«همه میگویند این پزشک خوب است و آن یکی بد! اما باید توجه کرد همین نحوه نگرش ما نسبت به پزشک و پزشکی باعث می شود نتوانیم به یک پزشک اعتماد کرده و همین عدم اعتماد باعث می شود نتیجه درمان هم چندان مطلوب نباشد، زیرا یکی از شروط اصلی درمان اعتماد متقابل بین پزشک و بیمار است.»
روزنامه آرمان: «همه میگویند این پزشک خوب است و آن یکی بد! اما باید توجه کرد همین نحوه نگرش ما نسبت به پزشک و پزشکی باعث می شود نتوانیم به یک پزشک اعتماد کرده و همین عدم اعتماد باعث می شود نتیجه درمان هم چندان مطلوب نباشد، زیرا یکی از شروط اصلی درمان اعتماد متقابل بین پزشک و بیمار است.» ما آدم ها عادت داریم برای دردهای جسمانی و حتی غیر جسمانی خود قبل از هر گزینه دیگری ناخودآگاه یاد پزشک بیفتیم، تا جایی که حتی اگر عارضه ای برای دیگران هم ایجاد شود باز اولین و محتملترین گزینه برایمان همان مراجعه به طبیب یا پزشک است. پزشکان ایرانی از دیرباز در سطح دنیا زبانزد بوده اند و این روزها هم تعداد پزشکانی که از ایران برای کار به کشورهای دیگر دنیا می روند بیشتر از میانگین جهانی است. با وجود این، به تازگی هجمه ای علیه پزشکان شکل گرفته که چندان منصفانه نیست.
اول شهریور بهانه ای شد تا پس از کشمکش های فراوان گروهی از مردم با جامعه پزشکی، قدری هم پای درد و دل این قشر بنشینیم. این اواخر تیتر صفحه اول رسانه ها، خطاها و قصورات پزشکی و در عوض دریافتی بالای این جامعه زحمتکش بود. سالروز تولد ابوعلی سینا، روز پزشک نامگذاری شده است. شاید امسال به وجود این روز بیش از سال های گذشته نیاز است، چرا که اتفاقات اخیر ذره بین جامعه را روی کوتاهیهای این قشر قرار داده و به گونه ای چشم گروهی از مردم را بر تلاش پزشکان بسته است. به بهانه این روز پای صحبت برخی از اعضای این جامعه نشستیم؛ آنهایی که شریک دردهای ما هستند.
با هر کسی شوخی کنید غیر از پزشک!
از این همه هجمه و توهین و حتی تهدیدی که این روزها علیه پزشکان میبیند و میشنود قلبش درد گرفته و به گفته همسرش چند وقتی است با پیگیری اخبار مربوط به پزشکان مصرف قرص های زیر زبانی اش را از سر گرفته است. متخصص ارولوژی کودکان است ولی به دلیل کهولت سن چند سالی است که دیگر در مطب را بسته و در منزل ساکن شده است. هر چند وقت یک بار اگر دوستی، آشنایی یا کودکش مشکلی پیدا کند او را در خانه و به صورت سرپایی ویزیت میکند، ولی به جای این از صبح تا شب یا اخبار نگاه می کند یا روزنامه میخواند. دکتر مفیدیان از هجمه و توهین هایی که به پزشکان می شود بسیار مکدر است و در این باره می گوید: این اتفاق تازه دارد می افتد. تقریبا پنج سال است که پزشکان زیر ذرهبین مردم ایران قرار گرفته اند، در حالی که پزشکان ایرانی با پزشکان کشورهای دیگر فرقی ندارند و دروس همه ما مشترک است. علاوه بر این، پزشکان ایرانی بر اساس آمارهای موجود کماشتباهترین پزشکان هستند، در حالی که در کشوری مانند آمریکا مرگ افراد در اثر اشتباهات پزشکی امری رایج است. او میافزاید: نمی خواهم بگویم پزشکان اشتباه ندارند یا نباید از آنها سوال پرسیده شود، ولی کاش همه بدانند پزشکان خیلی کمتر از همه افرادی که با انسان ها معامله می کنند به جیب آنها فکر میکنند. هرچند انگیزه های مادی هم نمی تواند بی تاثیر باشد، اما پزشک نمی تواند نسبت به جان بیمارش بیاعتنا باشد و اگر اشتباهی هم از او سر بزند نمی توان گفت تعمدی در آن وجود داشته است. مفیدیان ادامه می دهد: وقتی عنوان شد برای نشاط جامعه از جامعه پزشکی مایه نگذارید و با هر کسی شوخی کنید غیر از پزشک! برای چنین روزهایی بود. وقتی کسی به پزشک اعتماد نداشته باشد چطور می تواند به دستورات او عمل کند و همین بیاعتمادی باعث می شود فرایند درمان هم کند شده یا به تاخیر بیفتد. این پزشک متخصص شوخی با حرفه پزشکی را شوخی با سلامت جامعه می داند و می گوید: همه میگویند این پزشک خوب است و آن یکی بد! اما باید توجه کرد همین نحوه نگرش ما نسبت به پزشک و پزشکی باعث می شود نتوانیم به یک پزشک اعتماد کرده و همین عدم اعتماد باعث می شود نتیجه درمان هم چندان مطلوب نباشد، زیرا یکی از شروط اصلی درمان، اعتماد متقابل بین پزشک و بیمار است.
شیفت شب بیمارستان یعنی کار در جهنم!
پزشک شیفت شب است. از آن پزشکانی که بیماران برایش از جان و برادر عزیزتر هستند. او آنقدر احساساتی و انسانی فکر می کند که بعد از اتمام هر بار طبابت و رفتن هر بیمار، فکرش روزها و ساعتها درگیر او شده و قلبش برای او میتپد. سال ۸۰ فارغ التحصیل شده، رتبه ۵۶ کنکور سراسری بوده و در دانشگاه شهید بهشتی در رشته پزشکی تحصیل کرده، اما به دلیل سهمیه بندی هایی که در آزمون تخصص شاخه های مختلف پزشکی وجود دارد با وجود تلاشهای زیاد نتوانسته تخصص بگیرد و با همان عنوان پزشک عمومی مشغول به کار است. مهدیه راهپیما در مورد شغلش میگوید: من هم بعد از اینکه نتوانستم در تخصص مورد علاقه ام موفق شوم قید گرفتن آن را زدم و سعی کردم با کار کردن به یک پزشک با تجربه تبدیل شوم. او می افزاید: شاید برخی بگویند اگر خیلی نگران همنوعانت بودی باید میرفتی و در فلان روستا یا شهرستان دورافتاده که هیچ پزشکی در آن وجود ندارد طبابت می کردی، اما خود پزشکان می دانند کار در بخش اورژانس بیمارستان آن هم بیمارستانی دولتی مانند لقمان از کار در یک شهرستان یا روستا به مراتب سخت تر است. این پزشک عمومی در مورد سختی های شغلش میگوید: شیفت شب بیمارستان یعنی کار در جهنم! بیمارستان لقمان تهران بیمارستانی است که اکثر تصادفیها و بهویژه موارد خودکشی را در ساعت های تعطیلی سایر بیمارستان ها به آنجا می آورند و این باعث شده ما هر شب که شیفت هستیم بالای پنج تا ۱۰ مورد تصادفی و موارد حاد مانند خودکشی و سوانح ناراحت کننده ای که قلب هر انسانی را به درد می آورد مشاهده کنیم و خب هر کسی می داند سر و کار داشتن با مجموع این صحنههای ناراحتکننده چه تاثیری بر روحیه و امید به زندگی فرد باقی میگذارد. او درباره برخی از این تجربه های نا خوشایند می گوید: برای مثال خیلی وقت ها شاهد فرزندان ناسپاسی هستیم که پدر و مادر پیر خود را بعد از تحویل به بیمارستان رها می کنند و می روند تا مجبور نباشند هزینههای درمان آنها را بدهند و از مشاهده افرادی که عمری فرزند خود را بزرگ کرده اند تا عصای دستشان باشد، اما در روز پیری تنهایشان می گذارد سخت دلگیر می شوم. راهپیما می افزاید: علاوه بر این در سالهای اخیر تعداد بچه هایی که در اثر سهلانگاری پدر یا مادر دچار سانحه میشوند بیشتر شده، کودکانی که در اثر یک اشتباه مادر و لحظه ای غفلت همه جایشان با آب جوش سوخته یا از جایی سقوط کرده اند که دیدن کودکان در این وضعیت واقعا ناراحتکننده است. این پزشک عمومی میگوید: من سه روز در هفته شب ها شیفتم و شب تا صبح با چنین صحنههایی روبهرو هستم، تا جایی که وقتی صبحها به خانه میروم تا استراحت کنم خواب همین صحنهها را می بینم.
اگر تخصص نداشته باشید!
شاید اگر عنوان شود یک معلم یا یک کارمند دنبال شغل دوم رفته تا بعد از فراغت از کار با شغلی دیگر مخارج زندگی خود را تامین کند چندان جای تعجب نباشد، اما اینکه پزشکی علاوه بر شغل طبابت شغل دومی داشته باشد شاید کمی عجیب به نظر برسد. با وجود صحبت هایی که در مورد دریافتی نامتعارف و زیاد برخی پزشکان وجود دارد بسیاری از آنها حقوقی به اندازه یک کارمند معمولی دریافت می کنند. حقوقی که به زحمت می تواند جوابگوی همه مخارج زندگی آنها باشد و به همین دلیل برخی از پزشکان حتی به سراغ شغل دوم می روند. رهام ایلخانی پور میگوید: از زمانی که دوره انترنی را می گذراندم از دوستان شنیده بودم که درآمد پزشک عمومی فرق چندانی با یک کارمند معمولی ندارد و این چیزهایی که در مورد درآمد نجومی پزشکان عنوان می شود تنها به پزشکان متخصص مربوط می شود و آن هم فقط برخی از آنها. به همین دلیل از همان دوران در یک شرکت دارویی و آرایشی بهداشتی به عنوان ویزیتور و بازاریاب مشغول به کار شدم و چون پزشک بودم بیشتر از بقیه در کارم توانستم موفق باشم. این پزشک عمومی ادامه می دهد: با وجود این، بعد از فارغ التحصیلی هم با اینکه مطبم متعلق به خودم بود و آن را اجاره نکرده بودم نتوانستم درآمد چندان جالب و مناسبی داشته باشم و بنابراین شغل ویزیتوری را که در آن حرفه ای شده و به نوعی مدیر فروش شرکت محسوب می شدم ادامه دادم، زیرا شاید باورتان نشود، اما درآمد یک پزشک عمومی از یک ویزیتور کمتر است! ایلخانی پور حرفه طبابت را در ایران و سایر نقاط دنیا حرفه ای کم درآمد می داند و می گوید: حتی اگر از بهترین دانشگاه و با بالاترین مدرک هم فارغ التحصیل شوید اگر تخصص نداشته باشید درآمدتان کف حقوق جامعه است.