جستجو

آرشيو

تماس با ما

درباره ما

صفحه نخست

 
تاريخ درج: پنجشنبه، 23 شهريور 1396     
بازیگر نوجوان: اگر قرار باشد کتک بخورم بازی نمی‌کنم!

مهدی قربانی یکی از نوجوانان خوب سینمای ایران است که امید می‌رود همین‌طور بتواند پله‌های موفقیت را یکی یکی بالا برود و البته نیفتد. در «ابد و یک روز» بدون اغراق به اندازه بازیگران نقش اصلی تلاش کرد و به انصاف دیده شد و بعد هم در فیلم‌های دیگر درخشید. او حالا «بیست و یک روز بعد» را روی پرده دارد. جدیدا حرف‌های جالبی درباره تغییر کاراکترهایی که به او پیشنهاد شده است می‌زند و می‌گوید دیگر اگر قرار باشد در فیلمی کتک بخورد بازی در آن فیلم را نمی‌پذیرد. با او راجع به وارد شدنش به دنیای بازیگری گپی زدیم که شاهد آن هستید. 

بازیگر نوجوان ابد و یک روز 

 

چه شد که سر از عالم بازیگری سینما و فیلم سینمایی «ابد و یک روز» در‌آوردی؟

من به کلاس بازیگری پانیذ با مدیریت خانم خلوتی می‌رفتم، از ۹ سالگی آن‌جا ثبت نام کردم و حدود سه سال بعد از اولین باری که در کلاس ثبت نام کرده بودم، دستیار آقای سعید روستایی با مدیر آموزشگاه تماس گرفت و گفت که ما یک پسر ۱۱، ۱۲ ساله می‌خواهیم با موهای فر و چهره مظلوم، مسئولان آموزشگاه مرا معرفی کردند و رفتم و تست دادم. در مسیری که به سمت دفتر آقای روستایی می‌رفتم امید این را داشتم که قبول شوم. در سه سالی که کلاس می‌رفتم جاهای بسیاری تست داده بودم اما قبول نمی‌شدم، روزی که برای تست در فیلم «ابد و یک روز» می‌رفتم، با خودم گفتم من باید در این تست قبول شوم. آن روز نمی‌دانستم که «ابد و یک روز» قرار است فیلمی به این خوبی بشود و چنین آینده‌ای در انتظارش باشد. روز اولی که برای تست بازیگری در این فیلم رفتم، قرار بود آن سکانسی را که نوید محمد‌زاده توسط نیروهای انتظامی دستگیر می‌شود و بعد من به خانه می‌آیم و می‌گویم داداش محسن را گرفتند، بازی کنم. این سکانس را تست دادم و قبول شدم. روزی که من برای تست رفته بودم سعید روستایی نبود و برای دیدن لوکیشن رفته بود. فردای آن روز سعید روستایی به دفتر می‌رود و دستیار فیلم ضبط شده تست بازیگری من را به او نشان می‌دهد اما سعید روستایی باور نمی‌کند که من توانستم تا به این اندازه خوب آن سکانس را بازی کنم و می‌گوید خودم باید از او تست بگیرم. فردای آن روز سعید روستایی، سکانسی که سمیه مرا می‌برد داخل راهرو و می‌گوید به شهناز زنگ زدی و چی گفتی را از من تست گرفت و من زمان بازی کردن این سکانس واقعا گریه کردم. سعید این سکانس را دید و خیلی خوشش آمد و گفت اسمت چیست؟ گفتم: مهدی قربانی، گفت: جناب آقای مهدی قربانی من با شما تماس می‌گیرم. پس‌فردای آن روز سعید به من زنگ زد و گفت بیا آقای ملکان تهیه‌کننده‌مان می‌خواهد تو را ببیند. من به همراه پدرم به دفتر رفتم و قراردادم را بستم و از هفته بعد پیش‌تولید کار شروع شد و این شد که فیلم «ابد و یک روز» را بازی کردم و بعدش هم که «بیست و یک روز بعد» ضبط شد.

این عشق به بازیگری از چه زمانی سراغت آمد و چه شد که فهمیدی می‌توانی بازیگر خوبی باشی؟

من از بچگی بازیگری را دوست داشتم و ادای بازیگرها و خواننده‌ها را در‌می‌آوردم.

 

ادای کدام بازیگرها مثلا؟

ادای رضا عطاران را خیلی در‌می‌آوردم. وقتی بچه بودم خیلی به آثار کمدی علاقه داشتم اما نمی‌دانم الان چرا دیگر علاقه‌ای به کمدی ندارم و همین شد که ناگهان سر از «ابد و یک روز» و فیلم‌های اجتماعی در‌آوردم. آن روزها برای بازیگری به آموزشگاه‌های بسیاری سر زدم، در آموزشگاه کارنامه تنها هنرجوهای بالای ۱۶ سال را پذیرش می‌کردند اما یک روز مادرم در اینترنت فراخوانی را دید که آموزشگاهی هنرجویان ۴ تا ۲۰ ساله را پذیرش می‌کند.

 

آن موقع تو چند ساله بودی؟

آن روزها ۹ سالم بود، تست اولیه ثبت نام را دادم و قبول شدم و ثبت نام کردم و سه سال پس از آن روزها بود که برای بازی در فیلم «ابد و یک روز» معرفی شدم.

 

پس در این میان خانواده‌ات هم تلاش بسیاری کردند تا تو در مسیری قرار بگیری که به آن علاقه داری، شغل خانواده‌ات چیست؟

پدر من رئیس شعبه بانک ملی است و مادرم هم خانه‌دار.

 

کدام‌یک از اعضای خانوادات بیشتر در بازیگری مشوقت بودند؟

من بیشتر با برادرم هماهنگ هستم، امیرحسین خیلی مشوقم بود، نه این‌که پدر و مادرم تشویق نمی‌کردند اما امیر‌حسین همیشه می‌گفت که استعدادم باید شکوفا بشود و همیشه همراه من بود.

 

امیرحسین هم در عرصه بازیگری مشغول است؟

نه رشته او معماری است و حوزه کاری‌اش با من فرق دارد.

 

متولد چه سالی هستی؟

من متولد سال ۸۱ هستم.

 

برویم سراغ ادامه صحبتمان، تو به ناگاه از آموزشگاه بازیگری سر از یک پروژه بسیار حرفه‌ای مثل «ابد و یک روز» درآوردی، که تیمی حرفه‌ای و کارگردانی کاربلد و بازیگرانی چهره در آن بودند. از روز اولی که سر لوکیشن فیلم حاضر شدی بگو؟

روز اولی که من سر صحنه «ابد و یک روز» رفتم روی یک مبل نشسته بودم و سرم به تبلتم گرم بود و افراد می‌آمدند و می‌رفتند.

 

یعنی بازیگران فیلم را نمی‌شناختی؟

نه نمی‌شناختم. مثلا روزی که سعید روستایی از من تست می‌گرفت، آقای نوید محمدزاده داخل همان اتاق بود اما من او را نمی‌شناختم، همان روز خانم پریناز ایزدیار هم برای نوشتن قراردادش آن‌جا بود اما من او را هم نمی‌شناختم.

 

یعنی قبلش پریناز ایزدیار را در سریال «شهرزاد» هم ندیده بودی؟

موقع استارت «ابد و یک روز» فقط دو قسمت اول از سریال شهرزاد پخش شده بود.

 

سریال «زمانه» را که با بازی پریناز در تلویزیون پخش شده بود چه؟ آن را هم ندیده بودی؟

من زیاد سریال‌ها را دنبال نمی‌کردم و اهل خواندن اخبار بازیگران هم نبودم، فقط بازیگری را دوست داشتم و کلاس‌هایم را به صورت مرتب می‌رفتم.

 

پس فیلم‌های سینمایی ایرانی را هم نمی‌دیدی؟

نه من فقط فیلم‌های زبان اصلی خارجی را می‌دیدم. روز دور‌خوانی اول، روی مبل دراز کشیده بودم که آقای پیمان معادی آمد داخل اتاق، اما من او را نمی‌شناختم. قبلا پیمان را در فیلم «کمپ ایکس‌ری» دیده بودم اما آن لحظه اصلا یادم نمی‌آمد.

 

پس هیچ کدام از بازیگران فیلم «ابد و یک روز» را نمی‌شناختی؟

من از عوامل فیلم فقط سعید روستایی را می‌شناختم که قبلا از من تست گرفته بود.

 

خب فیلمبرداری «ابد و یک روز» شروع شد و تو رفتی سر صحنه فیلمبرداری اثری که بازیگرانش هر کدام به نوبه خود یکی از کارکشته‌های عرصه بازیگری هستند، همکاری با این بازیگران چطور بود؟

راستش نوید محمدزاده در جریان بازیگری «ابد و یک روز» کمک بسیاری به من کرد. نوید خیلی با من رفیق شده بود و بعضی روزهای فیلمبرداری چون برخی از غذاهای گروه را نمی‌خورد (او برای فیلم باید وزنش را کنترل می‌کرد و رژیم خاصی می‌گرفت) با هم به رستوران می‌رفتیم و غذاهای گیاهی می‌خوردیم و یا با هم می‌رفتیم و لباس می‌خریدیم و خلاصه این‌که رابطه‌ام با نوید خیلی خوب بود. هنوز هم رابطه ما ادامه دارد و من برای دیدن کارهای او می‌روم و او برای دیدن کارهای من می‌آید و همیشه کمکم می‌کند و واقعا مثل برادرم است. البته بقیه افراد گروه هم به من کمک کردند از سعید روستایی گرفته تا همه بچه‌های گروه و من از همه آن‌ها تشکر می‌کنم، دم همه‌شان گرم.

 

گفتی که فیلم‌های خارجی می‌دیدی، چه ژانری از فیلم‌ها را بیشتر دوست داشتی؟

من فیلم‌های ترسناک را بیشتر می‌دیدم و فیلم‌های هیجان انگیز را هم دوست داشتم.

 

به چه بازیگرهایی بیشتر علاقه داری؟

در بین بازیگران خارجی مورگان فریمن را خیلی دوست دارم.

 

الگوی تو در بازیگری کیست؟

من عاشق بازیگران تئاتر هستم، چه آن‌هایی که آماتور هستند و چه آن‌هایی که حرفه‌ای هستند. در سینما الگوی بازیگری من استاد علی نصریان و در میان بازیگران نسل جدید هم الگوی من نوید محمدزاده است. پیش از فیلم «ابد و یک روز» اصلا نوید را نمی‌شناختم، به نظرم این مسئله باعث شد که رابطه ما مانند دو دوست شروع شود، اصلا من به او به چشم یک بازیگر معروف نگاه نمی‌کردم و دوستم بود.

 

خب برسیم به زمانی که «ابد و یک روز» اکران شد و با فروش بسیار خوبی در گیشه‌های سینمایی روبه‌رو شد، بعد از آن هم پس از مدت کوتاهی فیلم به شبکه نمایش خانگی آمد و این روزها کمتر کسی در کشور ما پیدا می‌شود که تا به حال یک بار هم این فیلم را ندیده باشد. این اتفاقات باعث شد که به عنوان مهدی قربانی بازیگر نقش نوید فیلم خیلی معروف بشوی و بیشتر آدم‌های شهر تو را بشناسند، از ماجرای این شهرت بگو و این‌که چه تغییری در زندگی‌ات ایجاد کرد؟

بگذارید یک خاطره برایتان تعریف کنم، پیش از اکران فیلم «ابد و یک روز» در برج میلاد در روزهای جشنواره، آقای امیر جعفری را دیدم، او به همراه با خانم ریما رامین‌فر بازیگر نقش خواهر من در فیلم، کنار من در سالن نشسته بود و اصلا به من توجهی نداشت چون اصلا مرا نمی‌شناخت. فیلم به پایان رسید و به ناگاه آقای جعفری من را در آغوش گرفت و بوسید، این خاطره همیشه در خاطرم هست که اولین فرد جدیدی که مرا در آن سالن شناخت آقای جعفری بود. از کاخ جشنواره که خارج شدیم، مردم من را می‌دیدند و به هم می‌گفتند: ببین! همان پسری که در «ابد و یک روز» بازی کرده است! اسم من را نمی‌دانستند. الان هم مردم اسمم را نمی‌دانند، اما همین‌جا می‌گویم که اسم من مهدی قربانی است. من از پله برقی‌های مترو تئاترشهر که بالا می‌آیم، در پله برقی روبه‌رویم افرادی که به سمت پایین مترو می‌آیند، می‌گویند: «عه! بازیگره ابد و یک روزه، ابد و یه روزی؟» این هم از اتفاقاتی است که هر روز برایم می‌افتد و خیلی هم دوستش دارم.

 

خب نظر کسانی که فیلم را دیده بودند، چه بود؟

نمی خواهم از خودم تعریف کنم اما می‌گفتند خیلی خوب بازی کردی. می‌گفتند نگاه‌هایت خیلی خوب بود.

 

دقیقا نگاه‌هایت خیلی خوب هستند، این نگاه‌ها از کجا می‌آیند؟

من در آموزشگاه تمرین زیادی روی نگاه داشتم. تشکر می‌کنم از استادانم در آموزشگاه که به من کمک کردند تا بتوانم خوب نگاه کنم.

 

برسیم به پس از اکران فیلم «ابد یک روز»، فیلم جوایز بسیاری برده بود و تو به عنوان بازیگر فیلم خیلی مشهور شده بودی و طبیعتا پیشنهادهای بسیاری به سمت تو می‌آمد، واکنش تو در برابر پیشنهادها چه بود؟

سعید روستایی به من گفت هر کاری را قبول نکن، الان فیلم خوبی کار کرده‌ای و فیلم خیلی خوب هم فروخته است و نباید هر کاری را قبول کنی چون با قبول کردن یک پیشنهاد بد موقعیتت را از دست می‌دهی. در آن مدت کارهای بسیاری از تئاتر تا فیلم‌های سینمایی پیشنهاد شد اما به دلیل مدرسه نمی‌توانستم در تئاتر بازی کنم. البته باید بگویم اولویت من تئاتر است، پیشنهادهای بسیاری در حوزه سینما هم به من شد اما به دلیل فیلمنامه یا مشکلات دیگری که داشتم نتوانستم در آن کارها حضور پیدا کنم و کماکان کلاس‌های آموزشگاه بازیگر را ادامه می‌دادم. اصلا فکر نمی‌کنم که چنین فیلمی را بازی کرده‌ام که تا به این اندازه در کشور و دنیا موفق شده است و همیشه می‌گویم که من برای یاد گرفتن جای بسیار دارم. تا این‌که برای «بیست و یک روز بعد» به من پیشنهاد شد.

 

در چه نمایش‌هایی بازی کرده‌ای؟

در تاریخ ۱۸ خرداد ماه امسال، تجربه اجرا و نمایشنامه‌خوانی در «افرا» با آقای سرابی را داشتم و نقش برنا را خواندم. بین «ابد و یک روز» و «بیست و یک روز بعد» هم دو کار تئاتر انجام دادم، یکی از آن‌ها کاری بود به نویسندگی محمود استاد‌محمد و کارگردانی محمدرضا غریب‌زاده که از استادهای آموزشگاه من بود به نام «کافه مک ادم» که آن را هم در تئاتر شهر اجرا رفتیم و یک کار هم با نام «کرنومتر» که در سالن پالیز اجرا رفتیم.

 

برنامه جدیدت چیست؟

دو سه کار سینمایی است که صحبت‌هایی درباره‌اش شده و قرار است برای حضور در جشنواره فیلم فجر حاضر شود.

 

برسیم به کار «بیست و یک روز بعد» محمدرضا خردمندان، چه شد که این نقش را به تو پیشنهاد دادند؟

محمدرضا خردمندان، فیلم «ابد و یک روز» را دیده بود اما مرا یادش نبود، نمی‌دانست که من هم در آن فیلم بازی کرده‌ام. محمدرضا کلاس‌های بازیگری و مدرسه‌های بسیاری را برای پیدا کردن بازیگری برای این نقش جست‌وجو کرده بود و از بسیاری بچه‌های محله‌های پایین شهر تهران هم تست گرفته بود تا این‌که دستیار آقای خرمندان با آموزشگاه تماس گرفت، آن روزها من سر تمرین کار «کرنومتر» بودم. زنگ زدند و گفتند به دنبال یک پسر با موهای فر و قیافه جنوب شهری می‌گردند. فردای آن روز به همراه برادرم به دفتر آقای خردمندان رفتم. جریان انتخاب من برای کاراکتر داستان «بیست و یک روز بعد» خیلی پیچیده بود چون چند تا کاراکتر نوجوان بود و من برای همه آن‌ها تست دادم تا این‌که پس از مدتی آقای خردمندان به این نتیجه رسیدند و من برای بازی در نقش مرتضی که نقش اصلی کار بود انتخاب شدم و از هفته بعد دورخوانی‌ها شروع شد. متن خیلی ویرایش شد و بعدها بازیگر نقش مهران انتخاب شد. در طول این فیلم من با چهار دستیار آقای خردمندان تمرین می‌کردم، آرش حسن‌پور، رضا مسعودی، حسین ایرجی و آرش جمشیدی که کمک بسیاری به من کردند. علیرضا برازنده هم خیلی به من کمک کرد.

 

از نقشت در این فیلم برایمان بگو.

من نقشم را در «بیست و یک روز بعد» خیلی دوست داشتم نه برای این‌که نقش اصلی بود، برای این‌که علاقه بسیاری به کارهای خیریه و کمک به بیماران و افراد ناتوان دارم و این باعث شد که به نقش مرتضی نزدیک بشوم. زمانی که نقش مرتضی را می‌خواندم برای همه دیالوگ‌های احساسی‌اش گریه می‌کردم. فیلم «بیست و یک روز بعد» قسمتی از زندگی محمدرضا خردمندان بود و در سکانس‌های حسی که با خانم بیات داشتیم، من و محمدرضا با هم گریه می‌کردیم، کسانی که این فیلم را می‌بینند متوجه می‌شوند که چقدر من و محمدرضا به هم نزیک بودیم تا توانستیم این کار را به سرانجام برسانیم و خیلی ممنونم از او که نقش اصلی این کار را به من داد، برای یک کارگردان خیلی مهم است که چه بازیگری را برای فیلمش انتخاب کند تا آینده اثرش تضمین بشود.

خودت سینمای کودک را بیشتر دوست داری یا بزرگسال؟

هر دو را، من سینمای کودک را هم خیلی دوست دارم و به نظرم برخی از مدیران هستند که از سینمای کودک و نوجوان حمایت نمی‌کنند و من اگر جای آن‌ها باشم به سینمای کودکان کمک می‌کنم.

 

افق بازیگری‌ات چیست؟

من شغلم را خیلی دوست دارم و به کارم احترام می‌گذارم و بازیگری علاوه بر این‌که شغلم باشد، تفریحم هم هست.

 

در پایان؟

از کسانی که این مصاحبه را می‌خوانند می‌خواهم که فیلم «بیست و یک روز بعد» را ببینند، «بیست و یک روز بعد» فیلمی است که درد جامعه را می‌گوید و واقعیت اجتماع را روایت می‌کند




درج يادداشت و نظرات

نام:
  ايميل:
توضيحات: