فردا: محله، دو خط موازی پر از خانه است. از روی هم چیده شدن تکه های آجر و بلوک نا همسان خانه ها شکل گرفته. بچه ها، جیغ کشان طول کوچه را با حرکتی سریع به دنبال هم می دوند. چند بچه به گوشه دیوار تکیه داده و رفت و آمدها را به نظاره نشسته اند، گاهی پچ پچی در گوش و حظی در دل صدای خنده شان را بلند می کند.صدای خنده شان هوا را پر می کند. بچه ها شیفت صبح مدرسه را تمام کرده، مدرسه را خالی کرده اند تا شیفت ظهری ها مدرسه را پر کنند. ساختمان بلند که همهمه بچه ها در آن پیچیده ،ساختمان مدرسه یا همان مرکز آموزشی انجمن حامیان کودکان کار و خیابان است که روی دیوار آن نوشته شده است: «این در خانه مهر است که باز است هنوز.»
منطقه آق تپه در مهرشهر کرج یکی از ۳منطقه تحت پوشش انجمن حامیان کودکان کار و خیابان است. «این انجمن از سال ۱۳۸۱فعالیت خود را در راستای کمک و توانمند سازی کودکان نیازمند محروم و به خصوص خارج از بستر آموزش آغاز کرد در حال حاضر در ۵مرکز آموزشی (خانه های مهر کودک) سالانه حدود ۷۰۰مددجو را تحت حمایت خود دارد. هدف انجمن کمک به کودکان محروم و نیازمند و توانمند سازی آنها خارج از رنگ، ملیت، جنسیت و زبان است. هر بچه ای خارج از بستر آموزش باشد و به طرف ما بیاید و ما امکان دادن خدمات را داشته باشیم سعی می کنیم بهترین و بیشترین خدمات را به این ۷۰۰بچه بدهیم.» این جمله ها را موسس انجمن می گوید.
نه کودکان کار به کارآموزی
سه خانه در این محل رفت و آمدهای بیشتری دارند. یکی از خانه ها مخصوص نوجوانان است که سر در آن تابلو انجمن حمایت دیده می شود. این خانه معروف به ساختمان حرفه آموزی است. به محض ورود به خانه باید از حیاط نقلی آن گذشت که به در ورودی اتاق آموزش ختم می شود. اتاقی که پر است از میزهایی که روی آن وسایل تراشکاری و جوشکاری چیده شده. نوجوانان ۱۶تا ۲۰ساله و فقط ایرانی می توانند وارد این مرکز شده تا دوره های ۶ماهه جوشکاری و تراشکاری یا دوره ۳ماهه تعمیر موبایل را بگذرانند و بعد از آن مدرک بین المللی از سازمان فنی و حرفه ای بگیرند.
هما عارف مدیر عامل انجمن می گوید: «طبق تفاهم نامه ای که با سازمان فنی و حرفه ای شده است بچه هایی که تحت آموزش قرار می گیرند مدرک بین المللی گرفته و طبق روال آنجا ثبت نام می شوند. بچه هایی که به مراکز فنی و حرفه ای می آیند بچه هایی هستند که مجبور به درآمدزایی هستند. کلاس های بیرون به دلیل اینکه از محل زندگی شان دور است، باید هزینه پرداخت کنند و وقت آنها را می گیرد مناسب آنها نیست ولی اینجا در محل زندگی شان، بدون هیچ هزینه و دوره های کوتاه مدت است.»
مشکل جذب بچه ها از اساسی ترین مشکلات این قسمت است که انجمن جذابیت هایی هم برای آنها در نظر گرفته است عارف می گوید: «هر ماه باید اردوهایی مثل کوه نوردی، طبیعت گردی و سینما برای این بچه ها بگذاریم تا برایشان جذابیت ایجاد کند.به علاوه هر روز غذای گرم دارند. مشکلاتی برای جذب هنرجو در این منطقه داشتیم زیرا در وهله اول باید ایرانی باشند. حتما باید بالای ۱۶سال باشند و حداقل سواد داشته باشندکه با کمک سازمان زندان ها بهزیستی و کمیته امداد بعد از ۳ماه توانستیم ۱۲نفر را مجاب کنیم. اینها چون درآمدهای زودبازده دارند برای همین اینجا تا به درآمد برسند یک مقدار با مشکل مواجه می شوند.بچه های در معرض آسیب یعنی بچه هایی که تازه ترک تحصیل کرده و در میانه حرکت می کنند بهترین گزینه ها هستند.»
اعتیاد بیخ گوش کودکان
خانه دوم که درست کنار خانه حرفه آموزی فنی قرارگرفته ساختمان حرفه آموزی غیر فنی است. عبور از راهروی این خانه و یک اتاق کوچک تر، اتاق بزرگی دیده می شود که وسط آن میز بیضی شکل قرار دارد. خانم ها مقنعه پوش و با لباس های یکدست مشکی دور میز حلقه زده اند و میل های بافتنی به دست از روی برگه آموزشی بافتنی می بافند. دارهای قالی برپاست، کوچک و بزرگ. روی یکی از دارها طرح گل قرمز بر زمینه سورمه ای نقش بسته است.
مسوول آموزش خانم ها می گوید: «خانم ها در رشته های قالیبافی، خیاطی و آرایشگری فعالیت می کنند.اینجا مخصوص زنان و دختران ایرانی و افغانی است و هیچ محدودیتی ندارد. معمولا بیشتر زنان ایرانی اینجا سرپرست خانوار هستند.»
یکی از خانم ها که لحظه ای چشم از بافتنی در دست بر نمی دارد می گوید: «مشکل اصلی من درآمد همسرم است. بیکار است و در ماه یک بار تا دو بار کار می کند.در این منطقه به دلیل حضور مواد فروش ها و معتادان امنیت نداریم به همین خاطر نگران بچه هایم هستم.»
منطقه آق تپه به دلیل نزدیک بودن به زندان قزلحصار مامنی شده است برای کسانی که در شهرستان ها کار خلاف انجام داده و در این محل ها دستگیر می شوند. کسانی که در حاشیه هستند اغلب خانواده های زندانیان هستند. به همین دلیل آمار اعتیاد در آن بالاست.
یکی از اتاق های آموزشگاه مخصوص آموزش آرایشی است.مربی این آموزشگاه که در محله آرایشگاه مستقل دارد می خواهد با این کار باقیات الصالحاتی برای خود جمع کند: «حدودا از ۸.۳۰ تا ۱۲، زمان کلاس هاست. که در دوره های ۳ماهه برگزار می شود.۳نفر از شاگردها تبعه افغان و بقیه ایرانی هستند. من هم به صورت داوطلبانه این کار را انجام می دهد.»
گره خوردن انواع مشکلات به زندگی بچه ها
مدیر عامل انجمن در مورد اینکه چه مقدار کودک آزاری در میان این بچه ها دیده می شود کلمه بسیار را انتخاب می کند: «کودک آزاری دو نوع است؛ کودک آزاری جنسی که به دلیل تابوها کمتر بیان می شود، مگر اینکه شواهدی دیده شود و در طی مددکاری بروز داده شود و دیگری کودک آزاری جسمی است که کاملا قابل مشاهده است. صددرصد مادرهای این منطقه بچه ها را کتک می زنند.کودک آزاری جنسی نیز زیاد داشتیم. تا به حال در یکی از مناطق ۳ ارجاع به روانپزشک داشتیم. که این مورد هم در پسرها بیشتر است. در جلسه های مهارت های زندگی کودکان بعد از چندین جلسه خودافشایی چه به طور مستقیم و غیر مستقیم خیلی وجود دارد. یک نمونه دختری داشتیم که پدرش به او برق وصل می کرد که در آخر پدر را ترک اجباری دادند تا دختر با خانواده مادر به افغانستان مهاجرت کند.»
او در مورد هزینه ای که برای هر کودک در روز می شود، می گوید: «۱۶۰۰ تومان هزینه ای است که برای سوادآموزی،تغذیه، پوشاک و مددکاری و مشاوره هر بچه می شود. الان ۱۷۰پرسنل در این انجمن هست که از پتانسیل های محلی هستند جوانانی که تحصیلکرده هستند و علاقه مند به این موضوع هستند و داوطلبانه کار انجام می دهند.»
عارف در مورد اینکه بچه ها خیلی سخت به مراکز آموزشی جذب می شوند می گوید: «گاهی اوقات برای مدتی که بچه سر کار می آید خانواده را حمایت مالی می کنیم چون بار درآمدی خانواده بر دوش آن بچه است. در یکی از مناطق ۴۵مورد خانواده حمایتی داریم که چرخشی حمایت می کنیم.» عارف از همه می خواهد که اگر کودک کاری در خیابان می بینند عزت نفس او را حفظ کنند. به کرامت های انسانی او توجه کنند حتی اگر خریدی هم نمی کنند او را به آرامی از خود دور کنند تا این بچه ها ارزش انسانی خود را از دست ندهند.
به گفته یکی از سرپرستان مناطق بیشتر کودکانی که جذب این مرکز می شوند افغانی هستند تا ایرانی. افغانی ها بیشتر زباله گرد هستند و ایرانی ها بیشتر بزهکار یا دستفروش. بحث شناسنامه یکی از بحث های مهم این کودکان است که حتی کودکان ایرانی را نیز درگیر کرده است به طوری که ۷کودک ایرانی یک سال است که درگیرو دار شناسنامه دار شدن هستند.کسانی هم که شناسنامه ندارند تحت آموزش غیر رسمی قرار می گیرند یعنی در قبال آموزش خود مدرکی دریافت نمی کنند.
بچه های شیفت بعد از ظهر مدرسه پله های مدرسه را دو تا یکی طی می کنند. دیوار راهروها از تابلوهای نقاشی بچه ها پر شده. یکی از پسرها با اشاره به خانم ناظم از وضع تیپش جویا می شود. در عرض چند دقیقه کلاس ها پر می شود از دانش آموزان دختر و پسر شیفت بعد از ظهر.روی میز معلم ها پر از کادو و کاغذ رنگی است. با ورود معلم بچه ها یکصدا فریاد می زنند: معلم عزیزم روزت مبارک.