سرویس اجتماعی «فردا»: از عصر تا حالا، گروه حسابی شلوغه! یکی از بچهها فردا مهمون داره و هر کدوم از اعضای گروه سعی میکنن بهش بگن چه جوری غذا درست کنه، چی بپزه و چی بپوشه. دوستان دوران راهنماییام هستند که سه هفته است با هم یک گروه را تشکیل دادیم. روزای اول فقط داشتیم خودمون رو معرفی میکردیم. هنوز بعضیها همدیگه رو خیلی خوب به یاد نداشتن. احتمالا همه مثل من حتی وقتی ابراز آشنایی میکردند، یک تصویر دور و کمرنگ در ذهنشان بود.
بعد از معرفی و شناسایی نصف و نیمه نوبت به توضیح این سالهای بیخبری رسید. یکی پدرش رو از دست داده، یکی متارکه کرده، یکی دکترا گرفته، یکی مدیرعامل شده و خلاصه چند روز سرگرم حرفهای اینچنینی بودیم. چند روز قبل هم که بازار فرستادن عکسهای عروسی و بچهها داغداغ بود. اونایی رو که یادم بود، وقتی تو لباس عروس میدیدم، یه حس خاصی داشتم. انگار از پشت نیمکتهای مدرسه یهو صحنه عوض شده و اونا شدن خانومهایی تمامعیار. چند روز اینقدر ذوقزده دوستان تازه پیدا شدهام بودم که همش حرفشونرو میزدم تا اینکه کار به بحثهای سیاسی و اجتماعی هم کشید.
امروز هم کل اعضای گروه که حدود 25 نفر هستیم از یک طرف بر سر یک تفکر سیاسی بحث میکردیم و از یک طرف همین قضیه مهمانی یکی از بچهها و دستور آشپزی دادن به اوبود.
اینقدر بحثها گرم بود که اگر یک ربع از وایبر خارج میشدم، روال بحث از دستم خارج میشد. کل روز رو در کنار این گپهای دوستانه، غذا درست کردم، خانه را مرتب کردم، به فرزندانم رسیدگی کردم اما واقعا چیز زیادی از نحوه انجام کارهایم به خاطر ندارم.
حتی سر میز شام دلدل میکردم که زودتر شام خانواده تموم شه تا من بتونم به بقیه بحثم ادامه بدم. ساعت 9 بود که یادم اومد امروز به پدر و مادرم زنگ نزدم. دیروز کمی پدرم ناخوش بود. تماس گرفتم و فهمیدم مادرم او را به دکتر برده و من حتی فراموش کردم احوالش را بپرسم.
یه نگاه به خونه انداختم. خیلی سر و وضع نامرتبی داشت. امروز اصلا فرصت نکردم با همسرم تماس بگیرم و حالش رو بپرسم. بچهها هم که به حال خودشون بودند. جلوی تلویزیون و مشغول بازی. تنها کاری که انجام دادم درست کردن غذا بود. چقدر کار عقبافتاده دارم.
****
تکنولوژی قرار است با آمدنش زندگی ما را راحتتر و زیباتر کند. اگر بخواهیم منصفانه حرف بزنیم، در بسیاری از مواقع چنین کاری را هم انجام داده است. همین وایبر و مانند آن باعث ارتباطگیری خیلی بهتر ما با دوستانمان شده است. باعث شده اگر ما از دو نفر از دوستان قدیمی باخبر باشیم، هر کدام از آنها هم از دو نفر دیگر و همین طور این زنجیره ادامه پیدا کند و بتوانیم یک گروه از افراد خاطرهساز زندگیمان را تشکیل دهیم.
بسیار خوب است که میتوانیم از حال هم باخبر باشیم وخیلی ساده پیام زیبا یا متنی طنزگونه را برای عده زیادی از افراد بفرستیم، اما باید حواسمان به موضوعی به نام زمان باشد.پیش از این وقتی سر و کله تلفن در زندگیهایمان پیدا شد، گاهی زیادهروی در استفاده از این وسیله وقتمان را هدر میداد. بعد با زیاد شدن کانالها و ساعت پخش برنامه دوباره چیزی که این میان قربانی شد، زمانی برای با هم بودن و برای عمل به برنامههای زندگیمان بود.
پیامکبازی هم کم زمانمان را هدر نداد، اما این بار سارق زمان کمی قویتر عمل میکند. واقعا شرکت در بحثهای گروهی جذاب است و خیلی اوقات حرفهای خندهدار یا زیبایی میشنویم و تصمیم میگیریم برای چند نفر از دوستان بفرستیم. در بیشتر مواقع آنها هم لطفمان را بیجواب نمیگذارند و گاهی حرفها به درازا میکشد.
زندگی یک فرصت محدود است، بسیار محدود. روزگار جوانی، درس خواندن و ساختن آینده که روزهایی است که بسرعت مافوقصوت میگذرد. انجام کارهای مفید هم زندگی خودمان را پربارتر میکند و هم در روزهایی نهچندان دور، زمانی که چین و چروک صورتمان را فرا میگیرد و چیزی برایمان نمیماند جز سبک سنگین کردن گذشته و حسابکتاب موفقیتهای به دست آمده و موقعیتهای فنا شده، به دادمان میرسد.
روزگاری نگران حضور پررنگ تلویزیون در خانه بودم. یادم میآید میگفتم تلویزیون غریبهای است که مدام حرف میزند. در تمام جمعهای ما حضور دارد و خیلی از اوقات تربیت فرزندان ما را به دست میگیرد اما امروز نمیدانم برای این مهمانان تازهوارد به دنیای ارتباطاتمان چه نامی بگذارم.
خوبیهایشان کم نیست اگر بدانیم اولویت استفاده از آنها چگونه باید باشد. بدانیم چگونه حواسمان به حرفها و رفتارهایمان در این فضاهای جدید باشد و حتی از همین امکان هم برای بهبود زندگی واقعیمان کمک بگیریم. کسی که برنامه وایبر و لاین را طراحی کرده است از برنامه زندگی من و شما بیخبر بوده است.
او برای تجارت خود و طبق خواسته بازار که هر روز به دنبال راهی و وسیلهای جدید است، به بهترین شکل ممکن یک راه جذاب پیش روی مشتریانش قرار داده اما این ما هستیم که باید حواسمان به برنامه زندگیمان باشد.
بهترین راه برای مصون ماندن از غرق شدن در هر فضای جدیدی که ایجاد میشود، این است که ما برای آن فضا برنامهریزی کنیم و نگذاریم جذابیت فضای ایجاد شده از یادمان ببرد که چه برنامههایی برای خودمان داشتهایم و زمان خاصی را به استفاده از آن اختصاص دهیم.
لازم نیست هر روز در تمام گروههایی که عضو هستیم، پیام بفرستیم. نیازی نیست همیشه جواب هر پیامی را که برایمان میآید، بدهیم. از فواید آن استفاده کنیم و برای وقت و زندگیمان ارزش قائل باشیم.