مهر: کارشناسان بازار کار عقیده دارند یکی از شاخصهای توسعه یافتگی در کشورها بازار پُررونق کار است و نیروهای جوانی که کشورها بتوانند در مسیر توسعه از آن استفاده کنند اما در نقطه مقابل بیکاری جوانان می تواند به عنوان یک معضل بزرگ داخلی خودنمایی کند و ناتوانی بازار کار در جذب تقاضاهای شغلی، باعث هدر رفتن سرمایه انسانی خواهد شد.
در ایران رشد یکباره جمعیت در دهه ۶۰ و رسیدن آنها در دهه های ۸۰ و ۹۰ به بازار کار باعث شده است تا امروز اشتغال جوانان به عنوان یکی از مهمترین مسائل در بیشتر خانواده ها به حساب آید. هم اکنون تقاضا برای شغل در کشور ما میلیونی است و جوانان زیادی در پشت درهای بسته بازار کار مانده اند.
جوانانی که پشت درهای بازار کار ماندهاند
با وجود اینکه دولتها در یک دهه گذشته از اجرای طرحهای فراوانی برای حل معضل بیکاری سخن گفته اند اما آمارها می گویند سیاستهای اعمال شده توسط دولتها در این بازار بی نتیجه بوده و همچنان بیکاری به عنوان مهمترین معضل داخلی دولتها خودنمایی میکند و دستکم این وضعیت در یک دهه اخیر ادامه یافته و چیزی از صف بلند تقاضا برای کار کم نشده است.
تحلیلگران آمارهای بازار کار میگویند هرچند تغییرات و جابه جاییهایی در آمار بیکاران به وجود آمده اما اقدامات انجام شده نتوانسته است در یک دهه اخیر این بازار را از بحران و وضعیت قرمز خارج کند.
بر پایه این گزارش، به تعداد جمعیت فعال اقتصادی کشور در فاصله سالهای ۸۴ تا پایان ۹۳ به میزان یک میلیون و ۲۱۵ هزار و ۶۲۴ نفر افزایش یافته که معنای آن این است که امروز نسبت به ۱۰ سال گذشته، ۱.۲ میلیون نفر دیگر هم متقاضی کار شدهاند و یا دستکم در سنی قرار دارند که جمعیت فعال (شاغل و بیکار) محسوب می شوند.
یکی از شاخصهای مهم در بازار کار، تعداد جمعیت بیکار است که در این بخش تعداد بیکاران از ۲ میلیون و ۶۷۴ هزارنفر به ۲ میلیون و ۵۱۴ هزارنفر رسیده که به معنای آن است که در طول ۱۰ سال بحران بیکاری، تنها ۱۶۰ هزار و ۷۰۰ نفر از مجموع بیکاران کشور کاسته شده است!
این آمار نشان میدهد بازار کار با وجود همه اقدامات انجام شده در طول ۱۰ سال گذشته بحرانی باقی مانده و وضعیت بیکاری همچنان نامناسب است. سئوال این است که چرا دولتها نمی توانند پس از چند دهه به بحران بیکاری پایان دهند؟
فقط ۱۶۰۷۰۰ نفر شاغل شدند؟
از مسائل مهم و ابهام برانگیز در بازار کار این است که در فاصله ۱۰ سال گذشته، از تعداد افرادی که میتوانستند در گروه بیکاران و یا شاغلان قرار بگیرند، کاسته شده و به عبارتی، جمعیت روستاها در یک دهه اخیر غیرفعال تر شده اند. البته این وضعیت در مورد ساکنان در شهرها نیز وجود دارد. اگر بخواهیم وضعیت بیکاری را تنها در فاصله دو سال ۹۲ و ۹۳ بررسی کنیم، نه تنها چیزی از آمارها کم نشده بلکه ۲۵ هزار و ۷۹۴ نفر نیز به تعداد بیکاران کشور افزوده شد.
آمارها نشان میدهند در فاصله ۱۰ سال اخیر، تمرکز بیکاری از سنین ۱۵ تا ۲۴ ساله به سنین ۱۵ تا ۲۹ ساله منتقل شده است؛ به این معنا که ناتوانی کارجویان در یافتن شغل مناسب باعث افزایش سن آنها شده و امروز بدون اینکه مشکل بیکاری در گروه سنی زیر ۳۰ سال به عنوان مهم ترین گروه جوینده شغل در کشور حل شود، تنها بیکاری به سنین بالاتر منتقل شده و می توان گفت جوانان در دوره سنی ۳۰ سال دیگر به بالاترین سنین بیکاری رسیده اند و بیش از این نباید بیکار بمانند.
تعداد بیکاران سنین ۱۵ تا ۲۴ ساله در سال ۸۴ به میزان یک میلیون و ۳۶۳ هزار نفر بود که این تعداد در پایان سال گذشته به ۷۶۲ هزارنفر کاهش یافت اما در نقطه مقابل تعداد بیکاران در سنین ۱۵ تا ۲۹ ساله از یک میلیون و ۹۲۶ هزار نفر به یک میلیون و ۵۶۴ هزارنفر رسیده است.
۱.۲ میلیون شغل کشاورزی نابود شد
نرخ بیکاری زنان ۱۵ تا ۲۴ ساله که در سال ۸۴ به میزان ۳۲.۶ درصد بود، امروز به ۴۳.۸ درصد افزایش یافته و این رشد ۱۱.۲ درصدی بیکاری زنان در فاصله یک دهه نشان دهنده افزایش چشمگیر تمایل زنان به اشتغال و همچنین نبود زمینه ورود جمعیت زنان جوینده شغل به بازار کار است.
اشتغالزایی بخش کشاورزی شدیدا افت کرده و در طول یک دهه تعداد اشتغال ایجاد شده در حوزه کشاورزی از ۵ میلیون و ۱۰۰ هزارنفر به ۳ میلیون و ۸۱۲ هزار نفر کاهش یافته که نشان دهنده نابودی یک میلیون و ۲۸۸ هزار نفری اشتغالزایی در این بخش است.
صنعت که پایه اصلی رشد اقتصادی در هر کشوری محسوب می شود و این بخش باید بیشترین میزان اشتغالزایی را داشته باشد در فاصله ۱۰ سال تنها ۹۳۴ هزار و ۵۷۲ شغل بیشتر ایجاد کرده است.
در نقطه مقابل، خدمات در سالهای اخیر از رشد قابل قبول تری برخوردار بوده و در طول یک دهه اخیر تعداد اشتغال زایی بخش خدمات از ۹ میلیون و ۲۵۷ هزارنفر به ۱۰ میلیون و ۲۹۷ هزارنفر افزایش یافته که نشان دهنده ایجاد یک میلیون و ۴۰ هزار شغل جدید در این حوزه است.
اشتغال ناقص در فاصله زمانی سالهای ۸۴ تا ۹۳ نیز افزایشی بوده که نشان می دهد تعداد افراد دارای مشاغل در معرض نابودی و همچنین مشاغلی که توان تامین معیشت خانوار را ندارد، رو به افزایش است.