جستجو

آرشيو

تماس با ما

درباره ما

صفحه نخست

 
تاريخ درج: چهارشنبه، 16 فروردين 1402     
علت عجیب کتک‌کاری یک زوج در خیابان

 همشهری نوشت: اسرار دستبرد مسلحانه به دو خانه ویلایی در پایتخت با دعوای تازه عروس و داماد در خیابان فاش شد. آنها به بهانه کمک به نیازمندان در شب عید، وارد خانه‌های مجلل می‌شدند و با تهدید اسلحه قلابی نقشه سرقت‌هایشان را اجرا می‌کردند.

تحقیقات برای بازداشت سارقان فراری از سال گذشته شروع شد. نخستین شاکی که زنی میانسال و ساکن یکی از خیابان‌های پایتخت بود در توضیح ماجرا به مأموران گفت: غروب بود که زنگ خانه‌ام به صدا در آمد. وقتی آیفون را برداشتم زن و مردی جوان را در تصویر دیدم. آنها ظاهری مرتب و آراسته داشتند و زن جوان مدعی شد در آستانه شب عید در حال تکمیل بسته‌های معیشتی برای نیازمندان است و از من خواست هرچقدر در توانم است به او کمک کنم. زن جوان به حدی خوب صحبت می‌کرد که اصلا به آنها مشکوک نشدم. به همین دلیل در را باز کردم و زن و مرد جوان وارد حیاط خانه ویلایی‌ام شدند. می‌خواستم مبلغی پول برای کمک به نیازمندان در اختیار آنها قرار بدهم که ناگهان مرد جوان اسلحه‌ای به سمتم نشانه گرفت و مرا تهدید به قتل کرد. او و زن جوان با تهدید وارد خانه‌ام شدند و دست و پایم را بستند. سپس جای طلاهایم را پرسیدند و من از ترس جانم ناچار شدم به آنها بگویم که طلاهایم را در کدام قسمت خانه مخفی کرده‌ام. وی ادامه داد: درحالی‌که مرد جوان اسلحه را به سمت من نشانه گرفته بود، زن جوان به سمت اتاق خواب رفت و همه طلا و جواهراتم به همراه مقداری دلار که داشتم را به سرقت برد.

سرقت‌های سریالی
 
با ثبت این شکایت، تیمی از مأموران پلیس آگاهی پایتخت به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت تحقیقات خود را برای بازداشت سارقان مسلح آغاز کردند. درحالی‌که بررسی‌ها در این‌باره ادامه داشت دومین شکایت نیز پیش روی تیم تحقیق قرار گرفت و نشان داد که زن و مرد جوان به‌صورت سریالی به خانه‌های شمال پایتخت دستبرد می‌زنند. شکایت دوم هم تفاوت زیادی با نخستین شکایت نداشت. زن و مرد جوان به همان شیوه قبلی قدم در خانه ویلایی گذاشته و با تهدید صاحب خانه‌ها، نقشه سرقت را عملی کرده بودند. با کمک مالباخته‌ها، تصویر هردو متهم ترسیم شد اما بررسی‌ها نشان داد که آنها سابقه دار نیستند. این یعنی هردویشان به تازگی وارد دنیای تبهکاران شده و تازه‌کار بودند. به همین دلیل کار پلیس برای دستگیری آنها دشوارتر شد تا اینکه آنها خودشان را لو دادند و پلیس دستگیرشان کرد.

دعوای زن و شوهر
 
چند روز قبل رهگذرانی که از خیابانی در پایتخت عبور می‌کردند صدای درگیری زن و مرد جوانی را از داخل خودروی پرایدی شنیدند. آنها کارشان به کتک کاری کشیده شد و شاهدان سعی داشتند با میانجیگری به دعوای آنها خاتمه بدهند. در همین هنگام خودروی گشت پلیس که از آن منطقه عبور می‌کرد به سمت خودروی زن و مرد جوان رفت تا ببیند ماجرا از چه قرار است. زن جوان به محض دیدن مأموران فریاد کشید و گفت:«شوهرم دزد است بیایید دستگیرش کنید.»‌ مأموران با شنیدن این جمله به سمت آنها رفتند و در بازرسی از جیب‌های مقتول یک اسلحه کشف کردند که در ادامه مشخص شد اسلحه قلابی است. مرد جوان و همسرش هردو بازداشت شدند و در بازجویی‌ها مشخص شد که آنها همان زن و مرد سارقی هستند که به بهانه کمک به نیازمندان قدم در 2خانه ویلایی در پایتخت گذاشته و با تهدید به قتل طعمه‌هایشان، دست به سرقت زده‌اند. متهمان برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار مأموران پلیس آگاهی تهران قرار گرفته‌اند.‌
 
حرفهای زن و شوهر سارق
 
تنها 2سال از ازدواجشان می‌گذرد اما به طمع داشتن زندگی مجلل تصمیم به سرقت گرفتند. حالا مرد جوان از جزئیات سرقت‌هایشان می‌گوید.

نقشه سرقت را چه کسی کشید؟
 
همسرم. او مرا به این وضعیت دچار کرد. از بس که زیاده‌خواه بود و چشم و همچشمی می‌کرد. مدام می‌گفت فلانی سرویس طلا دارد اما من ندارم و ... . من یک کارمند ساده بودم اما همسرم دلش یک زندگی لاکچری می‌خواست و خودش هم پای مرا به دنیای مجرمان باز کرد به این امید که یک شبه راه صد ساله را برویم و پولدار شویم اما پلیس پس از دومین سرقت دستگیرمان کرد.
 
ایده سرقت چطور به ذهنش رسید؟
 
یا پای فیلم و سریال‌های خارجی و اکشن بود یا جست‌وجو در فضای مجازی. احتمالا یا از یک فیلم الگو برداشته یا در دنیای مجازی پیدا کرده است.
 
چند مورد سرقت انجام دادید؟
 
فقط 2 مورد.
 
از شگرد سرقت‌هایتان بگو؟
 
معمولا خانه‌های ویلایی را شناسایی می‌کردیم و بعد زنگ را می‌زدیم. همسرم می‌گفت خیر هستیم و می‌خواهیم برای افراد نیازمند بسته‌های معیشتی تهیه کنیم. زمانی که در باز می‌شد وارد خانه‌ها شده و با تهدید اسلحه دست به سرقت می‌زدیم.

همه به راحتی به شما اعتماد می‌کردند و در به رویتان باز می‌شد؟
 
نه اینطور نبود. مگر می‌شود به همین راحتی باشد. گاهی پیش می‌آمد زنگ 10، ‌20خانه را می‌زدیم تا اینکه بالاخره یکی راضی می‌شد در را باز کند. گاهی هم هیچ‌کس در را باز نمی‌کرد و ما دست خالی به خانه برمی‌گشتیم.
 
به کسی آسیب نرساندید؟
 
نه اصلا. فقط تهدیدشان می‌کردیم. اسلحه هم که قلابی بود اما با اصلی تفاوت زیادی نداشت. آن را از یک اسباب بازی فروشی خریده بودم. وقتی وارد خانه‌ها می‌شدیم آن را به سمت صاحب خانه‌ها نشانه می‌گرفتیم تاآنها بترسند و تسلیم شوند.
 
اما در نهایت خودتان را لو دادید؟
 
همسرم باعث شد تا لو برویم. او به محض دیدن پلیس فریاد کشید و اسرار سرقت را فاش کرد.
 
چرا دعوایتان شده بود؟
 
می‌خواستیم طلاها را بفروشیم. همسرم می‌خواست خودش این کار را انجام بدهد می‌گفت من ساده لوحم و طلافروش سرم را کلاه می‌گذارد و زیر قیمت بازار از من می‌خرد. البته فکر می‌کنم به من اعتماد نداشت و فکر می‌کرد قرار است طلاها را برای خودم بردارم به همین دلیل دعوایمان شد و گیر افتادیم.



درج يادداشت و نظرات

نام:
  ايميل:
توضيحات: