روزنامه شرق در گزارشی نوشت: جریان اصلاحات همواره با نگاهی کم و بیش خوشبینانه و محافظهکارانه به انتخابات نگریسته است. از دیدگاه این جریان انتخابات با وجود محدودیتهایی نظیر نظارت استصوابی، دستکم فرصتی برای طرح گفتمان اصلاحات و مطالبات اجتماعی است، از این رو نادیدهگرفتن آن شایسته نیست.
افزون بر این با هدف بهبودخواهی و نشاندادن مرزبندی و جدایی از جریان برانداز، خود را موظف به مشارکت در انتخابات میداند. از این رو استراتژی این جریان در اصل انتخاباتمدار بوده است و بر اساس این راهبرد به مشارکت در انتخابات ۱۴۰۰ میاندیشد. صرفنظر از انتقادهای وارد بر این راهبرد، در انتخابات فرارو جریان اصلاحات با دشواریهایی روبهروست که توجه به آن ضرورت دارد.
نخست؛ گفتمان اصلاحات شکاف و تفاوتی آشکار با گفتمان رسمی، در تفسیر آرمانها و ارزشهای انقلاب و قانون اساسی دارد. کوششها برای بهحاشیهراندن آن در چند دهه گذشته نیز ریشه در این تعارض دارد. از دیدگاه برخی، مطالبات اصلاحطلبان بهویژه در حوزههای سیاسی و فرهنگی تضعیف ارزشها و آرمانهای انقلاب را در پی دارد و زمینهساز نوعی براندازی نرم است. بنابراین مادام که آنان این ناسازگاری را برطرف و گذشته خویش را جبران نکنند، از فرصت حضور در نهادهای تصمیمساز و مؤثر محروم خواهند بود.
دوم؛ جامعه با تجربه ناکامیهای گذشته به طور جدی سرخورده شده و انگیزه آن برای مشارکت بهشدت کاهش یافته است. سطح پایین مشارکت در انتخابات ۹۸ به روشنی نشان داد که بخشی از مردم امید خود برای بهبود امور را از دست دادهاند. با این ناامیدی راهکارهای گذشته برای ایجاد انگیزش پاسخگو نیست. بهویژه اینکه دوگانه اصلاحطلبی و اصولگرایی برای بسیاری بیمعنا شده است. از دیدگاه عموم جامعه فرد منتخب تنها رأی خود را از مردم میگیرد، ولی در برنامه و سیاستهای خود توجهی به نیازها و مشکلات آنان ندارد.
سوم؛ ورود کاندیدایی که جریان اصلاحطلبی را نمایندگی کند و از توان بسیج اجتماعی خوبی برخوردار باشد، به عرصه رقابتهای انتخاباتی بعید به نظر میرسد چراکه احتمال تأیید صلاحیت چنین نامزدی بسیار پایین است. شیوه تأیید صلاحیتها در انتخابات مجلس نشان داد نگاه ناظران نسبت به گذشته بسیار متفاوتتر هم شده است.
چهارم؛ شرایط برای فعالیت یک رئیسجمهور همسو با اصلاحطلبان بسیار دشوارتر شده است. مجلس دوازدهم با ترکیبی که در آن دست بالا را دارند، راه را حتی برای اقداماتی که به اجماع برخی نخبگان در راستای منافع ملی است، مسدود میکند. این مجلس با هدف بهکرسینشستن فردی همسو با این جریان آرایش گرفته و برهمزدن این برنامه بسیار دشوار است. حتی اگر در خوشبینانهترین تحلیل نامزدی اصلاحطلب به پیروزی برسد، برنامههای او در مواجهه با این سد به بنبست خواهد رسید.
پنجم؛ در وضعیت کنونی، در عرصه داخلی و خارجی شرایط خاصی حکمفرماست که خروج از آن به دولتی مقتدر نیاز دارد؛ دولتی که نهتنها با مانعتراشی روبهرو نباشد، بلکه از اجماع و پشتیبانی جدی قوای اصلی حاکمیت برخوردار باشد. بنابراین حتی اگر همه شرایط برای رویکارآمدن کاندیدای اصلاحطلبان فراهم باشد، کارآمدی لازم برای حل مشکلات و پاسخگویی به انتظارات مردم را نخواهد داشت. در نتیجه همچون گذشته نارضایتی عمومی را در پی دارد و سیل ناسزا و بدگویی مردم به سوی او و طرفدارانش روان خواهد شد.
راهبرد انتخاباتی جریان اصلاحات نمیتواند بدون توجه به این دشواریها و ارائه راهحلی برای آنها تدوین شود. بیتردید سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان در سایه ناکامی دولت در تحقق خواستههای مردم و بهبود اوضاع معیشتی طبقات ضعیف جامعه، بسیار آسیب دیده است.
آنان از یک سو به تعامل و اعتمادسازی میاندیشند و از سوی دیگر نگران کاهش اعتبار پایگاه اجتماعی خویش هستند. هرچند گروههای اصلاحطلب به دلایلی که گفته شد، خود را ناگزیر از مشارکت در انتخابات میبینند، ولی نمیتوانند به پایگاه اجتماعی و خواستههای آن بیتوجه باشند. در این وضعیت بغرنج و معماگونه که چشم اقبالی به اصلاحطلبان وجود ندارد، شاید راهحل، تعدیل این راهبرد در راستای نوعی اصلاحات جامعهمحور باشد.