رفتار پادشاهان همواره همراه با خودرایی و استبداد بوده است. پادشاهان ایرانی نیز این خصیصه مستثناء نبوده اند. بسیاری از شاهان ایرانی در برخورد با حوادث بسیار معمولی واکنشهای دهشتناک و عجیبی از خود نشان می داده اند. در یکی از نمونه های تاریخی این ماجرا باید به خاطره ای از اعتمادالسلطنه اشاره کرد
رفتار پادشاهان همواره همراه با خودرایی و استبداد بوده است. پادشاهان ایرانی نیز این خصیصه استثناء نبوده اند. بسیاری از شاهان ایرانی در برخورد با حوادث بسیار معمولی واکنشهای دهشتناک و عجیبی از خود نشان می داده اند. در یکی از نمونه های تاریخی این ماجرا باید به خاطره ای طنزگونه از کتاب روزنامه خاطرات . . . السلطنه اشاره کرد. فرخ سرآمد در این کتاب می نویسد:
«صبح زود بیدار شدم. دست نماز گرفتم. نمازم که تمام شد خواستم چرتی بزنم. فراش سواری به احضارم آمد. متحیر شدم که صبح به این زودی چه افتاده. با عجله خود را رساندمشرفیاب شدم. بندگان همایونی با «مچول خان» شطرنج می باختند. عرض ادب کردم جواب نگرفتم. ایشان را متفکر یافتم با خود گفتم سبحان الله آن عجله در احضار چاکر چه بود، این بی توجهی چه معنی دارد. خیلی پریشان خیال شدم یقین دانستم که خاطر مبارک را از چاکر گرداننده اند. با مرحمتی که دیروز به بنده و اهل منزل فرمودند جز این هم انتظار نمی رفت. شهادتین را گفته و به انتظار نشستم. دیدم موچول خان مهره ای را جابه جا کرده به قبله عالم عرض کرد: «کیش»، قبله عالم ر فکر و خیال تشریف داشتند. دیدم هر لحظه می گذرد. بیشتر غضب بر ذات مقدس شاهانه مستولی می شود. از وحشت به لرزه افتادم. ناگهان قبله عالم سرپا شدند و با چکمه مبارک چنان ضربه ای زیر صفحه شطرنج نواختند که شدتی مافوق آن متصور نبود. موچول خان به سوی بنده چرخید. دیدم چشمهایش پر از آب شده. مقابل قبله عالم انگشت به بینی کرد. یقین کردم موچول خان مخبط شده. بندگان همایونی هم حیران به او نظر انداختند. معلوم شد ماجرا چیز دیگری بوده. در اثر ضربه قبله عالم فیل شطرنج تا بیخ به دماغ موچول خان فرو رفته بود. فیل را که بیرون کشیدند سیل خون از سوراخ دماغ جاری شد و سرداری موچول خان را آلوده کرد. قبله عالم به قدری خنده فرمودند که به سکسکه افتادند و عاقبت به استفراغ ختم شد.»