جوان: سردسته باند سرقت از طلافروشان پس از بازداشت مدعی شد برای برگزاری مراسم مجلل عروسیاش دست به ارتکاب جرم زده بود که همراه اعضای باندش بازداشت شد.
یکی از روزهای پایانی تابستان امسال مردی در تهران سراسیمه به اداره پلیس رفت و از دو سارق موتورسوار به اتهام سرقت کیف پر از طلایش شکایت کرد.
سرقت از طلافروشان برای برپایی عروسی مجلل
شاکی در توضیح ماجرا گفت: «در شهرستان اصفهان طلافروشی دارم و معمولاً هرچند وقت یکبار برای خرید طلا به بازار تهران میآیم و پس از خرید، طلاها را به اصفهان میبرم و با سود میفروشم. امروز صبح به تهران آمدم و از بازار بیش از یک کیلو طلا خریدم و داخل کیفم جاسازی کردم و با پای پیاده از داخل کوچهها به طرف خیابان مولوی به راه افتادم. نزدیکی میدان محمدیه بودم و میخواستم تاکسی به مقصد راهآهن بگیرم که ناگهان دو موتورسیکلت با چهار سرنشین به من نزدیک شدند، یکی از ترکنشینها در چشم برهمزدنی کیف پر از طلا را از دستم قاپید و به سرعت فرار کردند. آن لحظه به شدت شوکه شده بودم و ثانیههایی بعد با داد و فریاد درخواست کمک کردم، اما فایدهای نداشت و سارقان با کیف طلا فرار کردند.»
۱۰ شاکی
با طرح این شکایت، پرونده به دستور بازپرس برای رسیدگی و شناسایی سارقان در اختیار تیم زبدهای از کارآگاهان اداره هجدهم پلیس آگاهی قرار گرفت. همزمان با ادامه تحقیقات درباره این حادثه، مأموران پلیس با شکایتهای مشابهی روبهرو شدند که تعدادی از طلافروشان کیفی از سارقان موتورسوار به اتهام سرقت کیف طلایشان در حوالی بازار شکایت کرده بودند.
در حالی که شکایت از سارقان به عدد ۱۰ رسیده بود، مأموران پلیس در بررسی اظهارات مالباختهها دریافتند طلافروشها از شهرهای مختلف و بهخصوص از شهرستان اصفهان برای خرید طلا به تهران آمدهاند و پس از خرید طلا در کوچه و پسکوچههای اطراف بازار در دام سارقان موتورسوار گرفتار شده و اموال خود را از دست دادهاند. مأموران پلیس در بررسی دوربینهای مداربسته متوجه شدند اعضای باند سارقان کیفهای طلا، شش نفر هستند که دو نفر از آنها وظیفه شناسایی طلافروشان را در بازار دارند و دو نفر دیگر هم پس از تعقیب طلافروشان در فرصت مناسب کیف طلاها را سرقت و دو نفر آخر هم همدستانشان را اسکورت میکنند تا در مواقع ضروری به کمک آنها بروند. همچنین تحقیقات مأموران نشان داد سارقان علاوه بر سرقت کیفهای طلا گاهی هم کیفقاپی و موبایلقاپی میکنند.
مأموران در بررسیهای بعدی سه نفر از متهمان را که سابقه سرقت کیفقاپی، موبایلقاپی و درگیری داشتند، شناسایی کردند و سارقان را تحت تعقیب قرار دادند.
دستگیری سارقان
سرهنگ کارآگاه علی ولیپورگودرزی، رئیس پلیس آگاهی پایتخت با اعلام خبر دستگیری باند سارقان کیفهای طلا به خبرنگار «جوان» گفت: «پس از طرح شکایتهای سریالی درباره سرقت از طلافروشان کیفی، کارآگاهان پلیس آگاهی تحقیقات گستردهای را آغاز کردند تا اینکه خیلی زود به ردپای چند سارق سابقهدار در سرقت از طلافروشان رسیدند. پس از به دست آمدن این سرنخ، مأموران مخفیگاه آنها را تحت نظر گرفتند و موفق شدند شش عضو این باند را دستگیر و در مخفیگاه آنها نیم کیلو طلای سرقتی کشف کنند. متهمان در بازجوییها به دو فقره سرقت از طلافروشان اعتراف کردهاند، اما بررسیهای مأموران حکایت از آن دارد اعضای این باند، کیف ۱۰ طلافروش را سرقت کردهاند. البته متهمان به غیر از سرقت طلا به بیش از ۳۰ فقره کیفقاپی و موبایلقاپی هم اعتراف کردهاند.»
رئیس پلیس آگاهی پایتخت در ادامه گفت: «امنیت جسمی و مالی مردم خط قرمز ماست و مأموران پلیس از هیچ تلاشی در این زمینه دریغ نمیکنند، بهطوریکه در شش ماه نخست امسال نسبت به شش ماه سال قبل مأموران بیش از ۲ هزار سارق بیشتر دستگیر و تحویل قانون دادهاند.»
گفتگو با سردسته سارقان
سردسته سارقان، پسر ۲۷ سالهای به نام آبتین است که به گفته خودش شش سال است در طلافروشی یکی از بستگانش مشغول به کار بوده است. آبتین قرار بود چند روز دیگر مراسم عروسیاش را برگزار کند و برای اینکه بتواند مراسمی مجلل بگیرد همراه پنج نفر از دوستانش نقشه سرقت از طلافروشان کیفی را طراحی و اجرا میکند، اما قبل از اینکه حلقه ازدواج به دستش کند، دستبند به دستانش زده میشود.
*آبتین چی شد که از شاگردی طلافروشی به سرقت از طلافروشان روی آوردی؟
من شش سال در مغازه طلافروشی یکی از بستگانم کار میکردم، اما همیشه مشکل مالی داشتم و حقوقم زیر ۱۰ میلیون تومان بود. میخواستم مراسم دامادی مجللی برای خودم بگیرم، به همین خاطر یک روز که در سفرخانه سنتی همراه دوستانم قلیان میکشیدیم، فکر سرقت از طلافروشان به ذهنم آمد و به دوستانم پیشنهاد دادم.
*مراسم مجللت را گرفتی؟
نه. متأسفانه پیشنهاد عروسی مجلل را خانواده نامزدم به من دادند و من هم میخواستم بین دوستان و بستگانم کم نیاورم. البته هم حرفهای دوستان و هم بلندپروازی خودم بیتأثیر نبود.
*چه حرفی؟
میگفتند مثلاً فلانی از راه سرقت ماشین شاسیبلند گرانقمیت سوار شده یا مثلاً فلان خلافکار به مال و منال زیادی رسیده است. فکر میکردم من که در طلافروشی کار میکنم و هفتم گرو هشتم است، آدم بیعرضهای هستم، بنابراین تصمیم گرفتم سرقت کنم.
*مالباخته را میشناختی؟
نه، اما در این مدتی که در طلافروشی کار میکردم و به بازار رفت و آمد داشتم، میدیدم افرادی از شهرستان برای خرید طلا به بازار تهران میآیند و بعد با کیفی پر از طلا راهی شهرشان میشوند.
*سابقه داری؟
نه، من اصلاً سابقه ندارم، اما بعضی از دوستانم حرفهای و سابقهدار هستند. الان در بین تیم ما یک نفر سابقه کیفقاپی دارد که وظیفه او قاپیدن کیف طلافروشان بود و انصافاً هم خوب میقاپید. نفر دوم سابقه موبایلقاپی دارد و یک نفر دیگر نیز سابقه درگیری و نزاع دارد. یکی دیگر از اعضای باند هم سفرهخانه سنتی دارد که پاتوق ما آنجا بود و شبها هنگام قلیان کشیدن نقشه سرقت را طراحی میکردیم. آخرین عضو هم فردی تحصیلکرده از دانشگاه است که ما سعی میکردیم از اطلاعات و تجربیات او هم استفاده کنیم.
*علاوه بر سرقت کیف طلا، موبایل هم سرقت میکردید؟
اعضای باند ابتدا کیف و موبایل سرقت میکردند، اما وقتی پیشنهاد سرقت کیف طلا را دادم و متوجه شدند پول خوبی گیرمان میآید، سرقت موبایل را کنار گذاشتند و فقط کیف طلا سرقت میکردیم. البته دو مورد بیشتر موفق نشدیم که دستگیر شدیم.
*درباره سرقتها توضیح بده؟
من و یک نفر از اعضای باند، سوژه را در بازار شناسایی و پس از اینکه طلا میخرید او را تعقیب میکردیم. معمولاً طلافروشان کیفی با پای پیاده از کوچه و پسکوچهها خودشان را به خیابان میرسانند و ما هم به همدستانمان آمارشان را میدادیم و آنها هم سرقت میکردند.
*فکر میکردی دستگیر شوی؟
نه. میخواستم پس از چند سرقت وقتی پولدار شدم مغازه طلافروشی بزنم و زندگیام را ادامه بدهم که دستگیر شدیم.