در این بین بخش زیادی از کاربران به ضعفها و کاستیهای موجود در این زمینه اشاره کردند، برخی به کمبود امکانات آتشنشانی پرداختند، برخی از آمادهنبودن شهر تهران برای بحرانها نوشتند و گروه زیادی هم به شهروندانی انتقاد کردند که برای دیدن صحنه حادثه راهی خیابانها و کوچههای اطراف پلاسکو شدند، موضوعی که به بروز ازدحام و شلوغی بسیار زیاد آن مناطق منجر شد و رفتوآمد ماشینهای امداد و آتشنشانی را مختل کرده بود.
هر چه بود، دو روز گذشته بحث شماره یک و اصلی کاربران ایرانیزبان و حتی در پارهای مواقع خارجی موضوع پلاسکو و آتشسوزی و ریزش آن بود. در ادامه برخی از این واکنشها را که از کاربران معمولی و عادی تا برخی از مسئولان ابراز کردهاند، آوردهایم.
عليپور از کاربران ایرانی فیسبوک که خارج از کشور زندگی میکند، موضوع آتشسوزی پلاسکو و حوادث پس از آن و همچنین تجمعاتی که در ادامه در مناطق اطراف به وقوع پیوست را اینگونه تحلیل کرد و نوشت: «وقتی با پیام یک دوست فیسبوکی در تهران از خواب بیدار شدم، محتوای پیام درخصوص اعتراضهایی بود که از دیروز به طور گسترده در شبکههای اجتماعی درخصوص تجمع مردم در نزدیکی محل فاجعه پلاسکو بیان میشود. از جمله خود من که دو، سه بار نسبت به تجمع مردم اعتراض کردم، اما برخیها پا را فراتر نهاده و شروع به توهینهای بسیار به این جمع از مردم میکردند. درحالیکه پیام این دوست، خاطرنشان میکرد که بسیاری از آن افراد نه مردم تماشاچی سزاوار سرزنش، که مغازهداران و افرادی بودند که در پلاسکو کار میکردند و ناباورانه در حال تماشای ویرانی زندگی بودند. جمعی دیگر خانوادههای نگران آتشنشانان بودند که در عکس و فیلمها هم حضور این افراد را میبینیم، مثل همه ما خبردار شدند ساختمان ویران شده و عده زیادی از آتشنشانان زیر آوار ماندهاند، همه ما ناراحت شدیم، اما باور کنیم نه به اندازه خانواده آنها. به یاد بیاوریم که در آن منطقه مجتمعهای بزرگ تجاری دیگری مثل چهارسو، علاءالدین و... هم هست و تصاویری که همواره از این منطقه شهر منتشر میشود، در روزهای عادی هم مملو از جمعیت است. پیام این دوست برای من یادآور یک نکته بود؛ با عجله قضاوت نکنیم، در قضاوت افراط نکنیم».
کاربری دیگر از اهالی فیسبوک نیز موضوع را از این زاویه دید: «در مورد داستان غمانگیز ساختمان پلاسکو در این فیسبوک خواندهام. هدف خیلی از نویسندگان این است که خودشان را از جمع «ایرانی» جدا کنند و روشنفکری و دانايیشان را نشان بدهند یا از مدیر و مدیریت «ایرانی» برائت بجویند و بگویند تا چه اندازه مخالفت سیاسی دارند. در این میان خبری از یک خواسته بحق نیست: اتحادیه صنف آتشنشانها. وقتی سازمان آتشنشانی بعد از ٣٠ اخطار که به آن مفتخر است، حریف بخش خصوصی و شهرداری نمیشود، چرا نباید تشکیلات مستقلی برای حفاظت از ایمنی آتشنشانها وجود داشته باشد؟ تشکیلاتی خودگردان که نفعش به همه میرسد و هدفش بالابردن ایمنی همه بهخصوص آنهاست که توی دهن آتش میروند».
پیروز مجتهدزاده، مدرس دانشگاه و استاد جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک، هم در فیسبوک خود در مطلبی به موضوع پلاسکو اشاره کرد و نوشت: «دوستان و فرزندان عزیز - این روزها قلب هر ایرانی از بروز حوادثی مانند تصادف مرگبار قطار تبریز به مشهد و آتشگرفتن و فروریختن ساختمان پلاسکو در تهران عزادار است. ولی در اوج احساسات تحریکشده ملی متأسفانه توجه میشود که دستهایی اندر کار میشوند برای تبدیل این عزای ملی به بهانههای جدیدی در جهت ایجاد نفاق ملی و کشمکشهای داخلی یا خارجی جدید. حقیقتا جای تأسف دارد که چنین فاجعهای در کشور ما پیش از آنکه ما را به فکر یافتن علتالعلل برای چارهسازی ریشهای اینگونه نارسايیهای مدیریت شهری و کشوری وادارد، اجازه میدهیم بازار شایعه و جنجالهای ژورنالیستی کار را به جایی رساند که عدهای بر اساس این استدلال بسیار ضعیف گمانهزنیهای عجیب و غریبی را منتشر کنند. به گفته دیگر، باید دقت داشته باشیم که مشکلات اصلی زندگی شهروندی ما، در اینگونه برخوردهای فاجعهانگیز، آنقدر که ناشی از بیسروسامانیها و بیقانونیهای فرهنگ شهروندی خود ماست، ناشی از عوامل و محرکههای تخیلی سیاسی داخلی یا خارجی نیست! مشکل اساسی زندگی شهروندی ما ناشی از عدم حاکمیت قانون است».
یکی دیگر از کسانی که در فیسبوک خود به این موضوع پرداخت و نوشتهاش بازتاب زیادی داشت، کامبیز نوروزی، حقوقدان بود. او در مطلبی که تیتر «فاجعه پلاسکو و مسئولیت شهرداری تهران» را برایش برگزیده بود، اینطور نوشت: «با وقوع فاجعه پلاسکو، عوامل شهرداری تهران و رئیس شورای شهر تهران، برای اثبات عدم مسئولیت و تقصیر شهردار و شهرداری تهران مرتبا تبلیغ میکنند که شهرداری در چند سال اخیر، مثلا ١٤ بار به این ساختمان اخطار ایمنی داده است. فرضا که این ادعا درست باشد، اما مشکلی را از شهرداری تهران حل نمیکند. اخطاری که به حرکت عملی منتهی نشود، هیچ ارزشی ندارد و نمیتواند رافع مسئولیت شهرداری باشد، بلکه ناخواسته به معنای اقرار به مسئولیت شهرداری تهران در این فاجعه است. زیرا: یکم؛ این اخطارها به این معناست که شهرداری تهران به خطرات مهلک ناشی از عدم رعایت ضوابط ایمنی کاملا آگاهی داشته است ثانیا؛ این را هم حتما میدانسته یا باید میدانسته ابعاد و حجم ساختمان پلاسکو به میزانی بود که حوادث آن میتوانست به فاجعهاي شهری بدل شود که شد.
دوم؛ با همه اینها، شهرداری به دادن اخطارهای خشک و خالی بسنده کرده و هیچ اقدام عملی مؤثری برای استفاده از اختیارات خود (مثلا بند ١٤ ماده ٥٥ قانون شهرداری) برای اجرای ضوابط ایمنی در ساختمان پلاسکو و رفع خطر از آن به عمل نیاورده است که اگر کرده بود، فاجعه به اینجا نمیرسید که شاهد شهادت آتشنشانان شجاع و ازبینرفتن ساختمان و سوختن هزارو ٥٠٠ میلیارد تومان (حدود ٥٠٠ میلیون دلار) سرمایه این مملکت و بههمریختن بازار و مشکلات اقتصادی بیشمار برای کسبه این ساختمان باشیم.
سوم؛ کمترین کاری که شهرداری میتوانست به وسیله مأموران خود و رأسا به دلیل عدم ایمنی ساختمان پلاسکو انجام دهد، تعطیلی و جلوگیری از فعالیت آن بود که نکردند.
چهارم؛ حال اگر مدعی باشند اقدام عملی از سوی خود شهرداری به دلیل مشکلات ساکنان دشوار یا ناممکن بوده، درواقع به ناتوانی و ضعف خود در مدیریت شهر و پیشگیری از بروز فاجعه اذعان کردهاند.
خلاصه آنکه وقتی میگویند عدم ایمنی ساختمان پلاسکو را اخطار دادیم، یعنی از آنها کاملا آگاهی داشتند. وقتی آگاهی داشتند یعنی باید اقدام عملی برای پیشگیری میکردند، وقتی نکردهاند یعنی کوتاهی کرده و به وظایف خود عمل نکردهاند. این یعنی مسئولیت در بروز فاجعه و از نظر حقوقی یعنی تقصیر». کاربری دیگر از حاضران در فیسبوک هم درباره آتشنشانان با نوشتن مطلبی به کودکی خود و خاطراتش از پدرش که کارمند معدن بود، مطلبی به این شرح نوشت: «وقتی کوچک بودم، پدرم کارمند معدن زغالسنگ در البرز غربی بود، ما هم آنجا در کوهستان زندگی میکردیم، چون معدن جای دوری بود، بعضی از کارمندها که آمادگی بدنی خوبی داشتند را به دوره آتشنشانی فرستاده بودند تا بهعنوان آتشنشان ذخیره آمادگی داشته باشند. پدرم مدرک آتشنشانی را هم گرفته بود. گاهی تونلها ریزش میکرد یا منفجر میشدند، پدرم برای کمک میرفت. گاهی کار امدادرسانی چند روز طول میکشید. ما میترسیدیم پدرمان برنگردد. تمام مدت چشممان به در بود تا پدر برگردد. پدر میآمد انگار دنیا را به ما داده بودند، آنقدر سیاه و کثیف بود که نمیتوانستیم خودمان را در آغوشش بیندازیم، فقط سفیدی چشم و دندان پدر معلوم بود، اما پدر خسته و غمگین بود، چون جنازهای سوخته کارگران را از دل معدن درآورده و برای آنها عزادار بود. من از آن حس که پدرم برنگردد، وحشت داشتم. این حس را فراموش کرده بودم تا اتفاق ناگوار ساختمان پلاسکو مرا یاد آن بچههایی انداخت که منتظر پدرانشان بودند، اما پدرانشان برنگشتند».
به غیر از فیسبوک، فضای اینستاگرام هم تماموکمال پر بود از عکسها و متنهایی در ستایش آتشنشانانی که قهرمانانه دل به دریای آتش زدند و زیر آوار ساختمان پلاسکو محبوس شدند. همه کاربران این شبکه اجتماعی، از چهرههای شناختهشده اعم از ورزشکار، بازیگر و سیاستمدار تا کاربران معمولی دراینباره مطالبی را منتشر کردند. بعضی صرفا تسلیت گفتند و ابراز همدردی کردند، برخی یک گام دیگر هم برداشتند و مردم را به رعایت اخلاق و نرفتن به محل حادثه که منجر به ازدحام و شلوغی ميشود، توصیه کردند.
در شبکه اجتماعی توییتر هم به همین منوال وضعیت تماموکمال در تسخیر نوشتهها درباره پلاسکو و ابعاد آن بود. هر کاربری از منظر و دیدگاه خود دراینباره مطالبی را مینوشت، بسیاری به خبررسانی لحظهبهلحظه پرداخته بودند و برخی دیگر در حال گوشزدکردن نقاط ضعف و کاستیها بودند، برخی بر سیاسینکردن فضا تأکید داشتند. حتی این موضوع پر از غم هم البته به سوژهای برای بحث و جدلهای دوگانه و مخالفت و موافقتهای پرآبوتاب و گاهی پر از خشم و کینه بدل شده بود. افراد زیادی دراینباره توییتهایی نوشتند و رقیب را مینواختند؛ موضوعی که البته با انتقاد گروهی دیگر از کاربران نیز مواجه شده بود.
حساب کاربری منسوب به احمد توکلی، سیاستمدار و نماینده سابق مجلس، در روز فروریختن پلاسکو توییتی با این مضمون منتشر کرد: «در حالیکه همه از حادثه پلاسکو متأثرند و درعینحال به قهرمانی آتشنشانان میبالند، برخی مردهخور سیاسی پی بهرهبرداری پای صندوق رأی هستند».
مشخص نیست این توییت توکلی طعنه و اشاره به کدام شخص یا جریان سیاسی است، اما هرچه بود این توییت واکنشهای زیادی را به دنبال داشت.
شهیندخت مولاوردی، معاون رئیسجمهور در امور خانواده و زنان، هم درباره موضوع پلاسکو در توییتی سراسر انتقادی نوشت: «دیروز که پلاسکو فروریخت، هیمنه مدیریت شهری، مدیریت بحران، قانونمداری و فرهنگ رفتاری مردم در رویارویی با بحران به چالش کشیده شد».
یکی از کاربران توییتر به نام صادق زنگنه هم به حضور جمعیت زیادی که در محل حادثه گرد آمده بودند، انتقاد کرد و نوشت: «طرف به BBC میگه: «من از ساعت ٥/١٢ در محل حاضرم. متأسفانه مردم اینجا رو خلوت نمیکنن» مرد حسابی تو خودت ٥/٤ساعت چی میخواستی اونجا؟».
یکی دیگر از کاربران هم نقد خود به همین جمعیت را با طعنه به این شکل توییت کرد: «احتمالا همون کسانی که تو محوطه #پلاسکو جمع شدن، همون کسانی هستن که تو تلگرام «ژاپن چطور ژاپن شد» و اینطور پستها رو به همهجا فوروارد میکنن!». حسین دهباشی هم موضوع را از زاویهای دیگر دید و اینطور توییتی منتشر کرد: «حالا چقدر چک برگشت میخورد؟ چند نفر ورشکست و سرشکسته میشوند؟ شب عیدی چندتایشان میافتند زندان؟ ستاد بحران حواسش به اینها هم هست؟».