فریدون مجلسی . تحلیلگر روابط بینالملل در روزنامه شرق نوشت: نوشتم چرا برخی از جنگ جمهوری آذربایجان و ارمنستان شگفتزدهاند؟ و اینکه لغو خودمختاری عهد شوروی اقلیم ارمنینشین ناگورنو قرهباغ ارامنه آن دیار را که اکنون به اقلیتی مورد تبعیض در کشورشان تبدیل شده بودند، نگران کرد و به اعتبار انتخاباتی جدایی و استقلال خود را اعلام کردند.
و ارمنستان در حمایت از اقلیaم ناگورنو قرهباغ با حمایت از خارج به زور متوسل و با جمهوری آذربایجان وارد جنگ شد و برای دستیابی به آن دیار معادل 20 درصد خاک جمهوری آذربایجان یعنی حدفاصل ارمنستان تا ناگورنو قرهباغ را که شامل مناطق اردوباد و لاچین است، به اشغال خود درآورد. «این دستاورد برای ارمنستان فرصت خوبی بود تا با چانهزنی با جمهوری آذربایجان با استرداد مناطق اشغالی بتواند حقوق اکتسابی ویژه مناطق ارمنینشین ناگورنو قرهباغ را حفظ کند و در مقابل دادن کریدور دستیابی جمهوری آذربایجان به ایالت جدامانده نخجوان بتواند متقابلا به کریدوری هم برای دستیابی ارمنستان به مناطق ارمنینشین ناگورنو قرهباغ دست یابد و پرونده این دعوا را ببندد».
متأسفانه راهحل عقلانی معمولا شنوندهای ندارد و در ادامه این جنگ صدها جوان ارمنی و آذربایجانی جان باختند و صدها خانه ویران و هزاران نفر آواره شدند تا سرانجام با دخالت جدی روسیه قرار شد «جمهوری آذربایجان در مقابل استرداد مناطق اشغالی بتواند حقوق اکتسابی ویژه مناطق ارمنینشین ناگورنو قرهباغ را حفظ کند و در مقابل دادن کریدور دستیابی جمهوری آذربایجان به ایالت جدامانده نخجوان بتواند متقابلا به کریدوری هم برای دستیابی ارمنستان به مناطق ارمنینشین ناگورنو قرهباغ دست یابد و پرونده این دعوا را ببندد».
حال ببینیم چه کسی در این جنگ برنده یا بازنده شد. روسها نمیتوانستند و حق نداشتند در عملیات جمهوری آذربایجان در خاک خودش دخالت یا از آن جلوگیری کنند. به ارمنستان هم هشدار داده بودند که زودتر «برای عقبنشینی از اراضی اشغالی» با جمهوری آذربایجان مذاکره و قضیه را مختومه کند. به جمهوری آذربایجان هم هشدار دادند که قدم به خاک ارمنستان نگذارد وگرنه... و به عهدشان عمل کردند. دادن کریدور دستیابی ارمنستان به ناگورنو و همچنین جمهوری آذربایجان به نخجوان دستاورد بزرگ تضمینکننده صلح و به نفع همه همسایگان است.
تظاهرات برخی شهروندان ارمنی هم واکنش طبیعی افراطیون ستیزهجو است. در واقع همینها مانع سازش پیش از جنگ بودند. نخستوزیر ارمنستان آنقدر شعور دارد که کشوری کوچک با منابع مالی محدود و جمعیت اندک نمیتواند 30 سال به اشغال خاک کشوری بزرگتر، با جمعیت سه برابر و ثروت بسیار بیشتر ادامه دهد؛ اما ناچار بود برای درج در تاریخ اقدامی کند که آشکار شود چاره دیگری نداشته است. البته این شکست با جنجال و فشارهای برخی شهروندان ارمنستان با بیرحمی به نام او ثبت خواهد شد. برنده این جنگ جمهوری آذربایجان بود که آزادسازی شوشی برایش در حکم خرمشهر برای ایران بود. برنده ایران بود که جانب کسی را نگرفت و آینده روابطش را با دو همسایه به خطر نینداخت و میتواند رابطه با هر دو کشور را توسعه دهد.
برنده مهم روسیه بود که نشان داد حرفش را در این منطقه به کرسی مینشاند و از منافع صلح در منطقه برخوردار میشود. برنده ارمنستان بود که توانست به رابطهاش با ناگورنو رنگ حقوقی مطمئن ببخشد و متقابلا از دادن و ستاندن کریدورهای دستیابی بهرهمند شود و با ازمیانرفتن تهدید جنگ شرایط سرمایهگذاری خارجی بهویژه از سوی ارامنه جهان برایش فراهم میشود و نیز برنده ترکیه است که بهعنوان کشوری صنعتی و تاجر از بازار منطقه بهرهمند میشود.
شایسته بود رئیسجمهوری آذربایجان نیز از ابراز شادمانی بهعنوان برنده جنگ خودداری میکرد تا موجب ادامه کینه در دل همسایگان ارمنی نشود. بازنده دو ملت جمهوری آذربایجان و ارمنستان بودند که قربانی تعصبات ملیگرایانه شدند و جوانان شایسته خود را قربانی کردند و متحمل خسارات و ویرانیهای جنگی شدند که با عقلانیت و انصاف با مذاکره و تفاهم قابل حلوفصل بود.