«حسین شریعتمداری» در سرمقاله شماره امروز «کیهان» نوشت:
شاید نگاه یادداشت پیش روی به «توافق وین» و نتیجهای که پذیرش آن در پی خواهد داشت، «بدبینانه»! تلقی شود و علاوه بر دشمنان که اینگونه برداشتها را خوش ندارند، برخی از دوستان نیز ابرو درهم کشیده و زبان به گلایه بگشایند که چرا در گرماگرم دستافشانی این روزها، سنگاندازی میکنید؟! ولی این نگاه با شواهد و مستنداتی همراه است که «باری به هرجهت»! نمیتواند پاسخ قابل قبولی برای آن باشد، ضمن آن که رهبر معظم انقلاب در پاسخ به نامه رئیسجمهور محترم کشورمان توصیه میکنند «لازم است متنی که فراهم آمده-برجام- با دقت ملاحظه و در مسیر قانونی پیشبینی شده قرار گیرد و آنگاه در صورت تصویب، مراقبت از نقض عهدهای محتمل طرف مقابل صورت گرفته و راه آن بسته شود» و تاکید میفرمایند «به خوبی میدانید که برخی از شش دولت طرف مقابل به هیچ رو قابل اعتماد نیستند».
و اما، ضمن قدردانی از تلاش بیوقفه تیم هستهای کشورمان که به قول حضرت آقا نتیجه هرچه باشد، پاداش الهی آنان محفوظ خواهد بود، باید گفت مروری بر متن و محتوای سند وین و قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمانملل حاکی از آن است که «توافق وین» نه فقط آنگونه که ادعا میشود نقطه پایانی بر چالش هستهای 12 ساله نیست، بلکه میتواند نقش آتش تهیهای را داشته باشد که حریف با هدف تضعیف پایههای قدرت جمهوری اسلامی ایران و زمینهسازی برای یک اقدام براندازانه آسان و کم هزینه در آیندهای هر چند دور تدارک دیده و به صحنه آورده است.
1- آیا در این واقعیت کمترین تردیدی وجود دارد که براندازی نظام اسلامی ایران از نخستین روزهای پیروزی انقلاب تاکنون یکی از اهداف استراتژیک آمریکا و متحدان اروپایی و منطقهای آن بوده و هست؟! و آیا رخدادهای سیوچند سال گذشته به وضوح نشان نمیدهد که حریف برای رسیدن به این هدف استراتژیک هیچ فرصتی را از دست نداده و استفاده از هیچ اهرمی را نادیده نگرفته است؟! اگر این واقعیت قابل انکار نباشد- که نیست- به آسانی میتوان نتیجه گرفت که هدف نهایی دشمن را نباید در فعالیت هستهای ایران - حتی در صورت برچیدن کامل آن- جستجو کرد و از هدف نهایی حریف که بیرون از چالش هستهای تعریف شده است، غفلت ورزید. رد پای این پروژه پلکانی را که پله آخر آن- به زعم دشمن- براندازی نظام است، در جای جای توافق وین و قطعنامه 2231 به وضوح میتوان دید، که طی دو هفته گذشته در یادداشتها و گزارشهای کیهان به نمونههای متعددی از آن اشاره کردهایم و در محدوده این یادداشت تنها به چند مورد که با موضوع یادداشت پیش روی مرتبط است اشاره و بسنده میکنیم.
2- رهبر معظم انقلاب خطوط قرمز نظام را به وضوح و با صراحت برای عموم مردم اعلام فرموده و تاکید کردهاند که آنچه در جلسه یا جلسات عمومی میگویند، عینا همان حرفهایی است که در جلسات خصوصی به مسئولین میگویند و بر این خط تبلیغاتی خط بطلان کشیدهاند که «بعضی از خط قرمزهایی که رسما اعلام میشود، در جلسات خصوصی از آن صرفنظر میشود»! بنابراین، اگر در توافق و قطعنامه از این خطوط قرمز عبور شدهباشد - که در مواردی شده است- اصلیترین پایه اقتدار نه فقط نظام اسلامی بلکه انقلاب فراگیر اسلامی در جهان و کانون امید و حیاتآفرین ملتهای مسلمان - نستجیربالله- نادیده گرفته میشود. هر چند به جد و از ژرفای دل براین باوریم که رهبر معظم انقلاب باز هم مانند همیشه، خواب دشمن را به کابوس تبدیل خواهند کرد. اما مسئولان محترم نیز وظیفه دارند در بررسی متن توافق وین و قطعنامه 2231 و اعلام نتیجه نهایی قبول یا رد آن، روی نکته یاد شده تاکید غیرقابل تغییر داشته باشند و هیچ بند و مادهای را که لازمه آن عبور از خط قرمزهای ترسیم شده باشد، نپذیرند و اساسا در صورت بیتوجهی به این نکته، مسئولیت آنان فاقد وجاهت قانونی و شرعی خواهد بود. اکنون سؤال این است که آیا عبور حریف از خطقرمزهای یاد شده با هدف ایجاد دلسردی در میان امت حزبالله و مردم پاکباخته این مرز و بوم، طراحی نشده است؟! و دشمن به زعم خود با این عبور در پی آسیبرسانی جدی به یکی از اصلیترین پایههای اقتدار نظام و انقلاب اسلامی نبوده است؟
3- «ابهت» و «شکوه» و «عظمت» نظام جمهوری اسلامی ایران و ایستادگی مقتدرانه آن در مقابل باجخواهی و زورگویی قدرتهای استکباری جهان که دوستان به شکرانه و با تقدیر و تجلیل و دشمنان از سر ناچاری در تفسیر و تحلیلهای خود به آن اعتراف میکنند، یکی دیگر از پایههای قدرت نظام است و بدیهی است که خدشه بر آن میتواند به این پایه اقتدار آسیب جدی برساند.
و اما دشمن در جای جای توافقنامه و قطعنامه 2231 بندها و مواردی را گنجانده است که خروجی آن «تحقیر» نظام اسلامی ایران است! از جمله آن که؛ در بند 27 قطعنامه 2231 و نیز در متن برجام آمده است «تمامی قیدها و شرایط و مقررات برجام فقط درباره ایران است... و نباید تصور شود که سایر دولتها نیز ملزم به رعایت این قیدها و شرطها هستند»! یعنی ایران را و فقط ایران را با این قیود و شروط مهار کردهایم!
و یا براساس آنچه در قطعنامه آمده است ایران با استناد به ماده 41 از فصل هفتم منشور سازمان ملل، «تهدیدی علیه صلح» تلقی شده است! و با پذیرش توافق وین نه تنها از دستور کار شورای امنیت بیرون نمیرود، بلکه دستکم برای مدت 10 سال دیگر تحت ماده 41 فصل هفتم باقی میماند. و این نیز تحقیر دیگری و به مفهوم آن است که ایران مقتدر و پیشتاز را که تهدیدی علیه صلح جهانی و منطقهای است، به بند کشیده! و فعلا! حداقل برای 10سال مهار کردهایم!... و بندهای دیگری که اقلام خریداری مورد نیاز ایران را به اجازه رسمی از شورای امنیت سازمان ملل موکول میکند و به حریف حق بازرسی از تمامی محمولههایی که از زمین و دریا و هوا به مقصد ایران حمل میشود داده است و... آیا مفهوم و خروجی این مواد و بندهای مشابه، چیزی غیر از «تحقیر» کشورمان است؟ و آیا از این طریق یکی دیگر از پایههای اقتدار ایران اسلامی که جایگاه رفیع و شکوهمند آن در جهان است، تضعیف نشده و آسیب نخواهد دید؟
4- نهضتهای اسلامی و خط مقاومت در منطقه یکی دیگر از پایههای اصلی اقتدار جمهوری اسلامی ایران است که حریف با عنوان عقبه استراتژیک ایران، از آن یاد میکند. بدیهی است که با آسیب دیدن جایگاه برجسته ایران اسلامی، اولا؛ خط مقاومت که از ایران مقتدر الگو گرفته است نیز به شدت آسیب دیده و تضعیف خواهد شد. چرا که پرچم استکبارستیزی جمهوری اسلامی ایران را که همواره بر فراز بوده است- خدای نخواسته- «نیمه افراشته»! تلقی خواهند کرد!
5- سامانه دفاع نظامی پیشرفته جمهوری اسلامی ایران که برخورداری از موشکهای بالستیک میانبرد- و انشاءالله در آینده دوربرد- از جمله این تسلیحات مدرن است، یکی دیگر از پایههای قدرت جمهوری اسلامی ایران است، که بند 3 از ضمیمه B قطعنامه 2231، به گونهای آشکار- و نه پنهان- میتواند کشورمان را از داشتن این تسلیحات پیشرفته و کارساز محروم کند. ضمن آن که اجازه بازرسی از مراکز نظامی و بازجویی از دانشمندان هستهای و نظامی در پوشش ظاهر فریب «دیدارهای فنی و کارشناسی»! و موارد مشابه دیگری که پرداختن به آن فرصت جداگانهای میطلبد، در صورت پذیرش توافق وین، میتواند ایران اسلامی را در عرصه توان نظامی و دفاعی به کشوری ضعیف و دستچندم تبدیل کند!
6- اکنون وقت قضاوت است و پاسخ به این پرسش که آیا در صورت پذیرش توافق وین و اجرای مفاد این توافق و قطعنامه 2231 که تضمین آن است، جمهوری اسلامی ایران اصلیترین پایههای اقتدار خود را از دست نمیدهد؟! آیا این روند- در صورت عملیاتی شدن - دلسردی مردم پاکباخته و فداکار این مرز و بوم را که همه روزهای حادثه در میدان حاضر بودهاند بهدنبال نخواهد داشت؟! آیا، پرچمداری ایران اسلامی به عنوان یک قطب قدرت منطقهای و جهانی را با آسیب روبرو نمیکند؟! آیا خط سرنوشتساز مقاومت و جریان پرقدرت و پرشتاب بیداری اسلامی را که عقبه استراتژیک کشورمان است، تضعیف، ناامید و بیالگو نخواهد کرد؟! و توان نظامی جمهوری اسلامی ایران را که امروزه زبانزد همه مراکز استراتژیک جهان است، تحلیل نمیبرد و به سمت صفر میل نمیدهد؟! و... دهها پرسش دیگر از این دست که در صورت پذیرش توافق وین، تحقق آن غیرقابل تردید خواهد بود.
7- حالا نوبت پرسش پایانی این وجیزه است و آن، این که؛ با وجود تلاش پیگیر آمریکا و متحدانش برای براندازی جمهوری اسلامی ایران که طی سیوچند سال گذشته از سوی حریف به عنوان یک هدف استراتژیک دنبال شده و میشود، آیا در صورت پذیرش توافق وین و در حالی که ایران اسلامی به یک کشور ضعیف و ناتوان تبدیل شده است، آمریکا در عملیاتی کردن آرزوی بر زمین مانده خود کمترین تردیدی خواهد کرد؟! پاسخ این پرسش خالی از ابهام است و در آن حالت- که انشاءالله هرگز پدید نخواهد آمد- آمریکا احتمالا برای تحقق اهداف براندازانه خود نیازی به حمله نظامی مستقیم ندارد بلکه راهاندازی یک جنگ نیابتی -PROXY WAR - نظیر آنچه این روزها علیه سوریه، عراق و اخیرا یمن در جریان است هم میتواند برای حریف کارساز باشد!
8- و بالاخره، با جرأت میتوان گفت که با حضور رهبری حکیم، انقلابی و هوشمند، این آرزوی دشمن نیز مانند همیشه بر زمین خواهد ماند و در اینباره اشاره به بیانات حکیمانه و مقتدرانه رهبر معظم انقلاب در خطبههای نمازعید فطر امسال را میتوان و باید «نقشه راه» دانست که به آن خواهیم پرداخت.