امیر قلعهنوعی شکایت کرد و مستند «من ناصر حجازی هستم» توقیف شد. البته کسی امیر قلعهنوعی را نه در سینما حقیقت دید و نه در گروه هنر و تجربه. یعنی کسی ندید که امیرخان آمده باشد برای تماشای فیلم. اما کلاغها مثل سابق خبر بردند و امیرخان مثل سابق دستهای توطئه را دوباره علم دید و بعد هم مصمم شد پرونده ماجرا را «کلهم اجمعین» بپیچد بگذارد کنار. یعنی ٢ روز بیشتر نگذشته از اکران، مستند «من ناصر حجازی هستم» با شکایت شاکی خصوصی، امیر قلعهنوعی، توقیف شد.
از کارگردان فیلم خواستم بگوید چه شده یا چرا شده؟ اصلا از این زندگی پرفراز ناصر حجازی مگر چقدر از آن مربوط به قلعهنوعی است که به شکایت و شکایتکشی کشیده؟ یا اگر هم بوده در چه ابعادی بوده؟ طباطبایی به ما گفت: «در حال حاضر قاضی گفته باید فیلم را ببیند و حکم کند و فعلا جلوی اکران گرفته شده. حالا سوال من این است چرا بدون اینکه فیلمی را ببینند جلوی اکران آن را گرفتهاند؟ چون ما درحال از دست دادن اکران هستیم. سالنها را به فیلمی دیگر دادهاند. موضوع مهم بعدی این است که وقتی فیلمی درباره زندگی کسی ساخته میشود، باید کامل و درست بیان شود. من کاملا به این نکته واقف بودم.
نویسنده کار، خسرو نقیبی هم همینطور. همینطور تهیهکننده، امیر رفیعی. تمام توجه ما معطوف بود به اینکه هیچ موردی را بدون سند و مدرک بیان نکنیم. یعنی هر بحثی که در این فیلم پی گرفتیم، یا مابهازای تصویر داشت یا مصاحبهای که افراد در روزنامهها انجام داده بودند و اصلا برای همین هم شد که یکسال روی این کار زحمت کشیدیم و تلاش کردیم تا این اسناد و مدارک را پیدا کنیم و فیلم حتما مبتنی بر آنها باشد. یعنی شما اگر فیلم را ببینید حتی تصاویری از بازیهای سال ٥٢ و ٥٣ را هم در آن برای استناد کار لحاظ کردهایم. با این مقدمه باید توجه داشت که ما فیلم سینمایی نساختهایم. فیلم ما یک فیلم مستند است و از بیان حقایق ناچاریم؛ آن هم حقایقی که همه آنها مبتنی بر اسناد تصویری یا مکتوب است. بر این اساس ما نمیتوانیم بخشی از مستند را صرفا بهواسطه اینکه ممکن است کسی از آن دلخور شود، حذف کنیم. با این تفصیل، مشکل بعدی من این است. به فرض اگر مشکل توقیف این فیلم برطرف شود، دوباره من باید دو، سه هفته تبلیغ کنم و وقت بگذارم برای اطلاعرسانی تا بگویم که این فیلم از توقیف درآمده و مردم میتوانند برای دیدن آن بیایند. متاسفانه اینها لطماتی است که به کار وارد کردند و آن هم بدون اینکه کار را ببینند. الان بخش عمدهای از مخاطبان من از دست رفته. گروه هنر و تجربه که نمیتواند صبر کند تا من دوباره مخاطب جمع کنم!»
کجای مستند به قلعهنوعی برخورده؟
نیما طباطبایی همچنین اشاره کرد به ضرر و زیانی که معلوم نیست حتی بعد رفع توقیف فیلم، چه کسی قرار است آن را بپردازد؟ زیان از دست رفتن مخاطبی که برای تجمیع آن دوباره باید وقت گذاشت و از نو خبر داد. ماجرا البته وقتی جالبتر شد که از کارگردان فیلم خواستم تا درباره بخشهایی که به امیر قلعهنوعی مربوط شده، صحبت کند. پرسیدم اصلا مگر شما چه انتقادی از ایشان در این فیلم دارید که باعث شده تصمیم به شکایت و توقیف بگیرد؟
نیما طباطبایی گفت: «خب همه میدانیم که مرحوم حجازی با آقای قلعهنوعی کشمکشهایی داشتند. این کشمکشها در فیلم ما در چند مورد آمده است: اول جایی که راوی میگوید «تو (ناصر حجازی) میخواهی تیم پوست بیندازد و آن را جوان کنی. یکسری ستارههای قدیمی را بازنشسته میکنی و کنار میگذاری. امیر قلعهنوعی را هم میآوری بغل دست خودت مینشانی؛ یار آن روز، رقیب سالهای بعد.» بخش بعدی جایی است که راوی میگوید: «در استقلال اهوازی که دستیارت به سرمربیگری تیمملی میرسد.»
راوی از زبان ناصر حجازی میآورد که دنیای جالبی شده، دستیارم سرمربی تیمملی شد و من ماندم. که اینجا ما یک تصویر از امیر قلعهنوعی داریم براساس راشهای داخل رختکنی که باشگاه استقلال در اختیارمان قرار داده بود. ما از یکی از این راشها استفاده کردیم که امیر قلعهنوعی نشسته در رختکن و رو به دوربین میخندد. دومی این است. بعدی مربوط میشود به مصاحبههای آقای حجازی بعد از این مقطع که آقای قلعهنوعی رفت از ایشان شکایت کرد و اتفاقا شکایت را هم وارد دانستند اما درنهایت با میانجیگری منصور پورحیدری مشکل برطرف شد. خب ما جایی از فیلم که گفتیم «رقیب سالهای بعد»، دقیقا به خاطر همین مقطع بود که قرار بود برسیم به اینجا. اشاره دیگر ما در این فیلم، مصاحبه مرحوم حجازی با برنامه نود است. آقای حجازی کنار زمین ایستاده، روز بازی با پیکان. به ناصر حجازی اولتیماتوم دادهاند اگر این بازی را نبری، هیأتمدیره گفته برکنار میشوی. استقلال هم این بازی را ٣-٢ میبازد. قبل از این بازی خبرنگار میگوید، گفتهاند که این آخرین فرصت شماست برای حفظ سمت سرمربیگری. ناصر حجازی هم میگوید که به دوستان ٣سال فرصت دادید، از هفت، هشت جام، یک جام آوردند. به ما هم یکسال فرصت بدهید از ٢ جام، یکی بیاوریم. این هم یک جای دیگر از فیلم است که به شکل تلویحی به آقای قلعهنوعی ربط پیدا میکند. همه اینها هم براساس مصاحبهها و مطالبی است که در آن سالها عنوان شده و تصاویر و اسناد آن وجود دارد و ما از آن استفاده کردیم.»
وزارت ارشاد چهکاره است؟
ماجرای توقیف مستند «من ناصر حجازی هستم» وقتی تراژیکتر میشود که اصولا وقتی فیلمی از مجاری قانونی مجوز گرفته و بارها بازبینی شده، چرا باید توسط شکایت یک فرد توقیف شود؟ در اینباره آتیلا حجازی، فرزند زندهیاد ناصر حجازی در گفتوگو با آیسینما گفته: «من نمیدانم این آقا (قلعهنوعی) چگونه این همه نفوذ در دستگاههای دولتی و حکومتی دارد که قاضی بدون اینکه فیلم را ببیند، دستور توقیف آن را داده است؟ باید مشخص شود که قاضی بر چه اساسی و با چه سندی جلوی نمایش این مستند را گرفته است؟!
یعنی جناب قاضی تنها ٢ روز بعد از اکران، این مستند را دیده است؟ توقف نمایش این مستند نشان میدهد که وزارت ارشاد در این مملکت هیچکاره است! چگونه میشود پروانه نمایش فیلمی که وزارت ارشاد صادر کرده، به علت شکایت یک شخص باطل شود؟ اگر اینگونه است من هم فردا میتوانم بروم از این فیلم و آن فیلم شکایت کنم و قاضی بدون دیدن فیلمهای مورد نظر، نمایش آنها را متوقف کند؟!» با این حال نیما طباطبایی در مصاحبه با ما، ارایه این فیلم به قاضی را مثبت ارزیابی کرد و گفت: «به نظر من باز هم عیبی ندارد که این فیلم زیر دست یک قاضی رفته و ما هم به رأی قاضی امیدواریم. چون قطعا عدالت را مدنظر قرار خواهند داد و فیلم را بازبینی خواهند کرد و متوجه خواهند شد که واقعا این جنجالها بیهوده بوده و فیلم مشکلی ندارد.»
در همین رابطه علی موسوی از پیشکسوتهای استقلال به ایسنا گفت: «من یک ماه پیش دیدم که هجمهای درباره این فیلم ایجاد شده و یک جو عجیبی شکل گرفته ولی دوشنبه که فیلم را تماشا کردم، دیدم آن چیزی که میگفتند نبود و آن هجمهها خیلی مرتبط نبود. آن چیزی که من دیدم این بود که بیشتر بحثهای فیلم، مستند به روزنامههای قدیم بود و مانورها براساس آنها بود. من توهین مستقیمی به قلعهنوعی ندیدم که در این فیلم شده باشد. کلا فیلم براساس روزنامهها بود. مثلا یک جاهایی در مورد پورحیدری بود که چرا پشت ناصر حجازی در فلان مقطع درنیامده است. یا بحثی درباره برومند و زرینچه بود. کلا مبنای فیلم بر این اساس بود و من کلا توهین خاصی در آن ندیدم.»
امیرخان، همه میدانند!
تقریبا هیچ رسانهای توهین خاصی در این فیلم ندیده. آنچه در مستند «من ناصر حجازی هستم» شاهد آن هستیم همان چیزی است که سالها قبل با چشمان خودمان یا در تلویزیون دیدیم یا در مطبوعات خواندیم. امیر قلعهنوعی گویا میخواهد بخشی از تاریخ زندگی خودش را حذف کند. چون تقریبا کسی در میان طرفداران و تماشاچیان فوتبال وجود ندارد که مشکلات زندهیاد حجازی و قلعهنوعی را نداند. همه میدانیم که این دو روزگاری با هم مشکلاتی داشتند که از قضا جدی بود. شکایت آن روزهای قلعهنوعی از حجازی را چه کسی یادش رفته؟ شاید هم تو از خودت شکایت داری مرد! شاید از خودت شکایت کردهای آقای قلعهنوعی!