همدلی: کنشها و رفتارهایی که از محمود احمدینژاد به نمایش گذاشته میشود، کمی غیر منتظرهتر از رفتارهایی است که از سوی سایر سیاستمداران دیده و شنیده میشود. این رفتارهای غیرمنتظره از زمانی که او به عنوان یک نامزد انتخاباتی از ورود به کارزار رقابت ریاست جمهوری دوازدهم منع شده بود، شدت و شتاب بیشتری گرفته است.
احمدینژاد همین دیروز و در ادامه خط و نشانهای انتخاباتی خود قویا اعلام کرد که:«اگر رد صلاحیتم کنید، هرگز و هرگز در انتخابات شرکت نمیکنم. نظر من قطعی است و تغییر نمیکند.» حال باید دید با وجود آنکه احمدینژاد با کنار گذاشتن از مناسبات قدرت از سوی نظام قصد عقبنشینی در ورود به کارزار انتخابات ریاست جمهوری ندارد، چرا و به چه دلیل پیوسته با تحرکاتی تحریککننده، علائم حیات سیاسی از خود بروز میدهد؟ به عبارت دیگر راز ماجراجوییها و خط و نشانهای احمدینژاد چیست؟در یک ارزیابی واقعبینانه چهار دسته از عوامل در بروز و ظهور ماجراجوییها و خطونشانهای احمدینژاد نقش دارند.دسته اول این عوامل در ارتباط با پایگاه پوپولیستی اوست.
جدای از نوع کنشها و الگوهای رفتاری او در دور دوم صدارتش در پاستور، باید بپذیریم که حتی هستند برخی از افراد از طبقات و قشر پایین جامعه که او را منجی خود میبینند. در واقع این طیف اجتماعی در شرایط فقدان شرایط اجتماعی و اقتصادی مناسب، چشم امید به او بستهاند. تحت این شرایط، هواداری و حمایت زایدالوصف این طیف سبب امیدواری و عزم احمدینژاد در ورود به کارزار انتخاباتی شده است. احمدینژاد به جهت همین پایگاه پوپولیستی و البته در صورت احراز صلاحیت از سوی شورای نگهبان، در قیاس با نامزدهای اصولگرا و چه بسا اصلاحطلب شانس بیشتری برای ورود به پاستور دارد.
البته و با توجه شرایط کنونی، برای نظام و حاکمیت خالی از فایده نیز نخواهد بود که بخواهد از رد صلاحیت احمدینژاد خودداری کند، چراکه همین پایگاه پوپولیستی احمدینژاد موجب افزایش نرخ مشارکت سیاسی خواهد شد. دسته دوم عوامل، ریشه در عملکرد اصلاحطلبان و جریان اصلاحات و میانهرو دارد. در این ارتباط اگر گفته شود که بروز و ظهور پدیدهای چون احمدینژاد محصول ضعف اصلاحطلبان و اعتدالیان است، سخنی به گزاف نیست.
البته همزمانی مجادله و جنجالآفرینی احمدینژاد با اقتصاد بیمار و فشل کشور و نوع امید خالی از تدبیر دولت روحانی و سایر همکیشان و همفکران او، موجب پیشروی و تشدید رفتارهای پوپولیستی و آنارشیستی احمدینژاد شده است. البته احمدینژاد برخلاف سایر دولتها نشان داده است که برای قوه مجریه شانی قائل است و هیچگاه و در پرتو قانون اساسی نمیخواهد که رئیس جمهوری را به نقش تدارکاتچی تقلیل دهد. اما سومین عامل، که به نظر میرسد کلیدی است، ترس از ادبیات و گفتمان افشاگری احمدینژاد است، به این معنی که او و همفکرانش پروندههایی از مقامات کشوری و خصوصا محافظهکاران در دست دارند که ممکن است در صورت رد صلاحیت احمدینژاد افشا شوند.
اما چهارمین عامل، مسئله بقای احمدینژاد در سپهر سیاسی ایران است. در نگاه و باور احمدینژاد گفتمان او بر خلاف پندار مخالفان نه تنها به پایان نرسیده است، بلکه خریدارانی نیز دارد. بنابر این آنگونه که مخالفان میپندارند نباید احمدینژاد و گفتمان او را پایان یافته تلقی کنند. استقبال بخشی از اقشار ضعیف جامعه در نشستها و سخنرانیهای او القاکننده این پیام برای احمدینژاد است که او نباید از قطار حاکمیت پیاده شود.