جامجم: ساعت ۱۶ و ۳۰ دقیقه جمعه یکی از ماموران کلانتری مهرآباد با بازپرس مرادی، کشیک قتل دادسرای جنایی تهران تماس گرفت و از مرگ مشکوک دختر ۵/۱ سالهای به نام هلیا در بیمارستان فیاض بخش خبرداد. بازپرس و تیم جنایی در آنجا حاضر شده و در تحقیقات اولیه معلوم شد که این کودک توسط مادر، خاله و شوهر خاله اش به بیمارستان آورده شده و طبق گفته آنها دختر کوچولو روی نرده طبقه چهارم بوده که به پایین پرت شده و فوت کرده است. مادر هلیا گفت: شوهرم برای پیادهروی اربعین به کربلا سفر کرده است. من و دخترم هم برای دیدن خواهرم و خانوادهاش به خانه آنها در ۳۰ متری جی رفتیم. من و خواهرم در آشپزخانه در حال جمع و جور کردن وسایل آنجا بودیم و دخترانمان در اتاقنشیمن بازی میکردند با صدای فریاد شوهرخواهرم از آشپزخانه بیرون آمدیم و متوجه شدیم هلیا سقوط کرده است. او را سریع به بیمارستان منتقل کردیم که گفتند دخترم فوت کرده است.
در ادامه شوهرخاله هلیا به افسر تحقیق گفت: بعد از ظهر برای کشیدن سیگار به تراس خانهام در طبقه چهارم رفتم. بعد از زمان کوتاهی دخترم دوید و پیشم آمد. سکویی در بالکن داشتم، اوخواست روی سکو بنشیند. او را روی سکو گذاشتم که هلیا دنبالش آمد و وی را هم کنار دخترم گذاشتم. دخترم میخواست بلند شود که تعادلش را از دست داد وکم مانده بود، سقوط کند. دستش را گرفتم تا سقوط نکند که یکدفعه دیدم هلیا روی نرده رفته است. آمدم نجاتش دهم که تعادلش را از دست داد و از بالای تراس به خیابان افتاد. با تشکیل پروندهای در شعبه دوم دادسرای جنایی تهران، مرد صاحبخانه به اتهام قتل شبه عمد بازداشت و تحقیقات از او در اداره دهم پلیس آگاهی تهران در حالی ادامه دارد که قرار شد کارشناس بهزیستی نیز درباره مرگ هلیا ۵/۱ ساله تحقیق کند تا مشخص شود که آنها در نگهداری او کوتاهی کردهاند یا نه.
شاهدان ماجرا چه گفتند
یکی از همسایگان خاله هلیا به جامجم میگوید: من و بچههایم در خانه بودیم که صدای افتادن شنیدیم. ابتدا گمان کردیم، چون همسایه کناری در حال احداث ساختمان است وسایلی بنایی را جابهجا میکنند. اما بعد که صدای گریه و فریاد شنیدم. ترسیدم و از تراس بیرون را نگاه کردم؛ دیدم دختر کوچولو که مهمان طبقه بالاییمان بود کف خیابان افتاده است. مادرش سراسیمه و بعد خاله و شوهر او به خیابان آمدند. از خاله کودک شنیدم که خواهرزادهاش از تراس به پایین افتاده و همین سقوط باعث مرگش شده است.
همچنین مرد جوانی که مالک ساختمان در حال احداث است، گفت: برای سرکشی به کارگران آمده بودم که صدای سقوط شنیدم. رد صدا را که گرفتم دیدم دختر کوچکی روی پل آهنی مقابل آپارتمان افتاده است. مادرش هراسان به خیابان دوید. او را بغل کرد. از بینی کودک خون میآمد. من سریع به اورژانس زنگ زدم، آنها آمدند و کودک را به بیمارستان بردند.