روزنامه جوان: روي كار آمدن ترامپ در امريكا يادآور سخنان حماسي حضرت امام خميني(ره) درباره فروپاشي نظامهاي سلطهگر از جمله امريكاست. آن عزيز سفر كرده ميفرمودند: «ما به يارى خدا تا نابودى كامل دشمنان اسلام و ملتهاى مستضعف جهان در برابر آنان و بهخصوص در مقابل امريكاى جهانخوار ايستادگى خواهيم كرد... امريكاى جهانخوار بايد بداند كه ملت عزيز و خمينى تا نابودى كامل منافعش او را راحت نخواهند گذاشت و تا قطع هر دو دست آن، به مبارزه خدايى خود ادامه خواهند داد.»، «من با اطمينان ميگويم ؛ اسلام عزيز ابرقدرتها را به خاك مذلت مينشاند.» و امروز جهان نظارهگر فروپاشي نظام مهندسي شده سلطه و اضمحلال اقتدار و هژموني امريكايي در سطح جهان و منطقه و انتقال كانون قدرت از غرب به شرق و حوزه اقيانوس آرام است.
امپراتوري رسانهاي در امريكا و اصحاب سياست و دستگاههاي مسئول بهويژه دستگاه اطلاعاتي امريكا SDH در حال مخابره يك پيام واحد به جهان بوده و در يك اقدام هماهنگ اصرار دارند به همه دنيا چنين القا كنند كه انتخاب ترامپ حاصل استقبال مردم از سخنان پوپوليستي وي از يكسو و مداخلات اطلاعاتي و غيراطلاعاتي برخي كشورها از جمله روسيه از سوي ديگر بوده است.
همچنين آنچه بر پيچيدگي اين معما ميافزايد انتقادهاي همهجانبه سناتورها و نمايندگان جمهوريخواه (همحزبيهاي ترامپ) از يكسو و برپايي تظاهرات ميليوني عليه وي در تمامي ايالتهاي امريكا از سوي ديگر است. امروز موج ترامپ هراسي و معرفي كردن وي بهعنوان يك موجود نامتعادل و قانونگريز و نترس، ناخودآگاه روي كارآمدن هيتلر و اجراي سناريوي هدايت شده يهودكشي و هولوكاست را در اذهان تداعي ميكند. امروز بخشي از تفسير تاريخ دوران هيتلر معطوف به برنامه ريزي قبلي براي استقرار يهوديان در فلسطين و ايجاد دولت جعلي صهيونيستي است.
و اما واقعيت چيز ديگري است. حدود شش ماه قبل از انتخابات رياست جمهوري امريكا، در برنامه «عصر» كه از سيماي جمهوري اسلامي ايران پخش ميشود، يكي از استادان مشهور امريكايي اعلام كرد: «آقاي ترامپ از دو سال پيش توسط سياستمداران پنهان در امريكا به عنوان رئيسجمهور بعدي امريكا انتخاب شده است.» اين استاد امريكايي فساد و بحرانهاي اجتماعي، اقتصادي، امنيتي و... و اوضاع آشفته داخلي امريكا از يكسو و از بين رفتن هژموني امريكايي در سطح جهان را علت اين انتخاب معرفي ميكرد. چرا؟ چون كمتر از هشت سال پيش، غرب بهويژه امريكا با بزرگترين سونامي اقتصادي پس از جنگ جهاني اول مواجه شده و بسياري از كارتلها، تراستها، شركتهاي بزرگ، بانكها و... با بحران شديد مالي مواجه شده و در آستانه ورشكستگي مطلق قرار گرفتند و امواج سهمگين اين سونامي اقتصادي، غرب و بهويژه امريكا را در آستانه فروپاشي و اضمحلال نظام سياسي قرار داده و اولين رگههاي بحران واگرايي در ايالات متحده امريكا نمايان شد. اولين آثار آن سونامي بزرگ در قلب امريكا در قالب جنبش وال استريت شكل گرفته و ۹۹ درصديها خيابان وال استريت را به اشغال خود درآورده و پيام روشن خود را در باره فساد ليبرال سرمايهداري غربي و نظام فاسد اقتصادي امريكايي به جهانيان مخابره كردند. از طرف ديگر آثار اين سونامي بزرگ اقتصادي در سطح جهان پيدايش قدرتهاي اقتصادي و در صدر آنان اقتصاد چين و اضمحلال هژموني امريكايي بود.
ارزيابي واقعبينانه از دوران هشت ساله اوباما نشان ميدهد كه اگر چه در داخل امريكا وي موفق به مهار بحران اقتصادي و آرامسازي محيط داخلي شد اما در تغيير محيط بينالملل به نفع امريكا و بازگشت به هژموني امريكايي توفيقي نداشته و بهويژه در منطقه غرب آسيا وضعيت با سرعتي باورنكردني عليه امريكا و رژيم صهيونيستي و به نفع جمهوري اسلامي ايران و انقلاب اسلامي در حال تغيير است تا جايي كه امروز با شكست برنامههاي خاورميانهاي غرب و پيروزي حلب تحت حمايت ايران، اين حقيقت تلخ فراروي سياستمداران بزرگ امريكايي است كه با توسعه عمق راهبردي ايران، هژموني امريكايي جاي خود را اندك اندك به هژموني انقلاب اسلامي داده است.
كاملاً قابل پيش بيني بود و قرائن و شواهد موجود نيز مؤيد اين حقيقت است كه پيدايش ترامپ به هيچ وجه تصادفي و حاصل موارد پيش گفته نبوده، بلكه بخشي از مهندسي سياستمداران و برنامهريزي قبلي براي برون رفت از بن بست موجود و غلبه بر مشكلات داخلي و خارجي امريكاست.
امروز آرامآرام اقتصاد و قدرت در حال انتقال به حوزه اقيانوس آرام است و افول اقتدار ابرقدرتي امريكا امري اجتناب ناپذير بوده و ظهور قدرتهاي اقتصادي در شرق مانند تابش مستقيم خورشيد بر يخهاي قطبي، ايالتهاي امريكا را منفصل نموده و روياي تشكيل «كاليفرنياي بزرگ» (كاليفرنيا، آريزونا، نيواورلئان، اورگن، لس آنجلس و...) به عنوان نهمين اقتصاد جهان در حال شكلگيري بوده و همچون كابوسي خواب سردمداران امريكا را آشفته ميكند. به نظر ميرسد كه بر اساس برنامه ريزي صورت پذيرفته قرار است آقاي ترامپ به عنوان چهرهاي غيرسياسي و قانون گريز عليه محيط پرفساد داخلي قيام كرده و اصطلاحاً قبل از آنكه مردم عليه فساد حاكم بر نظام ليبرال سرمايهداري قيام كنند، خود نظام عليه خودش انقلاب كند و به اين ترتيب با اعمال تغييرات هدايت شده در حوزههاي امنيتي، اقتصادي، اطلاعاتي و... مانع از تجزيه زودرس امريكا شده و با رفرمهاي مهندسي شده آب رفته را به جوي باز گردانند. اگر چه ظاهر تحرك ترامپ و پرچمي را كه برافراشته مبارزه عليه فساد است اما در باطن، موضوع و مأموريت اصلي وي پيشگيري از افول نظام سرمايهداري و جلوگيري از فروپاشي امريكاست.
از آنجا كه بازگشت امريكا به دوران اقتدار سرمايهداري در جهان موكول به حذف يا تعديل رقباي خارجي است، مأموريت داخلي ترامپ بدون نگاه بيروني ابتر و حداكثر در حد شعار باقيمانده و تحقق آن موكول و مشروط به حذف چين و برخي ديگر از رقبا از صحنه اقتصاد است و حذف چين نيز مشروط به نزديك شدن روسيه به امريكا است. بر اين اساس امپراتوري رسانهاي امريكا در راستاي تبيين و بزرگنمايي علايق و وجوه مشترك بين ترامپ و پوتين برآمده و در صددند تا به پوتين القا كنند كه وجود ترامپ در امريكا يك فرصت استثنايي و طلايي براي روسيه بوده و در سايه اتحاد با ترامپ خواهد توانست به دوران طلايي دوقطبي قبل از جنگ سرد بازگشت نمايد. چنانچه امريكا موفق به ذوب كردن يخهاي رابطه با روسيه و ايجاد همگرايي و اتحاد با روسيه شود، دور از انتظار نخواهد بود كه امريكاييها با يك تير چندين نشانه را هدفگيري نمايند.
به اين ترتيب امريكاييها با نزديك شدن به روسيه و انضمام اين قدرت مؤثر به «مثلث شوم عبري، عربي، غربي»، ضمن تضعيف اقتصاد چين و ساير رقباي اقتصادي خود، به بازسازي اقتصاد امريكا و بازگشت به جايگاه پيشين خود و حل مشكلات داخلي در قالب رفرم اقتصادي پرداخته و ضمن آرامسازي و مديريت بحرانهاي داخلي و پيشگيري از واگرايي، به موازات آن اتحاد مثلث «چين، روسيه، ايران» را متلاشي كرده و عملاً بر عمق راهبردي ايران تأثير مستقيم گذاشته و با منزوي ساختن ايران مجدداً به پيگيري برنامههاي مربوط به ايجاد خاورميانه جديد (خاورميانه بزرگ) بپردازند و ضمن ايجاد حاشيه امن براي رژيم صهيونيستي مانع از شكلگيري هژموني انقلاب اسلامي شوند. اما با اين اوصاف ميتوان گفت انتخاب ترامپ (چه با برنامه و چه بدون برنامه) اعتراف عملي هيئت حاكمه و برنامه ريزان پنهان امريكا به پايان اقتدار و هژموني امريكايي بوده و مسئولان جمهوري اسلامي با توجه به همين واقعيت انكار ناپذير ميتوانند به اوضاع جاري امريكا نگاهي مبتني بر فرصت داشته باشند.
توجه به اين مهم نيز ضروري است كه اوضاع جاري امريكا لااقل در كوتاه مدت كاملاً به نفع جمهوري اسلامي ايران بوده و مسئولان و دولتمردان ميتوانند با تغيير رويكرد موجود و پرهيز از سياست زدگي حزبي و بازگشت به سيره انقلابي امام خميني و بر اساس منويات حكيمانه رهبر معظم انقلاب اسلامي، از تهديدات شعاري غرب فرصتهاي طلايي خلق كرده و با برآورد، تعاطي و تقاطعگيري نقاط ضعف و قوت و تهديدات و فرصتها و پرهيز از برجاميزه كردن بي حاصل كشور و با تكيه بر ظرفيتهاي داخلي برنامه اقدام نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران را مبتني بر حفظ هويت انقلابي و تأسي از سيره و روش حضرت امام خميني (ره) تنظيم نمايند.