روزنامه همدلی: این روزها اگر گذرتان به کوچه و خیابانهای شهرهای بزرگ کشور، بخصوص تهران افتاده باشد شاهد تسخیر شهر به دست عروسکهای خرسی، شکلات و قلب قرمز بودهاید؛ نمادهایی که آن را منتسب به روز ولنتاین میدانند.
بازار فروش این نمادها نیز داغ است و هدایای ولنتاین در بسیاری از مغازههای شهر تهران و بعضی از دیگر شهرهای بزرگ ایران فروخته میشود و جنب و جوشی به راه انداخته است. از مناطق جنوبی و بازار تا شمال تهران، بسیاری از فروشندگان یا از نمادهای ولنتاین برای تزیین مغازهها استفاده کرده یا محصولاتی بهعنوان هدیه ولنتاین به کالاهای خود افزودهاند. کافیشاپها نیز از این مناسبت جا نمانده و بسیاری از آنان از چند روز قبل از فرارسیدن روز ولنتاین در شبکههای مجازی به مشتریان خود رزرو میز با تزیینات ولنتاینی را پیشنهاد دادند.
علاوه بر هدایای ولنتاین، پیامهای تبریک ولنتاین از متن تا ویدئوهای موزیکال فضای مجازی را نیز تسخیر کرده است. حتی آنهایی که علاقهای بهبرگزاری این مراسم ندارند، اما در حد رد و بدل کردن یک پیام ولنتاینی یا لایک پستهای با مضمون ولنتاین در این مناسبت وارداتی شرکت میکنند. روز ولنتاین یا روز عشاق حدود دو دهه است که جای خود را در میان مناسبت و جشنهای رایج ایران باز کرده است و در نزد برخی از ایرانیان بهویژه قشر جوان هر ساله پررنگتر میشود و جایگاه ویژهای میگیرد.
ریشه مناسبت ولنتاین
مناسبت ولنتاین با وجود استقبال بسیاری از ایرانیها از آن، نه ریشه ایرانی دارد و نه حتی ریشه شرقی، اما در بسیاری از کشورها از جمله کشور ما جای پای خود را باز کرده است، جوری که در روزهای منتهی به ۱۴فوریه و حتی تا چند روز بعد از آن نیز میتوان رد آن را در کوچه، خیابان، مغازهها و کافههای شهر دید. این سنت دقیقا از ایتالیا و از تاریخ امپراتوری روم و تاریخ مسیحیت سربرآورده است. زمانی که امپراتور روم عواطف و احساسات عاشقانه را مانع بزرگی برای داشتن سپاهیانی قوی و متمرکز میدید، دستور ممنوعیت ازدواج جوانان را صادر کرد تا آنها بدون هر تعلق خاطری در خدمت سپاه و امپراتوری باشند، اما در این میان کشیشی کاتولیک موسوم به «سنت ولنتاین» برخلاف دستور حکومتی، دختران و پسران جوان عاشق را مخفیانه به عقد هم درمیآورد به همین جرم هم محکوم به خیانت و در ۱۴ فوریه سال ۲۶۹ میلادی اعدام شد. سالها بعد یکی از اسقفهای کلیسای روم، این روز را به عنوان روز بزرگداشت سنت ولنتاین اعلام کرد و این گونه شد که این روز به روزی برای ابراز عشق و تبادل پیامهای عاشقانه تبدیل شد.
برخوردها مانع برگزاری ولنتاین نشده است
با وجود رایج شدن مراسم ولنتاین در میان بخش زیادی از مردم به ویژه جوانان، اما مسئولان فرهنگی کشور دل خوشی از رواج مراسم ولنتاین در ایران ندارند و آن را رواج غربگرایی و گسترش فرهنگ غرب میدانند؛ بهنحوی که معمولا هر ساله با نزدیک شدن به روز ولنتاین بعضی از نهادهای فرهنگی و نظارتی به فروشندگان کالاهای مرتبط با ولنتاین هشدار میدهند که فروش این کالاها ممنوع است. اما با این حال حتی ابلاغ بخشنامههای نیروی انتظامی به اصناف مختلف، مبنی بر برخورد با خریداران و فروشندگان محصولات ولنتاین، مانع رسوخ روز ولنتاین در ایران نشده است. البته فقط ولنتاین نیست که در سالهای اخیر برخی از ایرانیان به برگزاری آن روی خوش نشان دادهاند، جشن هالووین کریسمس و ... نیز از مناسبتهای وارداتی است که در چند سال گذشته مورد توجه و استقبال برخی از مردم بهویژه جوانان قرار گرفته است. به تازگی نیز نمادهای جشن سال نو چینی به پستها و استوریهای برخی از ایرانیان راه یافته است. البته تبریک سال نو چینی و برگزاری مراسم آن به گستردگی جشنهای غربی نیست، اما بعید نیست تا چند سال دیگر عروسک غولپیکر اژدهای چینی نیز سر از مغازههای ایرانیها دربیاورد و ایرانیها برای خرید آن و برگزاری سال نو چینی از یکدیگر پیشی بگیرند.
تبادل یا وادادن فرهنگی
برخلاف نگاه حاکمیت که رواج آیینها، سنتها و رسم و رسومهای غربی و حتی شرقی را تهاجم فرهنگی میداند، برخی برگزاری این مراسمهای وارداتی را ارتباطات فرهنگی مینامند و آن را نتیجه گسترش ارتباطات در دنیای امروز میدانند و معتقدند ارتباطات گسترده که به مدد تکنولوژی در دنیا شکل گرفته، باعث تعامل و تبادل فرهنگی شده است و بدیهی است در نتیجه این ارتباطات یک سری عناصر فرهنگی رد و بدل شود. اگرچه نمیتوان تبادل فرهنگی را که نتیجه گسترش ارتباطات است، انکار کرد، اما زمانی میتوان این تئوری را صددرصد صحیح فرض کرد که این تبادل فرهنگی در بین دو کشور یا دو فرهنگ مبدأ و مقصد صورت بگیرد.
یعنی همانطور که خرس و قلبهای قرمز ولنتاین مغازههای ایرانیان را تسخیر کرده، نمادهای سفره هفت سین مانند سبزه، ماهی قرمز و ... یا نمادهای شب یلدا نیز سر از مغازههای لندن و نیویورک و پاریس و... در آورده باشد. این تبادل یک طرفه فرهنگی را نمیتوان نتیجه تعامل فرهنگی دانست، چرا که در تعاملات «رد» و «بدل» اتفاق میافتد و یک جانبه نیست، شاید اسم «وا»دادن فرهنگی اصطلاح مناسبتری برای این پدیده باشد. پیدا کردن ریشه وادادن فرهنگی نیز کار چندان سخت و دشواری نیست. چرا که در ایران دو مقوله فرهنگی به اسم فرهنگ «ایرانی» و «اسلامی» وجود دارد و قرار است که مردم براساس این دو مقوله نیازهای خود را مرتفع کنند.
چراغ سبز به فرهنگ غربی با محدود کردن شادی
نیاز به شادی یکی از نیازهای اساسی است که مردم را به سمت جشنهای وارداتی سوق داده است. ناگفته پیداست اگر نیاز به شادی در بستر فرهنگ ایرانی و اسلامی برآورده شود مردم تا این اندازه چشم به رسم و رسومهای آن سوی مرزها نمیدوزند یا حداقل نسبت به برگزاری آن به این شدت حریص نمیشوند. اما اکنون زمینه برآوردن نیاز به شادی نه در بستر فرهنگ ایرانی مهیاست و نه در بستر قرائتی که از فرهنگ اسلامی میشود.
در رسانه ملی ایران گفتن کلمه «رقص» آن هم از سوی مهمان برنامه اخراج مجری را در پی دارد. نمایش سازهای موسیقی در تلویزیون هنوز با اما و اگرهای زیادی همراه است. علیرغم فتواهای امام(ره) و رهبری هنوز برخی از محافظهکاران موسیقی را حرام میدانند.
این محدودیتهای سلیقهای را برخی به بهانه شرع و دین به مردم روا میدارند. با این نگرش سلیقهای -که حتی میتوان آن را تحریف در دین عنوان کرد- نمیتوان شادی را در بستر فرهنگ اسلامی جستوجو کرد. مخالفت با موسیقی و حرام دانستن آن در حالی است که با توجه به روایات در مراسم ازدواج حضرت فاطمه(س) و حضرت علی(ع) دفنوازی صورت گرفته است. فقط فرهنگ اسلامی نیست که در انتقال آن قصور صورت گرفته و سلیقهای عمل شده است. انجام مناسبتها و جشنهای فرهنگ ایرانی نیز معمولا با تنگنظری و نگاه امنیتی همراه است. بزرگداشت ۷ آبان که روز کوروش مینامند، معمولا با بگیر و ببند و نگاه امنیتی همراه است. طبیعی است وقتی برخی از نهادهای محافظهکار بدون توجه به تبعات و عواقب کار خود، فرهنگ رایج در کشور را ضعیف و ضعیفتر میکنند؛ فرهنگ کشورهای دیگر در مقابل فرهنگ ضعیف شده اوج میگیرد و قوی میشود.
در این شرایط عناصر فرهنگی از فرهنگ قوی بر فرهنگ ضعیف مینشیند و حتی میتوان گفت عناصر فرهنگی فرهنگ قوی، فرهنگ ضعیف را میبلعد. بدیهی است محدود ساختن عناصر فرهنگی و قصور و کوتاهی در انتقال فرهنگ کشور باعث سردرگمی هویتی مردم آن کشور میشود و آنان ناخودآگاه به سمت فرهنگهای دیگر تمایل پیدا میکنند و جذب میشوند. این خودباختگی فرهنگی راه را برای نفوذ بیشتر کشورهای بیگانه نیز باز میکند، چرا که اشتراکات فرهنگی باعث ایجاد پیوند و حرفشنوی و ایجاد همکاری با فرهنگ غالب میشود و حذف اشتراکات فرهنگی در یک کشور باعث فروپاشی اتحاد ملی و انسجام درونی آن میشود.