جستجو

آرشيو

تماس با ما

درباره ما

صفحه نخست

 
تاريخ درج: شنبه، 28 خرداد 1401     
اعترافات ذهن بیماری که جان کودک ۲ساله را گرفت

 روزنامه همشهری با راننده اتوبوسی که با پنچر کردن آمبولانس، باعث مرگ دخنر دو ساله شد، گفتگو کرده است.

 
اعترافات ذهن بیماری که جان کودک ۲ساله را گرفت
 
این مصاحبه را میخوانید:

چه شد که فکر پنچر کردن چرخ‌های آمبولانس به ذهنت خطور کرد؟
 
آمبولانس در خط ویژه پارک کرده بود و من هم به‌شدت کلافه بودم. آنقدر عصبانی شدم که دیگر کنترلی بر مغز و رفتارم نداشتم. نمی‌دانم چه شد که پیاده شدم و برای آنکه عصبانیتم را خالی کنم چرخ‌ها را پنچر کردم.
 
مگر جز این است که آمبولانس می‌تواند هر جایی پارک کند و در آن لحظه به این فکر نکردی که ممکن است مریض بدحال داشته باشد؟
 
ظهر بود. فکر می‌کنم ساعت12 بود. هوا به‌شدت گرم بود و من از گرما کلافه شده بودم. کولر هم نداشتم و از صبح به‌شدت عرق کرده بودم. گرما تا مغزم نفوذ کرده بود و به همین دلیل اصلا متوجه نبودم که اقدام هولناک من باعث مرگ کودکی می‌شود. خیلی پشیمانم و نمی‌دانید چه عذابی می‌کشم.
 
راهت سد شده بود و راه دیگری وجود نداشت؟
 
آمبولانس درست جایی پارک کرده بود که نمی‌توانستم درجا تغییر لاین بدهم. البته باید کمی دنده عقب می‌گرفتم تا بتوانم وارد لاین دیگر شوم، اما چون کلافه بودم مغزم کار نمی‌کرد. بعد از حادثه مسافتی را دنده عقب رفتم و وارد لاین دیگر شدم و رفتم.
 
کار سختی بود؟
 
نمی‌دانم چه باید بگویم. اشتباه کردم و تأکید می‌کنم که در آن لحظه به‌شدت از گرما کلافه شده بودم. چند دقیقه‌ای هم صبر کردم، اما راننده آمبولانس نیامد. وقتی دیدم او نیامد از اتوبوس پیاده شدم و 2تا از چرخ‌های آن را پنچر کردم. من مجبور شدم مسافت زیادی را در آن شرایط دنده عقب بروم.
 
چه زمانی متوجه شدی که اقدام هولناک تو باعث مرگ کودکی ۲ساله شده است؟
 
فردای آن روز یعنی روز چهارشنبه خبر را در رسانه‌ها خواندم و نمی‌دانید چقدر ترسیدم و عذاب وجدان گرفتم. حتی از ترسم موبایلم را خاموش کردم، اما سرانجام پلیس دستگیرم کرد. واقعا در آن لحظه اصلا گمان نمی‌کردم که ماجرا به مرگ یک کودک بیمار و گیرافتادن خودم ختم می‌شود. اگر می‌دانستم، هرگز مرتکب چنین اشتباه بزرگی نمی‌شدم.



درج يادداشت و نظرات

نام:
  ايميل:
توضيحات: