خریدهای قطعی این تیم فعلا علیرضا بیرانوند، مرتضی پورعلیگنجی، دانیال اسماعیلیفر، سروش رفیعی، ولسیانی و محمد مهدی احمدی هستند. پرسپولیس البته هنوز بهدنبال جذب مهاجم است، اما تا همین لحظه هم تیمی بسته که میتوان به آن لقب «کهکشانی» داد. بسیاری بر این باورند که تیم یحیی گلمحمدی با این خریدها حتما رستگار خواهد شد، اما مرور تجارب تاریخی نشان میدهد اجتماع ستارهها لزوما بهمعنای کامیابی نیست. خود پرسپولیس دستکم در ۳ دوره نقلوانتقالات طوفانی داشته، اما نتیجه لازم را کسب نکرده است. در مورد بقیه تیمها هم چند مثال خوب در این زمینه وجود دارد.
شال گردن مشهور وینکو
اولین پرسپولیس کهکشانی تاریخ لیگ برتر، در لیگ سوم بسته شد. آن زمان اکبر غمخوار پروژه عبور از علی پروین را استارت زده بود؛ یک پروژه عظیم که با توجه به محبوبیت آن زمان سلطان اجرایش بسیار دشوار بود. بنابراین او تصمیم گرفت یک تیم بسیار پرستاره ببندد و کاری کند که کسی بهانه پروین را نگیرد. در نتیجه پرسپولیس پر شد از بازیکنان اسمی؛ کسانی مثل علی دایی، کریم باقری، حامد کاویانپور، یحیی گلمحمدی، جواد کاظمیان، مهرداد میناوند، عیسی ترائوره و... پرسپولیس فصل را رؤیایی شروع کرد؛ پیروزی هشتگله برابر پگاه، برتری بر ابومسلم و برد پنجگله برابر فجرسپاسی باعث شده بود کسی در قهرمانی سرخها شک نکند. وینکو بگوویچ هم که به شکلی ناباورانه هدایت این تیم کهکشانی را برعهده گرفته بود، سرمست از پیروزیهای پیاپی شال گردنش را روی هوا میچرخاند و از زندگی لذت میبرد. کمکم اما آسمان ابری شد. درست چند روز بعد از آنکه علی پروین در مصاحبهای عجیب گفت: «روزهای تلخ پرسپولیس هم از راه میرسد»، این تیم به پیکان باخت و بعد در سراشیبی سقوط افتاد. حاشیه پشت حاشیه؛ تیم آنقدر عذاب کشید که نهایتا به رتبهای بهتر از پنجمی دست نیافت. آخر فصل هم بگوویچ و غمخوار و دایی و... رفتند تا علی پروین و اعوان و انصار برگردند.
کهکشان بیسرانجام قطبی
افشین قطبی در لیگ هفتم تیم معمولی و متوازن پرسپولیس را قهرمان کرد. او سپس شروع کرد به طاقچه بالا گذاشتن و از هدایت سرخپوشان کنار کشید. در نتیجه باشگاه که با تغییرات مدیریتی همراه شده بود، یک تیم بسیار پرستاره بست تا قطبی راضی شود و سر کارش برگردد. بعضی بازیکنان خوب مثل نیکبختواحدی، محسن خلیلی، کریم باقری و... از فصل گذشته مانده بودند و فوقستارهای مثل علی کریمی هم به جمع آنها اضافه شد. رحمان رضایی، ابراهیم توره، ایوان پتروویچ و... سایر ستارههای آن تیم بودند. قطبی که از اول هم دلش با تیم نبود و حس میکرد بازیکنان به اندازه کافی برای او نمیجنگند، وسط کار ول کرد و رفت تا هدایت تیم به افشین پیروانی و سپس نلو وینگادا سپرده شود. آن تیم هم از ازدحام اسامی بزرگ سودی نبرد و غرق در حاشیه شد. رتبه پایان فصل؟ باز هم پنجمی.
تجربه قبلی خود یحیی
خود یحیی گلمحمدی هم با تیم پرستاره ناکام بیگانه نیست. در لیگ دوازدهم محمد رویانیان سعی کرد با جمع کردن کلی ستاره در کنار هم، به ۴ سال ناکامی پرسپولیس در کسب عنوان قهرمانی پایان بدهد. در نتیجه او بازیکنان گرانقمیتی مثل جلال حسینی، محسن بنگر، حسین ماهینی، کریم انصاریفرد و محمد قاضی را جذب کرد. قرمزها کار را با مانوئل ژوزه شروع کردند، اما این مربی پرتغالی به دلایل متعدد نتایج لازم را نگرفت و بین دو نیمفصل جای خودش را به یحیی گلمحمدی داد. آخرش هم پرسپولیس به رتبهای بهتر از هفتمی دست نیافت.
تیم باشید، نه کلکسیون ستارهها
تجارب دیگری هم در فوتبال ایران وجود دارد که تأیید میکند فقط بستن یک تیم پرستاره برای کسب موفقیت کافی نیست؛ مثل استیلآذین که با یک دو جین اسم بزرگ به دسته پایینتر سقوط کرد. استقلال هم در این سالها هر تابستان کلی بازیکن گرفت و موفق نشد، اما در لیگ بیستویکم اتفاقا با یکی از کممهرهترین تیمهایش قهرمانی بدون شکست را به ارمغان آورد. منتظر میمانیم تا ببینیم تیم یحیی گلمحمدی در لیگ بیستودوم از چه سنخی است؛ موفق و چشمنواز یا بحرانزده و ناکام؟