«هنر نزد ایرانیان است و بس»، «ایران تنها کشور چهار فصل دنیاست»، «ایران خونگرمترین و مهماننوازترین مردم دنیا را دارد»، «ناسا را ایرانیها میچرخانند»، «استعداد بچههای ایرانی در دنیا بینظیر است»، نمونه جملههایی که بارها و آنها را شنیده یا به زبان آوردهایم. اما این جملهها چقدر به واقعیت نزدیک و چه اندازه اغراقآمیز هستند؟
به گزارش ایسنا، گوش همهی ما از دوران کودکی در خانواده، مدرسه، دانشگاه و جامعه بارها با جملههایی که ایرانیان نسبت به مردم بسیاری از جهان در زمینههای مختلف برتری دارند، آشناست. جملههایی که خیلی از آنها به محض اینکه کشورهای دیگر را از نزدیک میبینیم و با شرایط جغرافیایی، هنر و برخوردهای مردم دیگر آشنا میشویم، از خودمان میپرسیم پس تکلیف آنچه که در تمام این سالهای شنیدهایم، چه میشود!؟
گاهی نیز رسانهها حسی را که در آن اغراق میشود، بیش از پیش تحریک میکنند. برای مثال چند روز گذشته کودک ۱۰ سالهای به عنوان مهمان به یکی از شبکههای تلویزیونی دعوت شد. کودکی که مدعی شد مخترع است و طراحی خودرو انجام میدهد، همچنین برخی از دانشگاهها و شرکتهای مرتبط در داخل و خارج از کشور برای همکاری از او دعوت کردهاند. ادعایی که در شبکههای اجتماعی سر و صدا به پا کرد و در نهایت با تکذیب دعوت به همکاری شرکتهای مربوطه از این کودک همراه شد. در ادامه، پدر این کودک در برنامهی زنده روی خط میآید و توضیح میدهد که شرکتهای مربوطه پسرش را برای ۱۰ تا ۲۰ آینده خواستهاند.
بعد از معرفی این کودک ۱۰ ساله در رسانهی ملی بسیاری از مخاطبان، ویدئو حاصل این گفتوگو را بارها در شبکههای اجتماعی منتشر کردند و از اصطلاحات «دمش گرم» و«لطفا فراریش ندیم» برای این کودک ایرانی استفاده کردند. در مقابل، برخی هم با تردید نسبت به صحت ادعاهای او، از خانوادههایی که بعد از تماشای این برنامه، فرزند خودشان را با این کودک که به عنوان یک نخبه معرفی شده است، مقایسه کردهاند، اظهار نگرانی کردند.
همچنین نقدهایی به رسانه و برنامهسازانی وارد و این پرسش مطرح شد که آیا دستاندرکاران برنامهی جنگ صبحگاهی، آگاهانه و عامدانه، برای جلب توجه و انعکاس بیشتر، دست به اقدامی میزنند که اصول اولیهی حرفهای در آن رعایت نشده است؟
ازسوی دیگر، گروهی از استادان دانشگاه در داخل و خارج از کشور نیز اقدام اخیر یک برنامهی تلویزیون را رفتاری توهینآمیز نسبت به جامعهی نخبگان و تحصیلکردگان کشور توصیف کردند.
مدتهاست صدا و سیما در سراشیبی قرار گرفته
اینکه صدا و سیما، کودکی را به عنوان نخبه معرفی میکند، لزوما بهعنوان صحت صحبتهای آن فرد نیست و باید به حساب این نوشت که از عطش جامعه در زمینه کسب اخبار فوقالعاده برای جذب مخاطب جدید، استفاده کرده است
مهران صولتی- جامعه شناس- در گفتوگو با ایسنا، درباره اینکه رسانه ملی چرا نباید برای معرفی افراد نخبه صافی سنجش داشته باشد، توضیح داد: مدتهاست که صدا و سیما در سراشیبی از دست دادن مخاطبان خود قرار گرفته است و شاید مخاطبان جدی برای این رسانه باقی نمانده باشد. صدا و سیما چند سالی میشود، در راستای این که نشان دهد مخاطب برنامههایش جمعیت زیادی از کشور هستند، به سمت تولید برنامههایی از جمله طنز، شوخی، سرگرمی و دعوت از افرادی که ممکن است تواناییها و موفقیتهایی در زمینههای متفاوتی کسب کردهاند، رفته تا بتواند مخاطبان جدیدی را با خود همراه کند.
او ادامه داد: اینکه صدا و سیما، کودکی را به عنوان نخبه معرفی میکند، لزوما به عنوان صحت صحبتهای آن فرد نیست و باید به حساب این نوشت که از عطش جامعه در زمینه کسب اخبار فوقالعاده برای جذب مخاطب جدید، استفاده کرده است. صدا و سیما در چند دههی گذشته چنین تجربههایی را کم و بیش داشته است اما دیده میشود که این امر به یک رویکرد قالب در سالهای اخیر تبدیل شده است.
این جامعهشناس اضافه کرد: در دورانی که احساس کردهایم با نوعی به هم ریختگی اجتماعی مواجه هستیم، سعی کردیم به افتخارات گذشته کشورمان و این ذهنیت که یک تمدن دیرینه و پر افتخار بودهایم و نیز اینکه آی کیو و ضریب هوشی ما باید نسبت به دیگر مردم جهان بالاتر باشد، رجوع پیدا کنیم. امروزه در عصر جهانی شدن و با انقلاب اطلاعات، رد و بدل شدن دادههای اطلاعاتی، تفسیرها و تحقیقها، ملتی نمیتواند ادعا کند که از دیگر ملتها برتر است و مزایای بیشتری نسبت به بقیه دارد.
گذشته پرافتخار التیامبخش است
صولتی افزود: مواقعی که جامعه به بحران دچار میشود، به نحوی گذشته پرافتخار التیام بخش است تا جامعه بپذیرد، با وجود همه نارساییهایی که وجود دارد باز هم میتواند خودش را در بین جوامع دیگر به رخ بکشد و بگوید ما از همه برتر هستیم. امروزه با توجه به رقابتهای بسیار نزدیک اقتصادی که در جهان وجود دارد، باید به آنچه اکنون داریم، تاکید داشته باشیم که ما چنین اندوختهای داشتهایم، سپس توقع داشته باشیم دنیا نیز به احترام داشتههای ما در گذشته بدون آنکه آن داشتهها را از حالت بالقوه به بالفعل تبدیل کنیم، هنوز هم کلاه از سر بردارد.
او درباره اینکه چه رویکردی باید در نحوه مواجه با نخبگان در پیش گرفت، توضیح داد: شاید حدود پنج درصد افراد در جوامع مختلف از توانایی ذهنی و هوشی نسبت به میانگین جامعه برخوردار هستند اما هیچ حکومت و نظام آموزشی برنامهریزی بلند مدت آموزشی خود را به این افراد معطوف نمیکند؛ گرچه میتوان گفت که نخبگان گل سر سبد جامعه هستند. تجربههای جهانی تاکید دارد، مدرسهها باید مجموعهای از دانشآموزان عادی و نخبه باشد و آموزش به تنهایی نمیتواند توانایی صرف شهروند شدن را در افراد ایجاد کند.
مفهوم نخبه را به فردی که با کسب یکسری از آموزشها میتواند در نظام آموزشی ما به ماشین تبدیل شود، یعنی در حداقل زمان تست بزند یا مطالب را حفظ کند، معطوف کردهایم
این جامعهشناس با بیان اینکه متاسفانه در سالهای گذشته به سمت تفکیک نظامهای آموزشی عادی و نخبهپرور با عنوانهای مختلف رفتهایم، گفت: وقتی افرادی به مدرسههای خاص با عنوانهای مختلف وارد میشوند، شاهد برخورد متفاوت جامعه نسبت به آنها هستیم تا جایی که توقعات فزایندهای را ایجاد و تعامل آنها با جامعه را دچار مخاطره میکند، همچنین آنها فکر میکنند یک سر و گردن نسبت به دیگران بالاتر هستند. چه نیازی وجود دارد که ابتدا دانشآموزان جامعه را از یکدیگر جدا و پاره کنیم و افرادی را پرورش دهیم که درنهایت هم اگر نخبه باشند، قطعا رهسپار کشورهای دیگر میشوند.
کمترین دانشآموزان نخبه به کشور بازگشتهاند
صولتی بیان کرد: متاسفانه تقریبا کمترین دانشآموزان نخبه بعد از سفر به کشورهای دیگر به ایران بازگشتهاند، بنابراین نیاز به تغییر این ذهنیت در کشور ما وجود دارد. بسیاری از کسانی که به این مدرسهها وارد شدهاند، به معنای واقعی نخبه نیستند. برخی از افراد را که نخبه نبودهاند نیز به عنوان نخبه به جامعه معرفی کردهایم؛ تا جایی که برخی از آنها خودشان را به عنوان نخبه پذیرفتهاند و به نوعی احساس برتری به آنها دست داده است. به نظر میرسد جامعه ما باید روی ۹۵ درصدی که دانشآموزان مستعدی هستند، سرمایهگذاری کند.
او درباره توضیح نخبه و اینکه چه افرادی نخبه محسوب میشوند، اعلام کرد: خط کشی مشخصی در علوم انسانی وجود ندارد که یعنی دستهبندی استانداردی است و همه باید آن را بپذیرند. هوشهای چندگانهای وجود دارد که برخی آن را چهار و برخی دیگر آن را شش گانه میدانند که شامل هوش فرهنگی، عقلانی یا منطقی، هیجانی، معنوی یا اجتماعی میشوند. آنچه در نظام آموزشی ما بیشتر از همه مورد تمرکز است، همان هوش عقلانی یا منطقی است البته عقلانی نه به معنای آنکه فرد درست بیاندیشد یا تحلیل کند. به نظر میرسد که هوش عقلانی را به یکسری محفوظات مثل توانایی تست زدن یا حفظ کردن سوق دادهایم.
این جامعهشناس اضافه کرد: فکر میکنم به دلیل سیطره عجیب و غریب کنکور، افرادی که تست زدن را آموزش میبینند، باهوش و نخبه محسوب میشوند و قطعا از انواع دیگر هوشها غفلت کردهایم؛ یعنی از هوش هیجانی که جنبه خودبیانگری دارد یا از هوش اجتماعی که به افراد این توانایی را میدهد که تعامل درستی با سایر همسالان جامعه خود داشته باشند، در نظام آموزشی خود غفلت کردهایم. مفهوم نخبه را به فردی که با کسب یکسری از آموزشها میتواند در نظام آموزشی ما به ماشین تبدیل شود، یعنی در حداقل زمان تست بزند یا مطالب را حفظ کند، معطوف کردهایم.
نخبه بودن را کاملا تکبُعدی کردهایم
صولتی افزود: این عدم توازنی که به وجود آمده، موجب شده افرادی که به عنوان نخبه وارد یکسری از مدرسههای تیزهوشان میشوند، لزوما افرادی نباشند که قابلیت تبدیل به یک شهروند خوب، مطالبهگر و قانون مدار را داشته باشد. به عبارت دیگر، نخبه بودن را کاملا تک بُعدی کردهایم و پیامدهایی که در حال حاضر با آن دست به گریبان هستیم، در آینده جدیتر هم خواهد شد.
او همچنین درباره راهکارهایی که برای متوقف شدن این روند معیوب میتواند وجود داشته باشد، اظهار کرد: راهکارها محدود و منحصر به یک حوزه خاص نیست به عبارت دیگر نظامهای سیاسی در بخشهایی برای اضافه کردن افتخارات ملی به دستاوردهای خودشان از پیشینه پر افتخار استفاده میکنند. برای مثال، برخی از سیاستمداران در توافق برجام تلاش کردند مولفه ملیت و ملی بودن را هم به آن وارد کنند. حتما نظامهای سیاسی در جهان نیز در مواقعی به اینکه ایرانیان فکر و هنر برتر دارد، استفاده خواهند کرد و این موضوع روندی اجتناب ناپذیر است.
نمیتوانیم همیشه پشت یکسری از شعارهای موهوم سنگر بگیریم. از طرف دیگر نه تنها نظام آموزشی ما از این روند جلوگیری نکرده است، بلکه در برخی مواقع به روند نخبهگزینی نیز دامن زده است
همیشه پشت شعارهای موهوم سنگر نگیریم
این جامعهشناس با بیان اینکه اگر بخواهیم این روند را تصحیح کنیم، باید واقعیت را بپذیریم و شجاعت داشته باشیم در دنیایی که روند جهانی شدن بر آن سیطره دارد، ما نیز تواناییها و کاستیهای خودمان را ارزیابی کنیم و آن را با مردم جامعه خودمان صادقانه در میان بگذاریم، افزود: نمیتوانیم همیشه پشت یکسری از شعارهای موهوم سنگر بگیریم. از طرف دیگر نه تنها نظام آموزشی ما از این روند جلوگیری نکرده است، بلکه در برخی مواقع به روند نخبه گزینی نیز دامن زده است. نیازمند این است که روند تمایز و تفکیکی که بین مدارس مختلف وجود دارد متوقف شود و مدارس به آمیزشی از دانش آموزان بهتر و کسانی که استعداد کمتری برخوردار هستند تبدیل شوند، در این صورت نوعی برابری شکل میگیرد و موجب میشود ما به سمت برابری آموزشی پیش برویم و احساس تبعیض و طردی که متاسفانه جامعه با آن درگیر است را رفع کنیم.
صولتی با بیان اینکه به خاطر میآورم در سال ۱۳۷۶ شخصیت نابغهای مشابه همین کودک ۱۰ ساله در مشهد ظهور پیدا کرد که بعدها مشخص شد یک پروژه شیادی بوده است، گفت: به عقیده من باید منطقی برخورد شود و حتی اگر فردی که به رسانه ملی دعوت شده، نخبه هم باشد، طوری بزرگ نمایی نشود که با مخاطره افتادن صحت برخی از ادعاهای او جامعه احساس فریب خوردگی کند که کسی میخواسته سر افراد جامعه و افکار عمومی کلاه بگذارد. چه بسا این فرد تواناییهایی دارد که جامعه میتواند از آن بهره ببرد.
او تاکید کرد: مهم رویکرد جامعه است. ما احساس میکنیم جامعه نسبت به این اخبار عطش دارد چه بسا ممکن است برخی از این اخبار را باور کند و از طرفی صحت برخی از این اخبار تایید نشود و جامعه نیز نسبت به رسانهای که موجب بزرگ نمایی یک کودک ۱۰ ساله، والدین و مربیان او شده، دچار بدبینی مضاعف شود.
این جامعهشناس بیان کرد: در مجموع راهکارهایی که پیشنهاد میشود گستره وسیعی را در بر میگیرد تا به سمتی برویم که بتوانیم تواناییهای واقعی خودمان را در کلیت جامعه شناسایی و موجب شکوفایی آنها شویم تا نخبهها به ویترینی برای آموزش و پرورش ما تبدیل نشوند که بتوانند کاستیهای عدیده این نظام آموزشی را بپوشانند و بعد متوجه شویم در پشت دانش آموزان نابغه یا برندگان المپیادی ما مسائل حل نشده و آواری از نارساییهای آموزشی و پرورشی وجود دارد.