اعتمادآنلاین: دیوان عالی کشور حکم وکیل، دو پرستار و مرد تاجر را که جوان ثروتمندی را به قتل رسانده بودند نقض کرد و آنها یک بار دیگر در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه میشوند.
متهمان با همدستی یکدیگر به خانه مرد جوان و ثروتمندی رفته بودند تا طلب چند صد هزار دلاری را وصول کنند اما او را به قتل رساندند.
گره پیچیده در پرونده جنایت 24میلیارد تومانی
دو سال قبل شهروندان به ماموران گزارش دادند مرد 40 سالهای که از همسایههای آنهاست گم شده و بوی تعفن از خانهاش میآید. با این تماس ماموران کلانتری به خانه بهنام رفتند و با جسد متعفن او که دست و پا و دهانش بسته شده بود روبهرو شدند.
جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و کارشناسان علت فوت را فشار بر عناصر حیاتی گردن اعلام کردند. اثر جوهر روی انگشتان دست قربانی نشان میداد احتمالاً از این مرد به زور اثر انگشت گرفته شده است. در بررسیها همچنین روشن شد عامل یا عاملان جنایت آشنا بودند و به بهانه پخش حلوای نذری وارد خانه قربانی شدند.
ماموران پلیس به بررسی دوربینهای مداربسته در محل پرداختند و یک سمند سفید را شناسایی کردند که از سه روز قبل در همان حوالی رفت و آمد داشته و در چند مرحله یک زن و سه مرد از آن پیاده شده و خانه بهنام را بررسی کرده بودند.
تحقیقات نشان میداد آخرین بار سه مرد جوان با ماسک و زنی چادر بر سر سراسیمه از خانه بهنام خارج شده و سوار ماشین محل را ترک کردهاند. ماموران به بررسی پلاک سمند پرداختند و یک زن جوان به نام فریبا را که وکیل دادگستری بود بازداشت کردند.
این زن پرده از جنایت برداشت و چهار همدستش را که دو برادر و دو پرستار بخش مراقبتهای ویژه یک بیمارستان خصوصی بودند لو داد.
زن جوان گفت: مدتی قبل مرد پولداری به نام داریوش که تاجر است سراغم آمد. او میگفت بیمارانی را از حوزه خلیج فارس به ایران میآورد و به بیمارستانها معرفی میکند و در عوض پورسانت میگیرد. همچنین گفت مدتی قبل مبلغ ۲۴ میلیارد تومان را به مردی به نام بهنام داده تا برایش در زمینه تجهیزات پزشکی سرمایهگذاری کند؛ اما او پولش را پس نداده و هیچ مدرکی نیز علیه این فرد ندارد. او از من خواست همراه برادرش داوود که دانشجوی رشته حقوق است و دو پرستار بیمارستان به نامهای نوید و حمید به خانه بهنام برویم و به زور از او سفته بگیریم. ما به آنجا رفتیم اما بهنام تقلا کرد و داوود و نوید دست و دهان او را بستند که موجب مرگش شد.
به دنبال اظهارات خانم وکیل، چهار متهم بازداشت شدند و روشن شد یک مامور پلیس به نام شاهین نیز در مخدوش کردن پلاک خودرو آنها همدستی داشته است.
به این ترتیب ششمین متهم نیز بازداشت شد و آنها در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستادند.
در ابتدای جلسه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و برای داوود و نوید به اتهام مشارکت در قتل و برای داریوش و حمید و فریبا به اتهام معاونت در قتل و برای شاهین به اتهام اخفای ادله جرم اشد مجازات خواست.
درخواست قصاص
سپس مادر قربانی در جایگاه ویژه ایستاد و درخواست قصاص کرد. او گفت: حاضر به گذشت نیستم و حاضرم تفاضل دیه را بدهم تا متهمان اصلی پرونده قصاص شوند و سایرین به اشد مجازات برسند.
سپس داوود که متهم ردیف اول بود در جایگاه ویژه ایستاد. او گفت: من دانشجوی رشته حقوق هستم. برادرم داریوش تور گردشگری پزشکی دارد و در این زمینه گردشگران را به بیمارستانهای ایران معرفی میکند. او از مدتی قبل در بیمارستان با بهنام که مرد پولداری بود آشنا شد. بهنام با حرفهایش برادرم را فریب داد و داریوش مبلغ ۲۴ میلیارد تومان پول به او پرداخت. برادرم ۶ میلیارد را نقدی و باقی را چک به او داد. بهنام قرار بود در زمینه تجهیزات پزشکی برای برادرم سرمایهگذاری کند و سود خوبی به او بدهد؛ اما به قولش عمل نکرد. او پول برادرم را پس نمیداد. برادرم هم مدرکی علیه او نداشت. به همین خاطر ما تصمیم گرفتیم به خانه او برویم و مدرکی به دست آوریم تا بتوانیم پول برادرم را پس بگیریم. من و برادرم به همراه نوید و حمید که از پرستاران بیمارستان بودند و فریبا که وکیل بود مقابل خانه بهنام رفتیم. فریبا طبق نقشه سینی حلوایی در دست گرفت و به بهانه نذری حلوا مقابل خانه بهنام رفت. به محض اینکه بهنام در را باز کرد همگی وارد شدیم. ما با خودمان سفته برده بودیم تا بهنام آنها را امضا کند؛ اما او تقلا کرد و همین تقلا موجب مرگش شد.
این متهم ادامه داد: باور کنید من انگیزهای برای قتل نداشتم و اتهامم را نیز قبول ندارم. به محض ورود ما به خانه بهنام، او شروع به سر و صدا کرد و فریاد میکشید. ما میترسیدیم همسایهها سر برسند. به همین خاطر من و نوید دست و دهانش را با شال بستیم تا سفتهها را امضا کند؛ اما من یک مرتبه متوجه شدم دستهای او شل شده است. وقتی او را روی تخت خواباندم متوجه شدم نفس نمیکشد. همان موقع نوید که پرستار بخش مراقبتهای ویژه بود شروع به تنفس مصنوعی کرد. من هم شالی را که دور دهانش بود باز کردم و دور گردنش انداختم. حالا نمیدانم چطور پزشکی قانونی علت مرگ را فشار بر عناصر حیاتی گردن اعلام کرده است. ما هیچ فشاری به گردن او وارد نکردیم. نوید ماساژ قلبی داد و اگر دندهها یا استخوان تیروئید او شکسته به خاطر عملیات احیاست. ما وقتی متوجه شدیم او مرده خانه را ترک کردیم. من هم موبایل و لپتاپ او را با خودم بیرون آوردم و در رودخانه ابوذر انداختم.
وقتی نوید روبهروی قضات ایستاد اظهارات همدستش را تایید کرد و گفت: وقتی متوجه شدیم بهنام نفس نمیکشد بلافاصله عملیات احیا را شروع کردم اما بیفایده بود. ما به قصد قتل به آنجا نرفته بودیم.
داریوش نیز منکر اتهام معاونت در قتل شد. او گفت: قبول دارم از برادرم و دو پرستار خواستم برای گرفتن سفتهها به من کمک کنند و به خانه بهنام بیایند اما ما تصمیمی برای قتل نداشتیم. چون من مدرکی نداشتم تا بتوانم برای پس گرفتن پولم اقدام کنم سراغ فریبا که وکیل بود رفتم. او گفت چون مدرکی ندارم بهتر است برای پس گرفتن طلبم متوسل به زور شویم. به پیشنهاد او به خانه بهنام رفتیم.
حمید نیز گفت: من فقط برای اینکه درگیری پیش نیاید به آنجا رفته بودم و هیچ دخالتی در ماجرای قتل نداشتم. من فقط دستهای مقتول را گرفتم تا دوستانم او را ببندند.
فریبا اما اظهارات داریوش را رد کرد و گفت من چنین پیشنهادی ندادهام. من هیچ کدام از اتهامها را قبول ندارم و فقط برای بستن یک قرارداد حقوقی به آنجا رفتم و اصلاً هم در جریان ماجرا نبودم و در آخرین لحظه آنها ظرف حلوا را به من دادند و گفتند تنها راهی که میتوانیم وارد خانه آن فرد شویم، تعارف حلوای نذری است.
شاهین آخرین متهمی بود که به دفاع ایستاد. او گفت: اتهام من دادنِ پلاک خودرو به دوستانم بود. آن پلاکها را سه سال قبل از این ماجرا در یک انبار ضایعاتی پیدا کردم. از پلاکها هیچ استفادهای نشد اما من از شغلم تعلیق شدم.
حکم سنگین برای متهمان
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدارک موجود در پرونده داوود را به اتهام قتل عمد به قصاص، برای مشارکت در اخذ سند به عنف و سرقت و حمل شوکر بدون مجوز به 13 سال زندان و 30 ضربه شلاق محکوم کردند.
نوید به عنوان متهم ردیف دوم به اتهام معاونت در قتل و مشارکت در اخذ سند به عنف به 25 سال حبس و 74 ضربه شلاق محکوم شد.
داریوش نیز به 25 سال حبس به خاطر سرقت و معاونت در قتل محکوم شد. حمید هم به 15 سال حبس و دو سال تبعید به شهرستان نیکشهر محکوم شد. قضات دادگاه فریبا را نیز به 11 سال حبس به خاطر معاونت در قتل و مشارکت در اخذ سند به عنف و 20 ضربه شلاق محکوم کردند. شاهین هم به خاطر در اختیار گذاشتن پلاکهای سرقتی به 91 روز حبس تعزیری محکوم شد.
متهمان به حکم صادره اعتراض کردند و پرونده در دیوان عالی کشور تحت رسیدگی موشکافانه قرار گرفت. به این ترتیب قضات دیوان عالی کشور، پس از بررسیها، رأی صادره برای متهمان ردیف اول تا سوم و خانم وکیل را نقض کردند و پرونده برای رفع نواقص تحقیقی و اظهارنظر دقیقتر کارشناسان پزشکی قانونی درباره علت تامه مرگ به دادسرا برگردانده شد تا با تکمیل تحقیقات متهمان بار دیگر در دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کنند. این در حالی است که حکم حمید و شاهین در دیوان عالی کشور مهر تایید خورد و قطعی شد.