یادداشت دریافتی- دکتر سیدحسین فاضلی؛ به دلایلی زیست محیطی که هیچ وقت مسببان آن به طور قطعی مشخص نشد رویهم رفته خسارت میلیاردها تومان پول و سال ها از عمر به مردم خوزستان وارد شد ولی هیچ مسوول ذی ربطی حاضر به ارائه گزارشی کامل و جامعی از وضعیت و مسببان این همه نابودی و مخاطرات نشده است و گزارش های ارائه شده هم در حد فرضیات و پیشنهاداتی بوده اند که هیچ مقبولیت قطعی علمی برای متخصصین و دانشمندان و گاهی مقبولیت منطقی برای مردم عادی نداشته اند و حتی گاهی از بعضی از آنها به عنوان "لطیفه محبوب سال" یاد می شود.
به عنوان نمونه، برای خسارت جانی و مالی غیر قابل انکار مردم خوزستان در باران های سالانه اسیدی و مسمومی، هیچ مسبب قطعی نه اعلام و نه به محاکم قضائی معرفی شد یعنی بخشی از پرونده نابودی زندگی مردم خوزستان چند سالی در هاله ای از ابهام و تردید است.
در مقابل ترفند موفق و کارآمد که متاسفانه از آن به عنوان رسیدگی به پرونده نابودی مردم خوزستان استفاده می شود، ترفند "وعده بی عمل" است. ترفندی که اگر چه در زمان چالش، ترفند خوبی است ولی در طولانی مدت فقط بدبینی را به ارمغان می آورد. به عنوان مثال، "بسته حمایتی" وعده داده شده یا تخصیص میلیاردها تومان برای ریزگردها به چه سرنوشتی ختم شدند؟
پرونده بی ارزش شمرده شده نابودی مردم خوزستان از پرونده معروف مختلس نفتی(ب.ز) خیلی حجیم تر است و در این پرونده صفحاتی دردناکی به چشم می خورد مانند انواع بیمارهای مردم خوزستان(به عنوان نمونه بیماری سرطان بخاطر مخرب های زیست محیطی)، کاهش کیفیت و شوری آب و غیر شرب بودن و نابودی کشاورزی به دلیل غیر کارشانسی بودن پروژه های مخرب محیط زیست، فاجعه بحرانی آلودگی های هوا بخاطر دلایلی مانند تولید و درآمدزائی به هر قیمتی. آیا مسببان نابودی محیط زیست خوزستان دارای حصار محکمی در برابر رسیدگی قضائی هستند؟
به فاجعه باران های اسیدی و مسمومی سالانه خوزستان چه رسیدگی قضائی شده است و چه کسی به عنوان مقصر اعلام و محاکمه قضائی شد؟
ای کاش می شد بجای ترفند "پاس کاری"، واقعاً فکری به حل پرونده نابودی زندگی مردم خوزستان نمود.
ای کاش می شد بجای مانور دادن بر روی فرضیات و گزینه های پشنهادی نابودی زندگی مردم خوزستان، فکر ارائه معرفی مسببان نابودی زندگی مردم خوزستان شد.
ولی متاسفانه شاید علل احتمالی مانند قدرت پول، استفاده از نفوذ احزاب سیاسی و مدیریتی، ادامه تصاحب کرسی مدیریتی و اداری یا هر نوع دنبال کردن منافع شخصی یا سازمانی(بدون توجه به مصالح کشور) قدرت نفوذشان بیش تر از ارزش و فلسفه حیات مردم خوزستان باشد.
شاید دیگر دانستن علت مهم نباشد زیرا که زندگی مردم در حال نابودی است و هر روز بیش از دیروز پرونده نابودی زندگی مردم خوزستان حجیم تر می شود و اتفاق خاص و قبل توجه نیافتاده است و ظاهراً مردم باید بپذیرند که تشدید پدیده ریزگردها، باران های اسیدی و مسمومی، باران های خاکستری و هزاران بلای ساخته شده نوع اعلای ایرانی جزئی از فرهنگ زندگی آنها باشد و در سال های اخیر قوانین روشنی در زندگی آنها تعریف شده است مثلاً آب باید شور و شکلاتی باشد، هوا باید بعضی وقت ها ریزگرد داشته باشد، باید در پاییز باران های اسیدی یا مسمومی ببارد، در کنار باران های اسیدی، باید باران های خاکستری ببارد.
هم صحبتی و هم اندیشی با مردم خوزستان نشان داده است آن خوزستانی که می تواند "بگریزد" بهتر است تا "بگریزد" زیرا که کمی دورتر از جلگه خوزستان، آب شور و شکلاتی نیست و طعمی متفاوت از آب خوزستان دارد، هوا خوب است و در پاییز نیاز نیست تا تنگی نفس اتفاق بیافتد، باران خاکستری هم وجود ندارد. اما آنکه نمی تواند "بگریزد" باید قبول کند که آب و هوا اینگونه است و کاری نمی تواند بکند.
در زمینه جلوگیری از آلودگی هوا قوانینی همچون «قانون حفاظت و بهسازی محیط زیست» مصوب 1353، «قانون نحوه جلوگیری از آلودگی هوا» مصوب 1374 و تصریح ماده 688 قانون مجازات اسلامی وجود دارد که در ماده اخیرالذکر آلودگی هوا جرم محسوب شده و برای مرتکبین آن مجازات حبس در نظر گرفته شده است و بالاتر از همهی اینها، اصل 50 قانون اساسی است که با صراحت تمام درباره آلودگی محیط زیست اعلام داشته که «در جمهوری اسلامی، حفاظت محیط زیست که نسل امروز و نسل های بعد باید در آن حیات اجتماعی رو به رشدی داشته باشند، وظیفه عمومی تلقی میگردد، از این رو فعالیتهای اقتصادی و غیر آن که با آلودگی محیط زیست یا تخریب غیرقابل جبران آن ملازمه پیدا کند، ممنوع است.»
حال به عنوان نمونه، این سوال مطرح می شود از آنجایی که آلودگی هوا جزیی از فرآیندهای آسیب به محیط زیست تلقی میشود، آیا دادستان به موضوع باران های اسیدی یا مسمومی ورود کرده است؟
اگر چه جرايم زيست محيطي فينفسه جرم نيستند ولی از آنجائیکه بیش از حد استاندارد آلودگیهای گوناگون زیست محیطی در خوزستان آثار سوء جسمانی و روانی و عصبی بر روی مردم خوزستان داشته و حقوق زیست محیطی از مصادیق حقوق عامه است و به طور یقین ملاحظات انساني و سلامت مردم از ملاحضات اقتصادی بالاتر است، بنابراین باز هم این سوال تکرار می شود که آیا دادستان به عنوان مدعی العموم به پرونده نابودی زندگی مردم خوزستان ورود کرده است؟
یا با توجه به تاکید مقام معظم رهبری بر ملی بودن موضوع محیط زیست، هشدارهای دانشمندان بومی و قانون گذاران در مورد تخریب های زیست محیطی جلگه خوزستان و به مخاطره انداختن کیفیت زندگی مردم خوزستان، آیا دادستان به عنوان مدعی العموم به پرونده نابودی زندگی مردم خوزستان ورود کرده است؟
در این راستا، حقایق موجود در سیاست های کلی محیط زیست ابلاغی چند روزه پیش مقام معظم رهبری به قوه قضائیه در اجرای بند یک اصل 110 قانون اساسی را نباید منکر شد. به عنوان نمونه، "پیشگیری و ممانعت از انتشار انواع آلودگیهای غیر مجاز و جرم انگاری تخریب محیط زیست و مجازات مؤثر و بازدارنده آلوده کنندگان و تخریب کنندگان محیط زیست و الزام آنان به جبران خسارت" مذکور در سیاست های ابلاغی رهبری در روند فعالیت های تخریبی زیست محیطی خوزستان چه جایگاهی دارد؟