فاشيسم شوند؛ به نظر ميرسد موضوع بالعكس است يعني اگر فاشيسم ظهور مجددي داشته باشد از بطن دموكراسي يعني انتخابات، رسانهها و فريب افكار عمومي خواهد بود. پديدهاي كه ((آلن بديو)) فيلسوف معاصر فرانسوي آن را «فاشيسم دموكراتيك» مينامد. بنابر اين اگر جهان امروز نگران ظهور فاشيسم دموكراتيك است كه بايد باشد، لازم است كه زمينههاي ظهور آن مانند فقر، بيكاري، تبعيض، نژادپرستي، پاسخگو نبودن دولتها، ضعف دولتهاي مركزي، عدم تفاهم گروههاي داخلي، ميدانداري شخصيتهاي پوپوليست و... ... در همه كشورها از بين برود.