من از تئاتر وارد خندوانه شدم
سجاد افشاریان متولد ۳۱ فروردین ۱۳۶۴ در شیراز است. در دانشگاه ادبیات نمایشی خوانده و از همان سالها پایش به تئاتر و صحنه باز شده است. بعد از دانشگاه در سال ۸۶ نیز با تئاتر «رویای نیمه شب تابستان» به کارگردانی حسن معجونی به عنوان اولین اجرای عمومی وارد فضای حرفه ای تئاتر پایتخت می شود و پایش یک جورهایی گیر می کند. اما اینکه چطور پایش به خندوانه باز می شود: «من تئاتر کار می کردم و رامبد جوان را از تئاتر می شناسم. توسط رامبد به یک گروه ایده پردازی ۳۰ نفره دعوت شدم و از آنجا کارمان شروع شد. بعد من سریال «گوشه دل تهرون» را برای رامبد جوان نوشتم که همه قسمت هایش از صبح تا شب عید پخش شد. یعنی از صبح ساعت ۱۰ تا لحظه تحویل سال در یک روز پخش شد. بعد از آن رامبد ایده خندوانه را مطرح کرد و من هم به عنوان یکی از اعضای گروه ایده پردازی به پروژه دعوت شدم.»
گفتند ما عاشق شیراز شدیم
بحث ما و افشاریان از شیرازی بودنش آغاز می شود و اینکه بعد از استنداپ کمدی اول و شوخی با مردم شیراز با چه واکنش هایی روبرو شد: «من خودم شیرازی هستم. خودم می نویسم و بازی می کنم و کارگردانی می کنم. مواجه هستم با سیل اعتراضات نا به جایی که برای همکارانم شکل می گیرد. یک دلیل منطقی هم برای عیان کردن درک بالای شوخی مردم شهرم داشتم که آن هم حضور «آقای همساده» در کلاه قرمزی بود. برای همین از خودم به عنوان یک شیرازی شروع کردم که خدا رو شکر واکنش ها خیلی خوب بود. بعد از آن خیلی ها هم برایم کامنت گذاشتند که ما عاشق شیراز و مردم شیراز شده ایم و خیلی دلمان می خواهد که برای دیدن شیراز به این شهر سفر کنیم. از طرفی هم بعضی ها اجرا را دوست نداشتند و حس توهین به آنها دست داده بود. اما در کل شوخی با اقوام طوری است که اگر خودشان تولید کننده آن کمدی باشند، مشکلی پیش نمی آید. یک زمانی ما جامعه شناختی فرهنگی نداریم خب ممکن است به کسی بربخورد. اما همیشه یک سری کاسه داغ تر از آش هم وجود دارند که فریاد می زنند که آی فلانی این کار را کرد. من رفته ام خندوانه و حال مردم را خوب کرده ام. از قسمت اول تا الان نویسنده بوده ام این ها مهم نیست؟ البته مردم هم به اعتراض این عده خاص اهمیت ندادند. در حال حاضر در خندوانه ۷۰ درصد از تولید کننده ها در گروه های مختلف برنامه بچه های شهرهای مختلف هستند. از شمال و جنوب و شرق و غرب این سرزمین. بسیاری از طنزنویسان بزرگ کشورمان هم هرکدام از جغرافیا های مختلفی می آیند . پس بهتر است این اطمینان و اعتماد وجود داشته باشد که تولید کنندگان آثار هنری فرق بین طنز ، کمدی و توهین را می دانند.»
خیلی سخت می خندم
افشاریان برخلاف چهره شاد و شلوغ کاری که در خندوانه از او دیده ایم شخصیت آرام و جدی دارد که همین موضوع سوال ما هم می شود: « هرکسی مسیر خودش را در زندگی طی می کند. همانطور که می گوییم نمی توانیم همدیگر را نقد کنیم چون کفش های هم را نپوشیده ایم. مسیر زندگی من هم فراز و نشیب های زیادی داشته است. من با اینکه متعلق به یک جامعه گسترده بودم اما خیلی زود تنهایی را احساس کردم و بیشتر در خلوت خودم بوده ام. اما واقعا یک آدم مردم دار و معاشرتی هستم. ولی خب سخت خنده ام می گیرد ( با خنده)»
افشاریان درباره ادامه مسیر بازیگری اش می گوید: « من تا الان پیشنهاد بازی در نقش های زیادی را داشته ام ولی قبول نکرده ام چون نقش های پیشنهادی را دوست ندارم. ولی خب من عاشق بازیگری هستم اما صبرم زیاد است. صبر می کنم تا حتی اگر شد در چهل سالگی بتوانم هامونم را بازی کنم و عجله ای ندارم. من قبل از اینکه تئاتر بازی کنم مستند و فیلم کوتاه زیاد ساخته بودم. در ۲۰ سالگی داور جشنواره فیلم رشد بودم. اما مدیوم تئاتر مدیوم مورد علاقه ام شد و انگار رویاهای من در تئاتر شکل زیباتری به خود می گرفتند . هیچوقت نمی توانم حس و حال تئاتر را برایتان توصیف کنم. مخصوصا لحظه ای که باید با یک نقش یا با یک اجرا خداحافظی کنید شاید باورتان نشود ولی در خیلی از آن لحظات به پهنای صورت گریسته ام .»
تئاتری برای بچه های کانون اصلاح و تربیت
با اینکه افشاریان برای مخاطبان تلویزیون چهره آشنایی نیست. اما مخاطبان تئاتر او را به خوبی می شناسند. او حتی توانسته است پر تماشاگرترین تئاتر ۱۵ سال اخیر را در تئاتر شهر اجرا کند: « خوشبختانه در این سالها کارهایی که در تئاتر انجام دادم به زعم عمومی با موفقیت همراه بوده است. مثلا تئاتر«تبارشناسی» پرتماشاگرترین تئاتر، سالن قشقایی مجموعه تئاتر شهر در ۱۵ سال اخیر شد. واقعا این موضوع از جایی می آید که وقتی می خواهم کاری را تولید و اجرا کنم با یک اعتقاد و ایمان قلبی آن را شروع و ادامه می دهم. برایم مهم است که این کار در چه سالی و چه ماهی می خواهد روی صحنه برود و اینکه آیا کاری را که می خواهم انجام بدهم به چه درد این جامعه می خورد. من سال ۹۰ حس می کردم دروغ بین جامعه ما زیاد شده است. آن موقع نمایشی ساختم که نشان می داد با دروغ آدمها هر روز تنها و تنهاتر می شوند. یا نمایش«احساس آبی مرگ» را با موضوع بچه های زیر ۱۸ سالی که مرتکب به قتل شده اند روی صحنه بردم که در آمد آن کار نیز صرف خود این بچه ها شد. برای پیداکردن بازیگرهای این تئاتر ما ۸ ماه به کانون اصلاح و تربیت می رفتیم و با این بچه ها حرف می زدیم و دلیل کاری را که انجام داده بودند را می پرسیدیم. بعضی از این بچه ها واقعا در یک موقعیت از پیش تعیین شده قرار داشتند که در نهایت مجبوربه انجام این کار شده بودند.»
خانومی می گفت با خندوانه به زندگی برگشتم
سجاد افشاریان از روز اول همراه خندوانه ای ها بوده است. برای همین خاطرات زیادی از این برنامه و تغییراتش در این دوسال دارد. برای همین از چرایی موفقیت این برنامه و بازخوردهایش می پرسیم که می گوید: « اگر کاری را به متخصصانش واگذار کنند و نگاه نظارتی همراه با اعمال سلیقه های شخصی رویش انجام ندهند قطعا سرنوشت خوبی پیدا می کند. به همین خاطراست که حال خندوانه از این نظرها خوب است . چون از این رفتارها دور بوده است. وگرنه این برنامه ای که الان پربیننده ترین برنامه تلویزیون شده از شبکه ای تازه تاسیس پخش می شود که جز خندوانه هیچ چیزی ندارد. یک دقیقه قبل برنامه و یک دقیقه بعد از خندوانه چه چیزی در این شبکه پخش می شود؟ ما واقعا بازخورد های عجیب و غریبی از مردم گرفته ایم که مو به تن آدم راست می شود. مثلا یک بار خانمی به آقای جوان گفته بود: « آقای جوان من دوسال پیش بچه ام با آب جوش سوخت و مرد. تمام زندگی من نابود شده بود. اما با این برنامه و این خندیدن ها دوباره به زندگی برگشتم. فقط آمدم اینجا که حالم را با شما در میان بگذارم و تشکر کنم.» یک نفر برایم کامنت گذاشته بود آقای افشاریان ما دیروز تصادف کردیم. اما توی ماشین یاد استنداپ شما افتادیم و غش غش خندیدیم. آنقدر که ماشین جلویی پرسید چرا انقدر می خندید. ما برای او هم تعریف کردیم و او هم خندید و اصلا همه چیز تمام شد. خیلی وقت ها می شود جدی ترین حرفها را در قالب طنز زد. یک وقت هایی این طنز و کمدی درک متقابل را روان تر و بهتر می کند. آدمها با خندیدن گاردشان باز می شود و بهتر حرفی را می پذیرند تا اینکه من بخواهم برایش جدی یک چیزی را تعریف کنم.
رامبد جوان یک نابغه است
شاید برای خیلی از مخاطبان خندوانه سوال باشد که این اسامی که در تیتراژ خندوانه قرار دارند و جزئی از اتاق فکر این برنامه هستند دقیقا در خندوانه چه کار می کنند. این سوال را افشاریان این گونه پاسخ می دهد: « اگر خندوانه برنامه موفقی است به دلیل مولف بودن رامبد جوان است. رامبد واقعا یک نابغه است. من فقط استعداد دارم و چون او مدیریت بلد است اگر فکر کند کسی مثل من استعداد دارد به من اجازه می دهد در کنارش بنویسم. این نبوغ یک آدم است که کارگروهی را بلد است می تواند آگاهی تیم را به سطحی برساند که می خواهد و بعد از اینکه همه گرم شدند در جهتی که باید گام بردارند و کسی خارج نزند.»
افشاریان درباره بخش مهمان ها نیز می گوید: « ما وقتی کسی را دعوت می کنیم کلی درباره اش سرچ می کنیم و سوالات را تنظیم می کنیم. بعضی سوالات هم که برای مهمان ها مشترک است.مثل اینکه وقتی پرسیده می شود وقتی حالتان بده چه کار می کنید؟ آن مهمان قهرمان بخشی از جامعه است وقتی این سوال را جواب می دهد. مردم به این موضوع فکر می کنند و الگویش می کنند. اما بعضی کارها سوپرایز است. مثلا اینکه تماشاگران قبل از برنامه یکی از شعرهای امیرحسین مدرس را تمرین کردند و زمانی که دربرنامه موزیک پخش می شود برای غافلگیری امیرحسین ،شعرش را همه از حفظ بخوانند. یا اینکه موسیقی وقتی پخش می شود. رامبد دست هومن حاجی عبداللهی را بگیرد و بکشد بیرون تا هومن غافلگیر شود و استنداپ اجرا کند.»
چند وقت پیش با گروه هنرمندی مصاحبه کردیم که می خواستند عروسک رامبد جوان و خندوانه ای ها را بسازند و به دستشان برسانند. ما هم آرزوی بچهها را برآورده کردیم
رامبد یکی از مهمان ها را با کمربند تهدید کرد!
افشاریان می گوید بعضی مهمان ها بسیار تدوین شده حرف می زنند برخی هم باید در ابتدا برای خنداندنشان کلی انرژی صرف کرد و عده ای هم هستند که خودشان را با خندوانه همراه می کنند و لحظات بسیار خوبی به وجود می آورند. «به طور مثال یکی از مهمان هایی که بسیار خوب و منظم حرف می زد. یونس شکرخواه استاد روزنامه نگاری بود. در خندوانه اتفاقات بسیار خوبی افتاده است که پیش از این در رسانه ما بی سابقه بوده. مثلا «حجت الله ایوبی» رئیس سازمان سینمایی رو به همسرش می گوید: «می دونی که عاشقتم» یا مثلا برنامه حمید گودرزی یک از موفق ترین برنامه ها می شود. حمید در برنامه صادقانه می گوید: «من اگرحضورم کم شده است نه اینکه خودم کار نکردم یا پیشنهاد خوبی نداشتم. نه من اصلا پیشنهادی نداشتم. چون زمانه ما انتخاب بازیگر اینجوری نبود» حمید تمام این تفاوت را بازی می کند. می گوید، می خندد، دراز می کشد، با جناب خان شوخی می کند و خودش را کاملا در اختیار برنامه قرار می دهد و با این کار هم حال خودش و هم حال بقیه را خوب می کند. گاهی اوقات هم بعضی مهمان ها با پای خودشان به خندوانه آمدند اما اصلا نمی خندند. یک بار رامبد به یکی از مهمان ها به شوخی گفت: « ببین آمدی در برنامه خندوانه، اگر نخندی و خشک باشی، کمربندم را در می آورم و سیاه و کبودت می کنم. تو نمی توانی نخندی.»
افشاریان یک گله از رسانه ها هم دارد که می گوید: «ما هرکاری می کنیم یکی نیست بگوید آقا خسته نباشید، دمتان گرم. کافیست فقط یک اتفاقی بیقتد و یک نفر یا یک جریان خوشش نیاد آن موقع همه جور داد و بیداد می کنند که چرا فلان کار را کردید یا از روی عمد این کار را انجام دادید که باور کنید اصلا اینطور نیست.»
هر برنامه خندوانه ۸ ساعت طول می کشد!
برنامه خندوانه یکی دو روز قبل از پخش، ضبط می شود. این زنده نبودن که شاید اولین بار است در برنامه هایی با این شکل و شمایل اتفاق می افتد باعث یک سوال می شود. بهترنیست که خندوانه برای ارتباط بیشتر و بهتر با مخاطب زنده پخش شود که افشاریان اینطور جواب می دهد: «اصلا خندوانه نمی تواند زنده باشد. کل ورود مهمان ها تا پایان ۸ ساعت زمان می برد و اگر روزی پخش زنده شود قطعا به این کیفیت نمی رسد. اما ماجرای خندوانه واقعا عجیب است. جمعیت میلیونی برای شرکت در برنامه توی نوبت هستند و می خواهند در استودیو بنشینند. ما در خندوانه سری اول ۳۰ تا صندلی بیشتر نداشتیم می گفتیم. گاهی پر نمی شد و مجبور بودیم بگوییم بچه های راننده و تدارکات روی صندلی ها به عنوان مهمان بنشینند. یکبار هم به دستیار کارگردان گفتیم موها و ریشت را مرتب کن و توی برنامه بنشین. خندوانه واقعا کار بسیار سختی است. قطعا بار زیادی از این فشارها روی دوش رامبد جوان، جواد فرحانی(تهیه کننده) و تمامی عوامل است . نمی توانید درک کنید تمام تیم ۸ ماه است که شبانه روز برای خندوانه سرپا هستند و قطعا خیلی کار پرفشار و سختی است . که محصول این تلاش ها این شود که برنامه الان واقعا به جای خوبی رسیده است. ما دوست داریم خندوانه تا ابد ادامه پیدا کند حتی اگر هیچکدام ما نباشیم.»
هیچ کس حق ندارد خندوانه را سیاسی کند
افشاریان درباره حاشیه های سیاسی که حول برنامه اتفاق می افتد و سعی می کنند بر روند برنامه و حتی انتخاب کمدین ها تاثیر بگذارند، می گوید: «هیچ کس حق ندارد و نباید به رای گیری ها و خود خندوانه جهت بدهد. چون اولین آسیب آن به خندوانه می رسد. ما از هیچ کس قبل از اجرا متن نمی گیریم و نمی پرسیم که چه چیزی را می خواهد اجرا کند. یعنی همه واقف هستند که خط قرمز چیست و برهمان اساس اجرا می کنند. ولی این شلوغ کردن ها آسیبش به ما می رسد. یک زمانی بعضی به این حرفها دامن می زنند و یک سری آدم دیگر هم یادداشت های اضافی برای این موضوع می نویسند که به این جریان بیشتر دامن می زند. تمام حرف رامبد در خود برنامه این بود که به استندآپ ها رای بدهیم و به کارنامه افراد کاری نداشته باشیم.»
مردم از من خاطره «امین تارخ» را می پرسند
سجاد افشاریان با دو اجرا در مسابقه خنداننده برتر به شدت شناخته شد وقتی درباره این شناخته شدن و اتفاقاتی که برایش بعد از این دو اجرا افتاده می پرسیم، حرفهای جالبی می زند: « کسانی که مرا می بینند چند دسته هستند. بعضی ها که کلا نمی شناسند. برای بعضی ها چهره ام بعد از چند دقیقه آشنا می شود. بعضی ها هم همان اول مرا می شناسند. یک بار در خیابان بودم یکی از من پرسید: «آقا سینما آزادی کجاست؟» داشتم آدرس می دادم که خندید و گفت: « آ... آهااان. خیلی ممنون، خیلی ممنون» نمی رفت و می خندید و مدام می گفت: «خیلی ممنون». بعضی ها هم سعی کردند تیکه هایی از استنداپ را برایم اجرا کنند. خیلی ها هم خاطره تارخ را از من می پرسند. من خیلی رابطه ام با مردم خوب است.
وقتی می پرسم این شهرت آنی و شناخته شدن خلوتتان را بهم نزده، می گوید: «نه بابا ما که همش تو خلوت هستیم. با مردم بودن خیلی کیف می دهد و خوش می گذرد. استنداپ اول که پخش شد در کافه ام بودم وقتی زمانم تمام شد همه گفتند: «اهههه» بعد من گفتم نگران نباشد خاطره امین تارخ را فقط برای شما اجرا می کنم!»
می توانستم شیوه استنداپ اول را ادامه دهم اما نخواستم
دو اجرای متفاوت افشاریان در مسابقه خنداننده برتر باعث شد درباره تفاوت این دو اجرا و واکنش های مردم بعد از استنداپ دوم بپرسیم و اینکه زمان اجرا پیش بینی چنین نتیجه ای را می کرده است یا نه! «وقتی استنداپ دوم را اجرا کردم. گفتم احتمالا درکش برای بعضی از افراد سخت باشد و می دانستم اگر مسیر استنداپ اول را پیش ببرم شاید اتفاق بهتری بیفتد. اما من با اجرای اول خواستم بگویم که اگر من در جمع این ۱۶ نفر به عنوان کمدین هستم. حتما توانایی خنداندن دارم و خب این اتفاق هم افتاد. اما در سری دوم دوست داشتم همراه این خنده یک مقداری هم فکر کنیم و شکل دیگری از دغدغه را مطرح کنم. قطعا وقتی من خودم را برای یک مسابقه آماده می کنم. به این موضوع که مخاطب بخندد فکر می کنم. این استنداپ را هم برای عده زیادی اجرا کردم. زمان پخش هم با عده زیادی برنامه را دیدم. در اجرای دوم جاهای زیادی وجود دارد که مخاطب بخندد و خب جاهایی هم هست که فکر کند و گاهی غمگین شود. اما به نظرم در نهایت درگیرش می شود و بازتاب دغدغه های اجتماعی خود را در آن می بیند.»
اگر ۱۰ بار دیگر هم برگردم باز همین استنداپ را اجرا می کنم
افشاریان در اجرای دومش نتوانست از سد خاطره گویی های مهران غفوریان بگذرد برای همین از او سوال می کنیم اگر دوباره به جریان مسابقه برگردد باز همان اجرا را خواهد داشت یا اینکه راه دیگری پیش خواهد گرفت که رای های بیشتری را از مخاطب بگیرد. «وقتی آدم در یک وضعیت رقابتی قرار می گیرد، قطعا دوست دارد برنده شود. اما خب می خواستم از این فرصت در مسیر اتفاقات فرهنگی قدم بردارم. ایده ام هم این بود که گونه های مختلفی از استنداپ را اجرا کنم. اگر دوباره بار دیگر هم به جریان مسابقه برگردم دوباره همین شکل از استنداپ را اجرا می کنم. اصلا قرار ما در خندوانه این بود که یک چیزهایی را آموزش بدهیم. وقتی اینطوری است پس من اگر ۱۰ بار دیگر هم به این مسابقه برگردم همان اجرا را انجام می دهم. من می خواستم بگویم قرار نیست غم هایمان یادمان برود و ۱۰ دقیقه بخندیم و غمها دوباره روی سرمان هوار شود. ما باید با حقیقت وجود این غم ها، بخندیم. عامه مردم هم اگر یک بار دوبار ببینند با این نوع از استنداپ ارتباط برقرار می کنند. مگر جامعه را چه کسی تشکیل می دهند اما هی ما می گوییم عامه، خاصه. اما اینطور نیست. اینکه بگوییم خندوانه برای عامه است و این استنداپ را برویم شبکه ۴ اجرا کنیم. نه من با این موضوع موافق نیستم.»
فکر نمی کردیم مردم اینقدر مسابقه را جدی بگیرند
افشاریان می گوید که تیم برنامه توقع این میزان جدی گرفتن مسابقه را از طرف مردم نداشته است: «پیش بینی اینکه مردم در جمع هایشان درباره کمدین ها صحبت کنند را داشتیم اما واقعا پیش بینی نمی کردیم این میزان میان مردم پر رنگ شود. تا کنون هم کلی یادداشت و پیام های خوشحال کننده از مردم درباره اجراهایم به دستم رسیده که واقعا برای خوشحال کننده بوده. اما خب چنین مسابقه ای برای اولین بار است که اتفاق می افتد و حتما در برگزاری آن اشکالاتی وارد است اما واقعا این مسابقه اتفاق خوبی برای رسانه ملی بود.»
وقتی از افشاریان می پرسم چه چیزهایی حالش را خوب و چه چیزهایی حالش را بد می کند و اینکه بهترین دوران زندگی اش چه زمانی بوده جوابهای جالبی می دهد: «یکبار بعد از ۴ سال با من تماس گرفتند و گفتند یک نمایشنامه فرستاده بودید حالا بیاید تئاتر شهر آن را اجرا کنید که خیلی حال خوبی داشت و استنداپ دوم من هم برگرفته از همین تئاتر است. اما برای حال بد می توانم بگویم که من در زندگی خیلی رفیقم و زمانی که حس کنم دوستم دوستی نمی کند خیلی حالم خراب می شود. وقتی هم می خواهم حالم خوب شود دوتا مستند می بینم. یکی مستند احمد شاملو «بهمن مقصودلو» و یکی هم مستند دیه گو آرماندو مارادونا ساخنه «امیرکاستاریکا» را نگاه می کنم.»