وطن امروز: اخیرا کلیپی 5 دقیقهای در فضای مجازی دست به دست میشود که به رقم بازدید 4میلیون رسیده است؛ کلیپی تنها با این توضیح: «جامعترین، صادقانهترین، شجاعانهترین و در عین حال کوتاهترین گزارش عملکرد دولت آقای روحانی». وقتی روی آن کلیک میشود، سخنرانی انتقادی دانشجویی را نشان میدهد که در زمان کوتاه و چند دقیقهای خود، نقدهایش را از دولت با زبان ساده و عامهفهم بیان میکند.
نقدهایی در حوزههای اقتصادی، سیاسی و البته سیاست خارجه، از اقتصاد نابسامان و رکودی که در مرز بحران قرار دارد و با گفتارهای طنزگونه مانند تورم صفر یا رفتارهایی مانند سبدکالا وضعش که بهتر نشده بلکه در مرز بحران قرار دارد تا انتقاد از وام 25میلیونی برای صنعت خودرو! انتقاد از مسیر غلط در سیاست خارجه و گره زدن همه چیز به مذاکرات و از بین رفتن عزت ملی در حوادث گوناگون از جمله فرودگاه جده و فاجعه منا و کاهش 60 درصدی درآمد نفتی در پی توطئه غربی و... و گزارههای دیگری که در چند دقیقه تلاش میکند آنها را ادا کند و به گوش رئیسجمهور برساند. صحبتهایی که هر روز سرعت رد و بدل شدنش در فضای مجازی بیشتر میشود.
اما سوال اساسی در این پدیده آن است که چرا این کلیپ در این عمق وسیع و در همه محافل موافق و مخالف دولت، در همه گروههای سیاسی و غیرسیاسی، جوان و پیر دست به دست میشود. این اتفاق میتواند تقویتکننده این تحلیل باشد که همه این مردمی که این کلیپ را با همین توضیح کوتاه «جامعترین، صادقانهترین، شجاعانهترین و در عین حال کوتاهترین گزارش عملکرد دولت آقای روحانی» به اشتراک میگذارند در حقیقت حرف خود را از زبان این جوان منتقد میشنوند و از زبان او به دیگران نیز انتقال میدهند. مردم بدون اینکه با پیشداوری درباره این مساله بخواهند صحبت کنند، همه احکام ذهنی را تعلیق میکنند، این پدیده را در ذهنشان ذات میبخشند، بعد از آن وارد فضای بینالاذهانی میکنند که این آگاهی را با آگاهی دیگران به اشتراک بگذارند. اگر دیگران این فهم مشترک را با آنها داشتند آن موقع این را به عنوان یک واقعیت میپذیرند. در واقع جامعه در حال شکلدهی یک صورتبندی گفتمانی از دولت است و آن را در قالب این چند دقیقه خلاصه میکند.
«صورتبندیهای گفتمانی» اشاره به پیکرههای نظاممند عقاید و مفاهیمی دارند که آفریننده دانش ما نسبت به جهانند. هر چیز و هر فعالیتی برای معنادار شدن باید بخشی از گفتمانی خاص باشد. این بدان معنا نیست که هر چیزی باید گفتمانی یا زبانی باشد، بلکه [منظور این است که هر کنشی] برای قابل فهم بودن، باید بخشی از چارچوب معنایی وسیعتری به حساب آید. آنچه در نظریه گفتمان به آن رجوع بسیار میشود پسزمینه ذهن جامعه است، همه یک چیز را در پسزمینه ذهن خود و در ضمیر ناخودآگاه خود دارند اما دقیقا مختصات آن را نمیشناسند. گفتمانها برای شکلگیری، به زمینهها و بسترهای واقعی نیازمندند. در واقع همواره متناسب با شرایط واقعی اجتماعی، ذهنیت نسبتا عمومی و مشترکی وجود دارد اما این ذهنیت به صورت مجمل و پراکنده و با مقداری ناخودآگاهی در اذهان شکل گرفته است. لذا شما از طریق گفتمانی که عرضه میکنید، به آن فضاهای مبهم و مجمل، نظم و انسجام و خودآگاهی میدهید به طوری که به لحاظ اجتماعی، با طرح این گفتمان، افکار عمومی آن را دغدغه و صورت مطلوب خود میداند و این عبارت را بر زبان میآورد که «این همان چیزی است که ما میخواستیم».
به عنوان نمونه، سال 76 خاتمی آزادی و اصلاحات را در یک مجموعه گفتمانی عرضه کرد. در آن مقطع، مواجهه فضای اجتماعی با گفتمان آزادی این عبارت بود: این همانی است که ما میخواستیم. درباره آقای احمدینژاد نیز همین موضوع تکرار شد؛ به نحوی که با طرح شعار عدالت از سوی وی، بخش زیادی از جامعه به این باور رسیدند که این همان چیزی است که میخواستند. وقتی یک دولت روی کار میآید و یک فرد به عنوان رئیسجمهور توسط آرای مردم انتخاب میشود، یک گفتمان را با خود به همراه میآورد؛ مثلا گفتمان آزادی دوم خرداد یا گفتمان عدالت محمود احمدینژاد. همچنین گفتمانها دچار فروپاشی میشوند. زمانی گفتمانها دچار فروپاشی میشوند و از نظر اجتماعی غلبه خود را از دست میدهند که نمیتوانند به نیازهای جامعه خود پاسخ بدهند، چراکه گفتمانها در پاسخ به نیازها و مطالبات اجتماعی در جوامع بهوجود میآیند.
این فروپاشی نیز سنتزی است از درون همان جامعه که نسبت به دولت مستقر اتفاق میافتد و پسزمینه ذهن جامعه نسبت به دولت را نشانه میرود. آنچه میتوان درباره این کلیپ و تحلیل جامعهشناختی از آن ارائه کرد این است که جامعه در حال شکلدهی یک نظم گفتمانی در برابر دولت است که محصول مشترک این تفکر؛ گزارههایی است که در آن چند دقیقه میبیند و به همین دلیل تلاش میکند این فهم خود را از دولت با دیگران به اشتراک گذاشته و به یک مفاهمه جمعی در جامعه برسد که نتیجه این مفاهمه جمعی ناکارآمدی دولت و شعارهایش و عبور از آن خواهد بود.