دنیای اقتصاد: ریچارد هاس، رئیس شورای روابط خارجی آمریکا در مقالهای که در پایگاه اینترنتی «پراجکت سیندیکیت» منتشر شد، پیشبینی کرد که توافق هستهای در سال۲۰۲۳ احیا نخواهد شد.
او دلیل این مساله را ناآرامیها در ایران و جنگ اوکراین میداند. این نویسنده در نوامبر۲۰۲۱ نیز در همین پایگاه اینترنتی بر این مساله تاکید کرده بود که برجامی در کار نخواهد بود و آمریکا بهتر است به جای پیگیری پلن بی از طریق دیپلماسی ضمنی و توافق غیررسمی برای کنترل تسلیحات خطوط قرمزی را ترسیم کند تا منطقه وارد تنش فزاینده نشود.
توافق هستهای افسانه شد!
ریچارد هاس رئیس شورای روابط خارجی آمریکا و تئوریسین «دیپلماسی ضمنی» با ایران در وبسایت «پراجکت سیندیکیت» ۱۰ پیشبینی از مهمترین اتفاقات سال ۲۰۲۳ منتشر کرده است. در این یادداشت تاکید شده که توافق هستهای با توجه به دو مساله اعتراضات و جنگ اوکراین احیا نخواهد شد.
همانطور که پیشتر در ۲۰ نوامبر ۲۰۲۱، یازده ماه بعد از روی کار آمدن دولت بایدن و ۱۰ روز قبل از شروع مذاکرات احیای برجام در دولت ابراهیم رئیسی چنین برآوردی را از چشمانداز مذاکرات احیای برجام اعلام کرده بود. در آن یادداشت وی اشاره کرده بود که دیپلماسی ضمنی یا کنترل تسلیحات بدون توافق تنها راه باقی مانده با ایران است. با گذشت دو سال از انتشار این دیدگاه، درستی تحلیل ریچارد هاس با توجه به بنبست مذاکرات برجام و از دستور کار خارج شدن آن توسط آمریکا در شرایط کنونی نمایان شده است. این در حالی است که یکسال پیش از مقاله هاس، جان مرشایمر استاد برجسته رئالیسم تهاجمی نیز در تحلیلی به تاریخ ۱۴ دسامبر ۲۰۲۰ عدماحیای برجام را پیشبینی کرده بود.
ایران موضوع غالب ۲۰۲۳
رئیس اندیشکده «شورای روابط خارجی» در یادداشت خود در وبسایت «پراجکت سیندیکیت» با بیان اینکه پیشبینی کردن بهویژه در مورد آینده دشوار است، اما با این وجود، در اینجا ۱۰ پیشبینی از جهان برای سالی که تازه شروع شده را اشاره کردهام، در مورد ایران مینویسد: ایران احتمالا موضوع غالب سال ۲۰۲۳ خواهد بود. اعتراضات همزمان با وخامت اقتصادی و بروز اختلافات بر سر مصالحه با معترضان خواهد بود. با توجه به کمک نظامی ایران به روسیه و تمایل ایالات متحده برای اجتناب از ایجاد یک مسیر نجات اقتصادی برای ایران، برجام احیا نخواهد شد. ایران ممکن است به امید دستیابی به یک گشایش، به پیشبرد برنامه تسلیحات هستهای خود ادامه دهد که البته ممکن است باعث حمله اسرائیل نیز شود. احتمال دیگر وقوع چیزی شبیه درگیری داخلی خواهد بود.
همه این اتفاقات ممکن است سال نو مبارکی را ایجاد نکند، اما سالی جالب را تضمین میکند. هاس با اشاره به جنگ در اوکراین نیز نوشته است: نه روسیه و نه اوکراین قادر به دستیابی به یک پیروزی نظامی کامل نخواهند بود، اگر پیروزی به عنوان دیکته کردن شرایط حل و فصل ارضی یا سیاسی پس از جنگ تعریف شود. اگر پیروزی به عنوان دستیابی به توافقی تعریف شود که هر دو دولت مایل به امضا و رعایت آن هستند، دیپلماتها نیز به پیروزی نخواهند رسید. صلح به رهبرانی نیاز دارد که مایل و قادر به سازش باشند، دو عنصری که به طور آشکار (اگر به دلایل بسیار متفاوت) در هر دو طرف وجود ندارند.
تحقق یک پیشبینی
پیشبینی ریچارد هاس از عدماحیای برجام در شرایطی است که وی پیشتر ۲۰ نوامبر ۲۰۲۱ در همین نشریه با انتشار مقالهای تحت عنوان دیپلماسی ضمنی یا کنترل تسلیحات بدون توافق تنها راه باقی مانده با ایران است، تاکید کرده بود که توافق هستهای احیا نخواهد شد. در واقع هاس در این یادداشت معتقد است که با توجه به پیشرفتهای هستهای ایران که عملا از نقطه گریز عبور کرده و بنابراین پلن بی را کههمان حمله به تاسیسات هستهای است هم نمیتواند برنامه هستهای را بیش از دو تا سه سال مهار کند باید بر مبنای دیپلماسی ضمنی خط قرمز تعریف کنیم.
هاس در یادداشت مذکور نوشته بود: مذاکرات بین ایران و ایالات متحده در مورد فعالیتهای هستهای ایران قرار است در ۲۹ نوامبر ۲۰۲۱ - ۸ آذر ۱۴۰۰ - از سر گرفته شود. اما در حالی که بسیاری از این اقدام رو به جلو استقبال کردهاند، باید در نظر داشته باشند مذاکرات بعید است که موفقیتآمیز باشد و حتی اگر این موفقیت حاصل شود، هر توافقی تلاش ایران برای برتری جویی منطقهای یا دستیابی به سلاحهای هستهای را حل نخواهد کرد.
رئیس شورای روابط خارجی آمریکا با اشاره به تاریخ مذاکرات و شکلگیری برجام در سال ۲۰۱۵ یادآور شده بود: در سال ۲۰۱۵، ایران و آمریکا به همراه چین، فرانسه، آلمان، روسیه، اتحادیه اروپا و بریتانیا در مورد برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) به توافق رسیدند؛ توافقی که ذخایر اورانیوم ایران، میزان غنیسازی اورانیوم ایران و تعداد سانتریفیوژهایی را که میتوانست کار کند، کاهش داد و بازرسیهای بینالمللی گستردهای انجام شد. ایران متعهد شد که هرگز سلاح هستهای تولید نکند. کارشناسان تخمین زدند که این ترتیبات به این معناست که ایران در صورت تمایل به تولید سلاح هستهای تا یک سال زمان نیاز خواهد داشت و بازرسان احتمالا در این فرآیند آن را متوقف خواهند کرد.
هاس ادامه میدهد: با این حال، بسیاری از محدودیتهای اصلی توافق ۲۰۱۵ شامل مقررات بند«غروب آفتاب» میشد، به این معنی که در یک دوره ۱۰ تا ۱۵ ساله منقضی میشوند. زمانی که این محدودیتها از میان برود، ایران به زمان بسیار کمتری برای توسعه یک برنامه کامل تسلیحات هستهای نیاز خواهد داشت. با این حال، میلیاردها دلار از سرمایههای بلوکه شده ایران پس از امضای برجام آزاد شد و تحریمهای اقتصادی ایران کاهش گستردهای پیدا کرد. ایران تبعیت از برجام را انتخاب کرد.
با وجود این ، سه سال بعد، در سال ۲۰۱۸، در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ، ایالات متحده به طور یکجانبه از این توافق خارج شد که ترامپ آن را «وحشتناک» و «یکی از بدترین و یک طرفهترین معاملات» توصیف کرد. او سپس مجموعه جدیدی از تحریمهای شدید را اعمال کرد. اندکی پس از آن، ایران تلاش کرد تا بازرسان بینالمللی را از برنامه خود دور نگه دارد و پیوسته به موقعیتی برای تولید تسلیحات هستهای نزدیکتر شد. شواهد محکمی وجود دارد که نشان میدهد این کشور اورانیوم کافی را تا نزدیک به سطح موردنیاز یک یا چند سلاح غنیسازی تولید کرده است.
وی با اشاره به رویکرد دولت جدید آمریکا در قبال برجام که از ژانویه ۲۰۲۱ در کاخ سفید مستقر شد و مذاکرات را ۱۱ ماه بعد یعنی در نوامبر ۲۰۲۱ با دولت جدید ایران در هتل کوبورگ وین آغاز کرد مینویسد: در دوران ریاست جمهوری جو بایدن، ایالات متحده تمایل خود را برای ورود مجدد به این پیمان ابراز کرده است (در زمانی که بایدن معاون رئیسجمهور بود، مذاکرات برجام انجام شد) و از ایران نیز خواسته شد که همین کار را انجام دهد. با روی کار آمدن رئیسجمهور جدید خود (ابراهیم رئیسی)، ایران آمادگی خود را برای انجام این کار اعلام کرده است، اما به شرطی که ابتدا تحریمهای دوران ترامپ لغو شود. اگر مذاکرات منجر به بازگشت هر دو طرف به برجام شود، در ازای لغو بسیاری از تحریمهای اقتصادی، اما نه همه تحریمها، محدودیتهای نزدیک به یک دهه بر برنامه هستهای ایران ستانده میشود. اما این سناریو مشکلاتی دارد.
ریچارد هاس با اشاره به مشکلات تحقق این سناریو مدعی شده بود: اولا، لغو تحریمها دسترسی به منابع مالی را برای ایران آسانتر میکند و به این کشور اجازه میدهد تا کارهای بیشتری را انجام دهد و به این ترتیب ثبات در یمن، سوریه، عراق، لبنان، غزه و سایر نقاط منطقه تضعیف میشود. چنین فعالیتهایی با توافقنامه ۲۰۱۵ مهار نشد. دوم، هیچ دلیلی وجود ندارد که بپذیریم ایران هرگز پای یک توافق هستهای «طولانیتر و قویتر» یعنی برجام دوم را که محدودیتهای شدیدتری بر برنامه هستهای آن برای مدت طولانیتری ایجاد میکند، امضا کند.
همچنین دلیلی وجود ندارد که باور کنیم ایران یک دهه پس از آن، اساسا بر اساس ساختار سیاسی یا آنچه که به دنبال آن است، متفاوت عمل خواهد کرد. این ما را به نقص دیگری در احیای برجام میرساند: ایران میتواند مجددا به توافق ۲۰۱۵ وارد شود و در عین پیروی از آن، تولید موشکهای بالستیک (که مشمول این پیمان نیستند) را تسریع بخشد و پس از سال ۲۰۳۰ به طور چشمگیری ذخایر اورانیوم غنی شده خود را افزایش دهد. علاوه بر این، ایران میتواند توسعه سلاحهای مرتبط را در مکانهای مخفی انجام دهد که مبتنی بر اساس آموختههایش در چند سال گذشته باشد فعالیتی که میتواند کیفیت و کمیت هر سلاح هستهای را در صورت تصمیم به دنبال کردن آن افزایش دهد.
هاس در ادامه یادداشت خود در پایگاه پراجکت سندیکیت با طرح این گزاره که پرسش اصلی ما در اینجا با «آیا» آغاز نمیشود، بلکه سوال اساسی ما این است که چه زمانی به این نقطه میرسیم: اگر مذاکرات با شکست مواجه شود در ماههای آینده یا در صورت موفقیت در کمتر از یک دهه مینویسد: ایران که اجازه تولید سلاح هستهای یا نزدیک شدن به چنین نقطهای را داشته باشد (تبدیل شدن به کشوری در آستانه برخورداری از سلاح هستهای) احتمالا در تلاشهایش برای شکل دادن به منطقه تهاجمیتر خواهد بود. در عین حال، ایران مجهز به تسلیحات هستهای یا توانایی تولید آن طی روزها یا هفتهها برای یک یا چند همسایه خود - به احتمال زیاد عربستان سعودی، مصر یا ترکیه – چارهای باقی نخواهد گذاشت که از این روش پیروی کنند. این مساله یک منطقه پر از درگیری را روی یک طناب باریک قرار میدهد.
جایگزین کدام است؟
رئیس شورای روابط خارجی آمریکا با طرح این گزاره که جایگزینی دیپلماسی رسمی با چیزی کمتر رسمی است، مینویسد: آن را میتوان دیپلماسی ضمنی یا کنترل تسلیحات بدون توافق نامید. ایالات متحده و سایر بازیگران مربوط (از جمله اسرائیل) آستانه تحمل خود را در مورد ظرفیت هستهای به ایران اعلام خواهند کرد. اگر ایران از این خطوط قرمز کمی یا کیفی عبور کند، بهای قابلتوجهی را خواهد پرداخت. علاوه بر افزایش تحریمها، میتوان انتظار حملات سایبری و نظامی متعارف به تاسیسات هستهای و احتمالا اهدافی با ارزش اقتصادی و نظامی را داشت. این دوره نیز بدون ریسک و هزینه نخواهد بود.
هیچ تضمینی برای موفقیت چنین حملاتی وجود ندارد، با توجه به اینکه ایران برای محافظت از مولفههای مهم برنامه هستهای خود و بازسازی آنها در صورت لزوم، تمام تلاش خود را انجام خواهد داد و ایران همچنین این گزینه را خواهد داشت که با طیف وسیعی از ابزارها و علیه اهدافی که خودش در منطقه و جهان برمی گزیند، تلافی کند. همه اینها به معنای انتخابهای دشوار برای ایالات متحده است. بایدن و جانشینان او ممکن است ناچار به مشارکت یا چشم پوشی از حملات علیه ایران شوند. آنها همچنین ممکن است متعهد شوند که ایالات متحده در برابر هرگونه تهدید یا استفاده ایران از سلاح هستهای به اقدام تلافی جویانه دست خواهند زد، همانطور که این کار را ایالات متحده برای متحدانش در اروپا و آسیا علیه روسیه و چین انجام میدهد. ترامپ و بایدن هر دو تمایل خود را برای کاهش دخالت نظامی آمریکا در خاورمیانه به وضوح اعلام کردند. اما به دلیل ایران، رسیدن به این هدف بعید به نظر میرسد.
معنای دیپلماسی ضمنی چیست؟
ریچارد هاس در یادداشت خود با اشاره به مفهوم دیپلماسی ضمنی آن را آلترناتیوی برای عدماحیای برجام و ناکارآمدی پلن بی یا همان حمله به تاسیسات هستهای ایران میداند که میتواند پاسخ واقعبینانهای به نگرانیها درباره شکست مذاکرات احیای برجام باشد. در تعریف دیپلماسی ضمنی مدنظر هاس باید گفت که دیپلماسی ضمنی یا تقریبا غیررسمی برای کنترل تسلیحات اتمی ایران به کار میرود. ابتدا باید تاکید شود که دیپلماسی غیررسمی یک مفهوم تقریبا ریشه دار و تاریخی در روابط بینالملل است.
جرج داونز/ دیوید راک و چارلز لیپسون در دوکتاب مجزا که در سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۰۹ توسط دانشگاه کمبریج منتشر شده است، به تعریف دیپلماسی ضمنی و توافقات غیررسمی در روابط بینالملل پرداختهاند. بر اساس محتوای این دو کتاب آمده است: زمانی که یک دولت سعی میکند از طریق رفتار و اقدام خود به جای اتکا به مبادلات رسمی یا غیررسمی دیپلماتیک، در انتخابهای سیاستی دولت دیگر دستکاری کند، به طورضمنی با آن دولت یا دولت دیگری معامله میکند. این فرآیند ضمنی است، زیرا اقدامات به جای سیاست اعلامی، نقش پیامرسان را ایفا میکند. این دیپلماسی بیشتر جنبه چانهزنی دارد تا اجبارآمیز، زیرا هدف این اقدامات تاثیرگذاری بر نتیجهای است که تنها از طریق برخی اقدامات مشترک و داوطلبانه به دست میآید. بدیهی است که دولتها به ندرت به مذاکره صرفا ضمنی یا صرفا رسمی تکیه میکنند.
با این حال، تئوری چانه زنی ضمنی تنها زمانی که ارتباط شفاهی یا کتبی بین طرفین اصلی وجود داشته باشد، قابلیت اجرایی پیدا نمیکند. از آنجا که دولتها بیشتر بر اقدامات متکی هستند تا مذاکره متعارف، این موضوع به طور فزایندهای از اهمیت برخوردار میشود. نمونههایی از چانهزنی ضمنی در روابط بینالملل فراوان است: تعرفه تلافیجویانه در پاسخ به موانع تجاری، یک کشور در حال جنگ از استفاده از سلاحهای شیمیایی یا بمباران اهداف غیرنظامی خودداری میکند؛ به این امید که حریفش رفتار مشابهی داشته باشد. اما مفهوم دیگری که با آن مواجه هستیم توافق غیررسمی است.
توافق غیررسمی چگونه به دست میآید؟
اینکه چگونه توافقات غیررسمی در روابط بینالملل به دست میآید؟ باید گفت: توافقات غیر رسمی رایجترین شکل همکاری بینالمللی هستند و البته کمتر مورد مطالعه قرار گرفتهاند. از معاملات شفاهی ساده گرفته تا توافقنامههای اجرایی دقیق، آنها به دولتها اجازه میدهند تا معاملات سودآور را بدون رسمیت یافتن معاهدات منعقد کنند. آنها از مفهوم رویهای و معمول معاهدات، متفاوت هستند. معاهدات، بر اساس کنوانسیونهای طولانیمدت و با هدف افزایش اعتبار وعدهها (در صورت نقض این معاهدات رسمی اعتبار ملی خدشه دار میشود) به امضا میرسند. اماتوافقات غیررسمی وضعیت مبهمتری دارند و دقیقا به همین دلیل مفید هستند. آنها برای اجتناب از تعهدات رسمی و آشکار ملی، اجتناب از موانع سیاسی تصویب، دستیابی به توافقات سریع و بیسر و صدا و ایجاد انعطافپذیری برای اصلاحات بعدی یا حتی انصراف انتخاب میشوند. آنها با توافقات رسمی تفاوت دارند نه به این دلیل که ماهیت آنها اهمیت کمتری دارد (بحران موشکی کوبا با توافق غیررسمی حل شد) بلکه به این دلیل که وعدههای اساسی کمتر قابل مشاهده و در عین حال مبهم هستند. بنابراین، رواج چنین ابزارهای غیررسمی بر امکانات جهت همکاری بینالمللی میافزاید.
پلن C چه مختصاتی دارد؟
بنابراین وقتی هاس از توافق غیررسمی و دیپلماسی ضمنی سخن میگوید، اشاره به موقعیتی دارد که کار از کار گذشته و ایران از نقطه گریز هستهای عبور کرده است اما همچنان با مرحله ساخت کلاهک هستهای و تحقق بازدارندگی هستهای فاصله دارد (۱۸ ماه تا دو سال). در اینجا آمریکا بهطور ضمنی خطوط قرمزی برای ایران تعیین و اعلام میکند ظرفیت هستهای آن را مورد پذیرش غیررسمی قرار میدهد و در عین حال اجازه حمله بازیگر ثالثی را نیز به ایران نخواهد داد. اما متقابلا بازیگر مذکور نیز اجازه ندارد به سمت سلاح هستهای حرکت کند و در صورت نقض آن وقوع حمله قطعی خواهد بود. این دقیقا الگویی است که در بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۲ مورد استفاده قرار گرفت؛ یعنی زمانی که جان کندی رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا، به محض آگاهی از حضور موشکهای روسی در هاوانا، در پیام خود درشب ۲۲ اکتبر ۱۹۶۲ آمادهباش نیروهای آمریکایی را اعلام و حرکت کلیه کشتیهای شوروی به مقصد کوبا را ممنوع اعلام کرد.
وی همچنین از نیکیتا خروشچف رهبر اتحاد شوروی خواست موشکها را تحت نظارت سازمان ملل از کوبا خارج کند و این درخواست کندی از سوی کرملین در ۲۸ اکتبر مورد پذیرش قرار گرفت و در مقابل ایالات متحده نیز موشکهای اتمی خود را از ترکیه خارج کرد. آمریکا تصور میکند این الگو قابلیت تکرار در مورد ایران و برنامه هستهایاش را دارد. پس امکان دارد آمریکا در چارچوب این الگو، ایران را تا آستانه مواجهه نظامی پیش ببرد ولی در لحظات آخر دو طرف ترجیح دهند بر اساس دیپلماسی ضمنی و توافق تقریبا غیررسمی از اقدامات خود عقبنشینی کنند: یعنی آمریکا از حمله به تاسیسات اتمی خودداری کند و ایران نیز از حرکت به سمت ساختن سلاح و ترجیح حفظ ظرفیت هستهای بر بازدارندگی اتمی.
در واقع تز جدید ریچارد هاس که در ۱۰ پیشبینی او برای سال ۲۰۲۳ متجلی شده است، منافاتی با تز قبلی او یعنی دیپلماسی ضمنی که در همین پایگاه تحلیلی منتشر شده بود، ندارد. اما یک تفاوت بین آن وجود دارد و آن این است که هاس در پیشبینی جدید خود با دو متغیر تازه روبهروست؛ مساله ناآرامیها در ایران و جنگ اوکراین که پای همکاریهای نظامی ایران و روسیه را به میان آورده است. در تحلیل نوامبر ۲۰۲۱ هاس مساله ثبات سیاسی ایران یک مفروض بود، در حالی که در یادداشت جدید با لحاظ کردن این دو متغیر جدید به تحلیل اوضاع ایران در سال ۲۰۲۳ دست زده است.