روزنامه وطن امروز: «غلظت ریزگردها در هوایی که مردم خوزستان استنشاق میکنند 66 برابر حد مجاز است» و «آبان 95، 412 نفر بر اثر آلودگی هوا جان خود را از دست دادهاند»؛ همین 2 گزاره کفایت میکند برای اینکه همه جا مشحون شود از هشتگ «فلانی باید استعفا بدهد»، «فلانی باید محاکمه شود» و «فلانی باید برود»، اصلا سادهترین کار هم همین است، در زد و خورد و کوبش رسانهای و در لشکرکشی مجازی نخستین چیزی که به ذهن میرسد همین است.
در هر دو حالت اضطراری بالا مدیران مربوط چمدان سفر را بستهاند و به مراکش و لهستان رفتهاند فلذا زمینه ذهنی نسبتا خوبی هم برای پذیرش این مساله میتوان در افکار عمومی متصور بود اما چرا جریان انقلابی و مومن کمتر دست به چنین کارهایی میزند؟
اندکی تامل بر آنچه در این چند وقت اتفاق افتاده است نشان میدهد پس از انتخابات سال 88 و خطای سنگین جریان لیبرال در عدم پذیرش دموکراسی و رأی مردم ساخت سیاست در کشور به گونهای شده است که ستیز جای خود را به رقابت داده و آنچه این وسط هیچ اهمیتی ندارد منافع ملی است. مسابقه و رقابت بر سر کارآمدی و ایجاد موازنه مثبت ملت- دولت، جای خود را به کورس ناکارآمدی و تلاش حداکثری برای استفاده از اشتباهات و کمکاریهای طرف مقابل ستیز و موازنه منفی گروههای سیاسی داده است؛ اتفاقا جریان لیبرال و تکنوکرات در این رقابت گوی سبقت را هم از همه ربوده است.
جریان و تفکری که حداقل 20 سال از 28 سال زمامداری پس از جنگ را در قبضه خود داشته است و بسیاری از بنیانهای مدیریتی را بنا گذاشته، بیرحمانه و بیشرمانه هیچ مسؤولیتی را نمیپذیرد و همه تلاشش این است که همچنان در رسانههای اینور آبی و آنوری آبی دوگانه وضع موجود و نقد وضع موجود را بسازد و رندانه و با شعبدهبازی باز هم بشود «نماد تغییر»، یعنی در عین حال که متهم است، در جایگاه شاکی بنشیند! مدیری 12 سال است مسؤول محیطزیست این مملکت است و به هیچکجا هم پاسخگو نیست و هر وقت محل سوال واقع میشود کلیات ابوالبقا میگوید، میگوید باید فرهنگسازی کنیم و... یا مدیری که سیواندی سال است در سطح بالا و در همه حوزهها مدیر بوده و سر آخر به جای پاسخگویی ملت را استهزا میکند یا مدیری که سالهاست بسیاری از پستها را اشغال کرده و سر آخر در کهنسالی سفارشش این است که «مدیر از خارج وارد کنیم»، مدیرانی که از فرط بیانگیزگی دوست دارند در دانشگاه باشند که هم اعصاب راحتتری داشته باشند و هم حقوق بیشتری بگیرند! مصیبت اینجاست که این کاست مدیریتی که سالهاست طبقه مدیران و الیگارشی دولتی را تشکیل میدهند و در همه دولتها هم هستند نهتنها به هیچ جا پاسخگو نیستند بلکه تمام تلاششان هم این است که همیشه نماد «تغییر وضع موجود» باشند.