رویداد 24: سخنان جهانگیری در کلاب هاوس اگرچه نصفه نیمه و کلیگویی بود اما بازخوردهای زیادی داشت؛ حامیانش آن را خون تازه در رگهای اصلاحات توصیف کردند اما منتقدانش گفتند که جهانگیری نماد تداوم دولت روحانی است و شانسی در انتخابات ۱۴۰۰ ندارد. رویداد۲۴ در این گزارش وضعیت اسحاق جهانگیری را بررسی کرده و نشان داده چه شرایطی پیش روی اوست.
شب گذشته اسحاق جهانگیری در کلاب هاوس بود تا به سوالات مخاطبان خود پاسخ دهد. پیش از او از میان کاندیداهای انتخابات ۱۴۰۰ علی مطهری و حسین دهقان و رستم قاسمی به کلاب هاوس آمده بودند. اگرچه او درباره کاندیداتوریاش در انتخابات پاسخ روشنی نداد و همه چیز را به نظر جمع موکول کرد اما کیست که نداند او مدتهاست برای انتخابات آماده شده و اطلاعاتی که رویداد۲۴ به دست آورده نشان میدهد که او چند ماهی است که جلسات رایزنی خود برای انتخابات را آغاز کرده است؛ از این منظر حضور اسحاق جهانگیری یک پیام مهم داشت؛ ورود او به انتخاب بسیار جدی شده است. مهمتر آنکه او از ترکیب «علی اکبر صالحی/ محمدجواد آذری جهرمی/ محمدجواد ظریف/ اسحاق جهانگیری» رونمایی کرد.
تیم مشاور جهانگیری احتمال میداد که از او درباره فیلترینگ کلاب هاوس (یکی از دغدغههای شرکت کنندگان در روم) و سرنوشت برجام (دغدغه مردم با توجه به اثرات رفع تحریمها) سوال پرسیده شود؛ به همین علت بود که آذری جهرمی و صالحی را نیز به کمک خود آورد تا او را پشتیبانی کنند. احتمالا اگر ماجرای فایل صوتی ظریف نبود، پیش بینی میشد که ظریف هم به کمک او بیاید.
جهانگیری همچون مناظرههای انتخاباتی سال ۹۶ مسلط سخن گفت و این سخنان برای بخشی از مخاطبانش قابل توجه بود؛ اگر به واکنشها در توییتر دقت کنیم، متوجه میشویم که بخش عمدهای از اصلاح طلبان احساس رضایت داشتند و این تصور برایشان ایجاد شده بود که گزینهای قابل قبول را در انتخابات خواهند داشت که در ادامه خواهد توانست ورق را به نفع آنها بگرداند.
جهانگیری در سخنان خود سه پیام عمده داشت و تلاش کرد اولا «فاصله خود با دولت روحانی را بیشتر کند»، دوما «از خود در موضوع ارز ۴۲۰۰ تومانی و محکومیت برادرش رفع اتهام کند» و سوم اینکه «این نوید را بدهد که با انجام مذاکرات وین آیندهای بهتر در راه است.»
حقیقت آن است که اسحاق جهانگیری گزینه شش دانگ اصلاح طلبان برای انتخابات ریاست جمهوری به شمار میرفت و بعد از مناظرات انتخاباتی سال ۹۶ این تصور وجود داشت که او در سال ۱۴۰۰ آینده روشنترین خواهد داشت اما شرایط آنگونه پیش نرفت که خودش و اصلاح طلبان تصور میکردند و در یک جمله اینگونه میتوان خلاصه کرد که «جهانگیری در دولت دوم روحانی سوخت»؛ بیشک جهانگیری و سایر اعضای دولت میدانند که این تصور درباره همه آنها صادق است؛ چه آنکه محمدجواد ظریف نیز در فایل صوتی که از او منتشر شد، اذعان کرده بود که در دولت دوم روحانی محبوبیتش به شدت کاهش یافته است. شاید به همین دلیل که جهانگیری برای ورود به صحنه انتخابات نیاز داشت تصویر جدیدتری از خود بروز بدهد؛ تصویری که «هم ادامه دهنده دولت روحانی باشد، هم ادامه دهنده آن نباشد!»
جهانگیری معاون اول دولت روحانی است بنابراین هرچه تلاش کند، او نماد «دولت سوم روحانی» است، با این تصور جهانگیری در سخنانش این پیام عمده را پیش میبرد که در سیاست خارجی او ادامه دهنده دولت روحانی است، چنانچه با حرارت خاصی درباره مذاکرات وین سخن میگفت و اینکه قرار است تحریمها لغو شود، بی آنکه مذاکره مجددی انجام شود. اما در سیاست داخلی و اقتصاد او خود را ادامه دهنده دولت روحانی نمیدانست؛ مخصوصا در دولت دوم روحانی (که بیشترین انتقادها به آن وارد شده است؛ چنانچه نه مسئولیت ارز ۴۲۰۰ تومانی را پذیرفت نه مسئولیت انتصابات اقتصادی دولت را.
«پایان تصمیمگیری در جلسه قیمت گذاری ارز، اعضای دولت و برخی از مشاورین رسانهای آقای رییس جمهور پیشنهاد کردند برای اینکه تحت عنوان تصمیم دولت در جامعه جا بیفتد، جهانگیری آن را اعلام کند، اما من مخالف بودم. این ارز ۴۲۰۰ مصوبه جلسه سران سه قوه است؛ اینکه آقایان درموردش اظهار نظر نکردند خب بعدا به خودشان بر میگردد.»
«من یک دفعه قهر کردم و وسایلم را جمع کردم و به خانه رفتم. نصف کابینه آمدند و گفتند مگر میشود شما نباشید. گفتم باید از جانم مایه بگذارم و به مردم خدمت کنم. هنوز تصمیم به حضور در انتخابات نگرفتم و هر زمانی که گرفتم جدیتر صحبت میکنم.»
جهانگیری حتی سابقه اصلاح طلبی خود را در مقابل روحانی یادآور شد: «آقای روحانی هیچ وقت نگفته اصلاح طلب است و دولت اصلاحطلب تشکیل بدهد و پستهای کلیدی را به دست کسانی بسپارد که سابقه اصلاحطلبی دارند و هیچوقت هم نگفته به دنبال اصلاحات است.»
«در ماجرای تغییر وزیر صنعت مثال زدم که من نمیتوانم منشی خودم را تغییر بدهم، چه برسد به وزیر. تمام انتصابات در دولت دوم آقای روحانی بدون حضور ما بوده و حتی من در انتخاب وزیر صمت هم نقشی نداشتم و با من مشورت نشد. من به آقای روحانی هم گفتم ناراحت هستم چون در هیچکدام از انتصابات نظر من خواسته نشد.»
جهانگیری حتی ابتدای سخنانش تاکید کرد که تمایلی برای حضور در دولت روحانی نداشته اما مجبور شده پست معاون اولی را بپذیرد: «من با پیشنهاد آیت الله هاشمی و سیدمحمد خاتمی در دولت حضور یافتم.»
در تمام این سخنان جهانگیری تلاش کرده فاصله خود با روحانی را بیان کند تا پیام اصلی انتخاباتیاش را بر اساس آن شکل بدهد. با این حال با هر جمله دیگر ناچار بود مناسبات دولت را حفظ کند و از روحانی دفاع کند؛ جملاتی از این دست زیاد از او شنیده شد: «انتصابات حق آقای رییس جمهور است»، «رييس جمهور برای کرونا بسيار وقت میگذارد اما کرونا خیلی شرایط سختی است.»، «آقای روحانی به شدت با فیلترینگ مخالف است.»
جهانگیری چه بخواهد چه نخواهد نامش با دولت روحانی گره خورده و از آن گریزی ندارد اما ظاهرا او تصمیم گرفته خودش انتخابات کند در کدام موارد نامش با دولت همپوشانی بیشتری داشته باشد و در کدام موارد راه خودش را جدا کند. فعلا بهترین انتخاب برای او این بوده که نامش در «سیاست خارجی» با دولت گره بخورد اما در «اقتصاد» و «اصلاحات» مسیرش را جدا کند؛ مشکل بزرگ اما اینجاست که «برند جهانگیری» برند سیاست خارجی نیست و او هیچگاه نخواهد توانست دستاورد مذاکرات را به نام خود بزند.
چرا پاسخهای جهانگیری در کلاب هاوس نصفه نیمه بود؟
اگر به ترکیب سوال کنندگان و نوع سوالات دقت کنید، پرسشهایی سطحی مطرح میشد که چندان چالش برانگیز نبود یا در مواقی که بحث میتوانست چالش بزرگی ایجاد کند، مدیران نشست تلاش داشتد فضا را آرام کنند و با بیان جملاتی همچون اینکه «کامنت نگذارید و سوال بپرسید» اجازه تحلیل جدیتری به شرکت کنندگان نمیدانند. جهانگیری نیز به جز بخشهایی که درباره محمود احمدی نژاد کوبنده و افشاگرانه سخن میگفت، در سایر قسمتها بیرمق و در حد انتظار مخاطبانش نبود؛ اگر این نشست را شروع فعالیت انتخاباتی جهانگیری بدانیم، چنین کاری بر پایه «منطق کمپین انتخاباتی» درست است و این فرصت را به تیم انتخاباتی جهانگیری خواهد داد که تیم نظرسنجی دست به کار شوند و بازخوردها و نقاط ضعف و قوت پاسخها را بررسی کنند و به این جمعبندی برسند که افکار عمومی از کدام بخش پاسخها راضی بودند و کدام بخش راضی کننده نبود؛ به این ترتیب در نخستین مرحله عملیاتی کمپین جهانگیری ۱) «نقاط ضعف بررسی خواهد شد و روی آن تحلیل جدیتری انجام شود» ۲) «نقاط قوت و قابل قبول برای افکار عمومی تقویت شوند و بیشتر درباره آن محتوا تولید شود» و ۳) «سوالات احتمالی از جهانگیری مشخص شوند و روی پاسخهای دقیق و فنی وقت بیشتری گذاشته شود.»
اینکه پاسخ به سوالات، پاسخهای کاملی نبود یا اجازه چالش جدی داده نمیشد را میتوان بر پایه همین منطق تحلیل کرد که قرار نیست دست جهانگیری در یک نشست مجازی رو شود بنابراین پرسش پاسخ از جهانگیری بیش از آنکه یک مباحثه جدی میان جهانگیری و افرادی باشد که سوالات جدی از او دارند، به نوعی دستگرمی برای او محسوب میشد تا جایگاهش را دریابد، به همین دلیل بود که او «حرکت در میانه» را فراموش نکرد و پاسخهایش در مورادی که باید موضع دقیق او را مشخص کند، «یکی به میخ و یکی به نعل» بود. مثلا مشخص نشد که در ماجرای فایل صوتی ظریف بالاخره به «دیپلماسی» اعتقاد بیشتری دارد یا «میدان». در نمونه دیگر درباره برادرش مهدی جهانگیری سخن گفت و به این بسنده کرد که ارتباطی با او ندارد و بار داستان را به دوش محمود احمدی نژاد انداخت که قراردادهای برادرش مربوط به آن دولت بوده است، اما مشخص نکرد که بالاخره اصل ماجرا و محکومیت و تخلف برادرش را قبول دارد یا نه.
این سخنان را با سخنان مصطفی تاجزاد در کلاب هاوس مقایسه کنید که با توجه به نحوه حضورش (احتمال ضعیف اجماع اصلاح طلبان روی او و البته تصمیم شورای نگهبان) کاملا مشخص بود چه میخواهد و چه نمیخواهد. تاجزاده برای تست فضا نیامده بود و آمده بود صدای بخشی از اصلاح طلبان باشد و برود اما درباره جهانگیری ماجرا کاملا متفاوت بود، او نیامده حرفی بزند و برود بنابراین از این تکنیک استفاده کرد که مرحله به مرحله بگوید و بازخوردها را بررسی کند و سپس دقیقتر سخن بگوید.
اسحاق جهانگیری کمتر از دو ماه تا انتخابات ریاست جمهوری مهلت دارد؛ او چه بخواهد چه نخواهد به عنوان میراثدار روحانی شناخته میشود. حامیانش این گزاره را برجسته میکنند که معاون اول قدرتی ندارد و اگر جهانگیری رئیس جمهور شود، قدرت تاثیرگذاری او مشخص خواهد شد. آنها میگویند: «یادتان نرود که وقتی رئیسی معاون اول قوه بود، کار خاصی نکرد اما زمانی که رییس قوه شد تحولات را در اجرا کرد.» و با همین منطق امیدوارند بتوانند افکار عمومی را جهت بدهند تا اقبال بیشتری به او شود. هشت سال حضور در دولت روحانی اما بزرگترین مانعی است که جهانگیری در مقابل خود میبیند.