شرق: ابهام در پرونده مرگ پسر نوجوانی که در کانون اصلاح و تربیت بازداشت بود، باعث شد قضات پرونده را برای تکمیل تحقیقات به دادسرای جنایی تهران بازگردانند.
به گزارش خبرنگار ما، اردیبهشت دو سال قبل به دادسرای جنایی تهران خبر داده شد نوجوان مجرمی که در کانون اصلاح و ترتبیت نگهداری میشده، جانش را از دست داده و گفته میشود احتمالا او خودکشی کرده است. زمانی که جسد برای دریافت گواهی فوت و مشخصشدن علت دقیق مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد، متخصصان اعلام کردند آثار جراحت روی بدن او وجود دارد و نمیتوان تأیید کرد که علت مرگ خودکشی بوده است؛
ضمن اینکه جراحت وارده به سرش حکایت از ضربه مغزی دارد. به این ترتیب، پرونده به عنوان مرگ مشکوک مورد رسیدگی قرار گرفت. در بررسیهایی که مأموران انجام دادند، متوجه شدند میلاد، پسر نوجوان، قبل از فوتش و به فاصله چند دقیقه دو بار بهشدت درگیر شده و مورد ضرب و جرح قرار گرفته است؛ بار اول زمانی بود که با همخوابگاهیاش درگیر شد و بار دوم در یک درگیری دیگر. ساسان، پسر جوانی که در درگیری با میلاد حضور داشت، دلیل نزاع را توضیح داد و گفت: «درگیری من و میلاد خیلی شدید نبود، اما او همچنان عصبانی بود.
زمانی که میلاد عصبانی میشد، چیزی را میشکست. آن روز هم روشنایی کانون را شکست و همین باعث شد درگیری دیگر پیش بیاید. چند ساعت بعد گفتند میلاد فوت کرده است. میلاد همیشه داروی اعصاب میخورد.
او قرص خورده و خودکشی کرده است». بااینحال تحقیقات مأموران آنها را به این نتیجه رساند که ساسان در مرگ میلاد دست داشته است و کیفرخواست علیه متهم به اتهام قتل شبهعمد صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 7 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
در جلسه رسیدگی به این پرونده، ابتدا کیفرخواست علیه متهم خوانده شد، سپس پدر مقتول در جایگاه قرار گرفت. او گفت: پسرم با من تماس گرفت و گفت لباس نیاز دارد، پرسیدم چه شده که لباس نیاز داری؟ گفت با چند نفر درگیر شده و لباسهایم پاره شده و لباس نیاز دارم. بعد من برایش لباس تهیه کردم و میخواستم به سمت کانون بروم که با من تماس گرفتند و گفتند پسرم دچار درد کلیه شده و او را به بیمارستان بردهاند و بعد هم گفتند فوت کرده است.
من اطمینان دارم پسرم به قتل رسیده است و درخواست مجازات برای متهم دارم. وقتی نوبت به مادر مقتول رسید، او درخواست دیه کرد و گفت: من سه فرزند داشتم. میلاد پسری عصبی بود و از کودکی دچار مشکل بود؛ چون من و پدرش وقتی فرزندانمان خیلی کوچک بودند از هم جدا شدیم.
میلاد با پدرش زندگی میکرد و دو بچه دیگرمان در بهزیستی بودند که بعد از مدتی من آنها را پیش خودم بردم. این زن گفت: من برای بزرگکردن بچههای دیگرم بهشدت با مشکل مالی روبهرو هستم و درخواست دیه دارم. در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من پنج سال قبل به خاطر حمل شش گرم هروئین بازداشت و به کانون اصلاح و تربیت منتقل شده بودم. آن روز سر نظافت با میلاد درگیر شدم.
او سابقه درگیری داشت و وقتی دعوا میان ما بالا گرفت، پا و کمر او را گرفتم. همین موقع سرش با زمین برخورد کرد. بعد از آن درگیری میلاد بهخاطر عصبانیت تجهیزات روشنایی کانون را شکست و باز هم درگیری به وجود آمد. چند ساعت بعد او از درد شکایت داشت که به بهداری منتقل شد. من اصلا اتهام قتل را قبول ندارم؛ چون در بهداری گفتند او با خوردن قرص خودکشی کرده است. او قبلا هم سابقه خودکشی و خودزنی داشت و احتمالا بعد از درگیری و کتکخوردن از سوی دیگران قرص خورده است. سپس مشاور روانشناس جلسه صحبت کرد.
او گفت: میلاد به اتهام سرقت در کانون اصلاح و تربیت بود. دوره محکومیت او رو به پایان بود و پدرش میتوانست با یک برگه فیش حقوقی او را ترخیص کند. او ادامه داد: من لحظه درگیری را ندیدهام، اما فیلمهای دوربین مداربسته موجود است و میتوان آنها را بازبینی کرد. در پایان هیئت قضات شعبه 7 وارد شور شدند. آنها بعد از مشورت طولانی اعلام کردند پرونده دچار نواقصی است و حتما باید در دادسرا مورد بررسی مجدد قرار گیرد.
هیئت قضات از دادسرا خواستند تا فیلم دوربین مداربسته را مورد بررسی قرار دهد. همچنین خواسته شد تا پزشکی قانونی علت دقیق مرگ را مشخص کند؛ چراکه هنوز مشخص نیست علت تامه مرگ ضربه به سر بوده یا مسئلهای دیگر در مرگ این پسر نوجوان وجود داشته است. همچنین از دادسرا خواسته شد تا با توجه به اینکه سن ساسان از 18 سال گذشته است، درباره انتقال او به زندان بزرگسالان تصمیمگیری شود. به این ترتیب پرونده یکبار دیگر برای رسیدگی به دادسرای جنایی تهران بازگردانده شد.